موضوعات: "مردان بی ادعا" یا "خاطرات طنز جبهه" یا "کلام شهید" یا "الگوی من شهدا"
نگوييد شهيد؛ ما منتظريم حاج احمد متوسليان برگردد.
چهارشنبه 96/04/14
سالروز ربوده شدن حاج احمد متوسليان
مقام معظم رهبری :
نگوييد شهيد؛ ما منتظريم حاج احمد متوسليان برگردد.
خواهر سردار احمد متوسلیان: هاشمی چگونه “برگ برنده تبادل” را سوزاند؟
برادرم که احتمال اسارت خود را پیش بینی کرده بود، با ترفند و نبوغ نظامی خاص خود ۴ آمریکایی را اسیر کرد؛ دولت سوریه نمیگذارد آنها را به ایران بیاورند؛ ولی حاج احمد با آن سیاست خاص خودش دهان و دست و پای آنها را میبندد و میگوید: ۴ تابوت بیاورید …
به گزارش «نسیم آنلاین»، تسنیم نوشت: چهاردهم تیر سال ۱۳۶۱، اتومبیل هیات نمایندگی دیپلماتیک کشور حین ورود به شهر بیروت و در هنگام عبور از پست ایست و بازرسی توسط مزدوران حزب فالانژ لبنان متوقف شده و چهار سرنشین خودرو مزبور به رغم مصونیت دیپلماتیک – توسط آدمربایان دستنشانده رژیم تروریستی به گروگان گرفته شدند. در این آدم ربایی سردار احمد متوسلیان وابسته نظامی سفارت ایران در بیروت، سید محسن موسوی کاردار سفارت ایران در بیروت، تقی رستگار مقدم کارمند سفارت ایران و کاظم اخوان عکاس خبرگزاری جمهوری اسلامی به اسارت درآمدند و طی اخباری رسمی و غیر رسمی بعدا تحویل رژیم صهیونیستی داده شدند. دقایقی بعد از ربوده شدن احمد متوسلیان و همراهانش، رادیو اسرائیل اعلام میکند: ژنرال احمد متوسلیان، طراح عملیات فتح المبین و بیت المقدس، در پست بازرسی «برباره» به اسارت گرفته شد. حالا با گذشت ۳۴ سال از این واقعه هنوز اطلاعی از زنده بودن یا شهادت آنان به طور کامل در دسترس نیست.
سوم خرداد ماه امسال وزیر دفاع یک مصاحبه میکند و در بخشی از آن با اشاره به سرنوشت چهار دیپلمات ربوده شده ایرانی میگوید: «ادعای ما این است که اینها زنده و در اسارت رژیم صهیونیستی هستند و مدارکی دال بر این موضوع وجود دارد. آن ها مسئولیت سلامت و امنیت چهار دیپلمات را باید بر عهده بگیرند و هم از لحاظ حقوقی و هم از لحاظ سیاسی دنبال میکنیم تا بتوانیم اینان را آزاد کنیم. دولت این مساله را پیگیری خواهد کرد.»
بازتاب مردمی و رسانهای این خبر از زبان وزیر دفاع گستره وسیعی پیدا میکند. از سایتها و خبرگزاریها تا شبکههای اجتماعی همه بهت زده، خبر را دست به دست میچرخانند و به دنبال آن رویاهایشان را برای ورود حاج احمد متوسلیان مرور میکنند. رویاهای شیرینی که با بازگشت حاج احمد تحقق خواهد یافت. کمپینها و هشتکهایی برای آزادی او در صفحات مجازی تشکیل میشود و هر کسی به نوعی نسبت به این خبر واکنشی نشان میدهد. برخی شخصیتهای سیاسی کشور هم با اشاره به اظهارنظر جدید وزیر دفاع ماجرای اسارت او و اسنادی که از سالها پیش نشان دهنده احتمال بالای زنده بودن این دیپلماتها هست را مرور و اتفاقات ۳۴ سال پیش را یادآوری میکنند.
