موضوعات: "مردان بی ادعا" یا "خاطرات طنز جبهه" یا "کلام شهید" یا "الگوی من شهدا"

جزئیات تازه از سرداری که امروز به شهادت رسید؛ سردار امیدزاده که بود؟

 

او که به حاج صادق معروف است به قدری در بین نیرو‌های مستشاری شناخته می‌شد که رسانه‌های امریکایی تا کنون بار‌ها اقدام به تهیه گزارش درباره او کرده بودند.

در آخرین مورد، واشنگتن پست خرداد ماه امسال گزارشی درباره فعالیت‌های مستشاری حاج صادق منتشر کرده بود از سوی دیگر نام حاج صادق امیدزاده ۱۱ سال قبل نیز در گزارش‌های سازمان تروریستی منافقین ذکر شده بود.

گفته می‌شود حاج صادق در جریان گروگانگیری نیرو‌های جبهه النصره در اوایل بحران سوریه در بین اسرای ایرانی حضور داشته که در نهایت با پادرمیانی قطر به همراه دیگر اسرا آزاد شدند.

در همین راستا صابرین‌نیوز نیز با تایید خبر شهادت سردار امید زاده به نقش سردار امیدزاده در حمله به مواضع نیرو‌های آمریکایی پرداخت.

بنابر این گزارش سردار صادق امیدزاده طراح و مجری بیرون راندن، آمریکا از سوریه بود. هفت ماه پیش واشنگتن پست نام صادق امیدزاده را به عنوان مغز متفکر طراحی حمله علیه نیرو‌های آمریکایی آورد.

 

 

برشی از کتاب خدای خوب ابراهیم

 


گاهی وقت ها با خودم میگویم: چه میشود که شهیدی مانند ابـراهـیـم اینقدر محبوب شود که کتابش بیش از یک میلیون و دویست هزار نسخه چاپ شود؟!

خدای خوب ابراهیم جوابم را می دهد که اگر بنده خوبی باشی محبتت را در دل مردم می اندازم
همانطور که محبت موسی را در دل فرعون انداختم.

محبت دست خداست. من و تو کاره ای نیستیم. ما فقط برای او بنده باشیم، آن موقع خدا جبران می کند.
* إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَٰنُ وُدًّا *
(به یقین کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، به زودی خداوند رحمان محبتی برای آنان در دلها قرار می دهد!) (مریم۹۶)

پدری که سر شهیدش را دو ماه در کمد خانه نگه داشت تا مجوز دفن بگیرد

 

 

حاج حسین آل مبارک، پیرغلام اهل‌بیت (ع) و پدر شهید والامقام محمدرضا آل مبارک ، دوشنبه یازدهم دی ۱۴۰۲ دار فانی را وداع گفت.
شهید محمدرضا آل‌مبارک سال ۱۳۶۱ و در عملیات محرم در منطقه شرهانی در حالی به شهادت رسید که فقط ۱۶ سال سن داشت.
بر اثر شدت انفجار سر از تن محمدرضا جدا شده بود بعد از گذشت ۷ سال رزمندگان خوزستان سرِ شهید را در محل شهادت می‌یابند.

▫️ بخش هایی از مصاحبه با مرحوم آل مبارک :
… روضه كه تمام شد از حسينيه اعظم بيرون آمدم. حاج صادق آهنگران، حاج حسن غديريان كه برادر دو شهيد بودند و حاج مهدي شريفي نيا را ديدم كه داشتند به سمت من مي آمدند. آمده بودند كه خبر شهادت را به من بدهند گفتند آقاي آل مبارك كجايي، چه مي كني؟ خدا را گواه مي گيرم گفتم: مي خواهيد بگوييد محمدرضا شهيد شده است، مي دانم.

 چه طور سر شهيد را تشخيص هويت كردند؟

- در آنجا چون همرزمان شهيد همراهش بودند و از نحوه و منطقه دقيق شهيد شدنش خبر داشتند و از سوي ديگر چهره شهيد را مي شناختند، سر شهيد را پيدا كرده بودند. سر شهيد را در حالي كه داخل پارچه اي پيچيده بودند آوردند و به من تحويل دادند. وقتي سر شهيد را به داخل اتاق بردم داخل كمد پنهانش كردم. دو ماه سر محمدرضا را داخل كمد پنهان كرده بودم.