اما فریده متوسلیان خواهر سردار جاویدنشان احمد متوسلیان و اعظم رستگار مقدم خواهر جاویدنشان محمدتقی رستگار مقدم به موضوع ناگفتهای در جریان اسارت این ۴ دیپلمات ایرانی اشاره میکنند.
فریده متوسلیان با انتقاد شدید از عملکرد علی اکبر هاشمی رفسنجانی در ماجرای اسارت دیپلماتهای ایرانی به دست فالانژها میگوید: آقای هاشمی رفسنجانی نگذاشت تبادل اتفاق بیفتد.برادرم که به سوریه رفته بود، ترفند و نبوغ خاص و بالایی داشت. هنوز طعم شیرین آزادی خرمشهر به ملت ایران چشانده نشده بود که اسرائیل به جنوب لبنان حمله کرد تا قضیه را به نفع خودش تمام کند. آن زمان برادر من(سردار احمد متوسلیان) به عنوان فرمانده نیروهای اعزامی به سوریه عازم آنجا شد.
وی افزود: با این حال، برادرم با ترفند و نبوغ نظامی خاص خود ۴ آمریکایی را اسیر کرد؛ این را آقای دکتر صمدی از همرزمان ایشان هم تعریف میکند که حاج احمد چهار اسیر آمریکایی میگیرد. دولت سوریه نمیگذارد آنها را به ایران بیاورند. ولی حاج احمد با آن سیاست خاص خودش دهان و دست و پای آنها را میبندد و میگوید: ۴ تابوت بیاورید و در تابوت بگذارید و پرچم جمهوری اسلامی روی آن بکشید و بچرخانید دور حرم حضرت زینب(س) و بگویید که «شهیدان زندهاند الله اکبر، به خون آغشتهاند الله اکبر». با این ترفند که مثلاً اینها شهید هستند آنها را به ایران میفرستد تا به عنوان یک برگ برنده برای یک زمان خاص در دست ایران باشند. با این حال آقای هاشمی رفسنجانی به خاطر سیاست بازیهایش آنها را تحویل دولت حافظ اسد میدهند.
خبرنگار پرسید، این اقدام حاج احمد متوسلیان به این معناست که ایشان با پیشبینی احتمال اسارت خود و یارانش چند آمریکایی اسیر کرده بود تا در صورت بروز چنین واقعهای به سرعت تبادل و آزاد شوند؟
اعظم رستگار مقدم در پاسخ به این سوال گفت: بله قبل از اینکه بروند، احتمال اسارت خود را پیش بینی کرده بودند.
فریده متوسلیان نیز گفت: بله اینها را نگه داشته بودند قبل از اینکه این اتفاق بیفتد.
امروز وطن، معنای مدافعین حرم را فهمید...
سه شنبه 96/04/13
اگر مدافعان حرم نبودند
ما باید اینجا در کرمانشاه و همدان و بقیهی استانها با اینها میجنگیدیم …
مقام معظم رهبری
جنگ با شیطان از محراب نماز
سه شنبه 96/04/13
شهید سید مرتضی آوینی:
جنگ ما با شیطان از محراب نماز آغاز میگردد. محراب از ریشهی «حرب» است، یعنی محراب نماز میدان جنگ ماست و با همان تکبیرهیالاحرام نخستین، نمازگزار همهی قدرتهای ظاهری و مجازی را نفی میکند و به مبدأ همهی قدرتها، ذات ذوالجلال، متوجه میشود.
محراب نماز میدان جنگ با قدرتهای شیطانی است و پیروزی ما در جبهههای نبرد مدیون این مبارزهای است که حضرت رسول اکرم آن را «جهاد اکبر» گفتهاند. ریشهی قیام ما و همهی قیامهای حقیقی در طول تاریخ انبیا در اقامهی نماز است. نماز بلندترین فریادهاست و بجز نمازگزاران، هیچ کس نیست که جرأت فریاد کشیدن در برابر ظلم داشته باشد.
http://dl.aviny.com/multimedia/aviny/rf3/payame-amir-01.mp3
مذهبی ها باید چگونه زندگی کنند؟!
سه شنبه 96/04/13
کار بچه مذهبی باید آنقدر خوب باشد که نیاز به توصیه نداشته باشد.
شهید ابراهیم هادی کسی بود که زندگی را فهمیده بود.
کار بچه مذهبی را نباید کسی تحویل بگیرد؛
بلکه آنقدرباید زحمت کشیده باشد و آنقدر کارش خوب و قشنگ باشد که خود کار، صدا کند.
طبق فرمایش پیامبر اکرم(ص) اگر جوان مذهبی، حرفهای بلد نباشد، پسفردا میخواهد از مذهبی بودنش نان بخورَد.
مثلاً انتظار داشته باشد که «چون من مذهبی هستم من را استخدام کنید!»
در حالی که وقتی هنر و حرفهای داشته باشد، حتی اگر آن طرفش، کافر هم باشد نمیتواند او را حذف کندو کنار بگذارد چون به حرفهاش نیاز دارد.
شهید ابراهیم هادی هم کسی بود که زندگی را فهمیده بود،
زندگی را بلد بود و میدانست زندگی یعنی چه؟
من فکر میکنم ایمان شهید هادی نبود که او را اسوه قرار داد؛
بلکه سبک زندگیاش بود که او را به این مقام عالی رساند.
توصیه میشود مربیان عرصه تعلیم وتربیت کتاب خاطرات شهید ابراهیم هادی را حتماً بخوانند.
استاد پناهیان
پیرمردی که جوانان ایرانی از او روحیه میگرفتند
یکشنبه 96/04/11
بهمناسبت شهادت آیتالله محمد صدوقی در ۱۱تیر ۶۱ و دهمین روز از ماه مبارک رمضان
با پیرمردیای كه داشت بسیارى از اوقات در جبهه ها بود، من در چندين جبههى بسيار سخت ايشان را ديدم كه واقعا براى من قابل باور نبود. در منطقه غرب، در زمستان، هواى سرد، ايشان بود. در جنوب، در هواى گرم، در تابستان، ايشان بود.
توى سنگرها میرفت، با رزمندگان شب را به صبح میرساند، در هنگام حمله آنجا بود، برايشان دعا میخواند، مخصوصا در كردستان، در مريوان ايشان رفت و آمد متعددى داشت، خيلى هم به آنها به اهالى منطقهكردنشين ما، ايشان احساس علاقمندى و عطوفت مىكرد.
يادم نمىرود كه ايشان در همين اواخر يك پولى جمع كرده بودند كه در مريوان تأسيساتى را بنا كنند، براى رفاه مردم. دنبال اين بودند كه يک کارى در مريوان انجام بدهند. در حالى كه خب یک روحانىِ امام جمعه ساكن مناطق مركزى ايران، غالبا به فكر اين نمىافتد كه حالا در فلان شهر كردنشين لب مرز با آن وضع بحرانى برود آنجا و بماند و صحبت كند و تماس بگيرد و نيازهايشان را برآورد كند و بسنجد و بعد برگردد پول جمع كند و بخواهد آنجا چيزى بنا كند، كار عمرانى بكند؛ واقعا كمنظير بود.
همین حركت ایشان در جبههها و رفتوآمدها جوانها را تشويق مىكرد به یک حركت فداكارانهى نظامى و بسیجِ به سمت جبههها. چه جوانهای یزد را و چه جوانهاى غیر یزد را از تهران و قم و مشهد و اصفهان و جاهاى دیگر؛ وقتى مىديدند اين پيرمردِ محاسنسفید دارد مىآید توى جبهه، يك چنين حالتى داشتند.
مقام معظم رهبری
۶۲/۲/۳