 دو ماه؟!

- بله، دو ماه؛ چون مي بايست اجازه دفن مي گرفتيم. در حقيقت رمق و حالي نبود كه پيگير اين قضيه باشم. وقتي كه سر را در كمد گذاشتم دستهايم مي لرزيد. به امام جمعه گفتم، نامه اي نوشتند و اجازه ي دفن داده شد. بدون اينكه به كسي چيزي در مورد پيدا شدن سر محمدرضا بگويم، حتي به اعضاي خانواده ام هم چيزي نگفتم. به همراه بچه هاي اطلاعات سپاه بر سر مزار شهيد رفتيم، بچه هاي سپاه دور مزار را محاصره كردند و از صبح شروع كردند و تا ظهر قبر را خالي كردند تا به بالاي پيكر رسيدند. در آن لحظه عزاداري اتفاق افتاد طوري كه سربازها هر چقدر خاك كنده بودند به سر و صورت خودشان مي ريختند.

آيت ا… موسوي جزايري تكليف كرده بودند كه بايد بالاي سر پيكر را بکَنید به جنازه كه رسيديد به هيچ وجه به پيكر نگاه نكنيد. زماني كه مي خواستم سر را كنار جنازه بگذارم، اتفاق خيلي جالبي افتاد. پيكر شهيد بوي همان عطري را مي داد كه هفت سال پيش، لحظه تشييع از آن به پيكرش پاشيده بودند. لحظه اي كه سر شهيد را در قبر گذاشتم، گفتم محمدرضا، بابا، ناراحت نشوي، مولا امام حسين(ع) هم سري نداشت.

به مادر شهيد كي خبر داديد ؟

- به مادر شهيد چيزي نگفتم تا دو سال بعد.

 ناگفته اي از شهدا ؟

- شهيدان را شهيدان می شناسنـد.

این مرد دست فلسطینی‌ها را پر کرد

نسیم یار

 

جدیدترین دیوارنگاره میدان انقلاب با طرحی از سردار شهید حاج قاسم سلیمانی اکران شد.

در آستانه‌ی سالگرد شهادت سردار قاسم سلیمانی از جدیدترین طرح دیوارنگاره میدان انقلاب تهران با تصویری از این شهید بزرگوار به همراه جمله‌ی «این مرد دست فلسطینی‌ها را پر کرد» از رهبر انقلاب رونمایی شد.

 

 

مخالفت با اساس و ذات دین بوسیله سینما و تلویزیون

 

شهید آوینی در کتاب آینه جادو که جمع بندی و ویرایش سلسله مقالات ایشان در بین سال های ۶۷-۶۹ است دو بحث بسیار شیرین و البته عمیق را مطرح می کنند.شهید در بخشی از این کتاب اثبات می کند که تکنولوژی تلویزیون و سینما مانند مابقی وسایل مدرن ساخته دست بشر متجدد و پیشرفت کرده ، دارای بار خنثی نیستند.

در واقع شهید آوینی در کتاب آینه جادو که جمع بندی و ویرایش سلسله مقالات ایشان در بین سال های ۶۷-۶۹ است دو بحث بسیار شیرین و البته عمیق را مطرح می کنند.شهید در بخشی از این کتاب اثبات می کند که تکنولوژی تلویزیون و سینما مانند مابقی وسایل مدرن ساخته دست بشر متجدد و پیشرفت کرده ، دارای بار خنثی نیستند.

در واقع ایشان معتقدند که سینما و تلویزیون در ذات خود دچار نوعی مخالفت با اساس و ذات دین هستند ایشان برای اثبات ادعای خود به این نکته ظریف اشاره می کنند که بشر مدرن غربی همواره در حال فرار از کار به اوقات فراغت است و بشر ایرانی دوران معاصر نیز برخلاف سنت دینی و ملی خود که کار را جهاد می داند همواره به دنبال سرگرمی است. البته این بدان معنا نیست که انسان بی نیاز از سرگرمی است و سرگرمی و تفریح امری زائد است، نه هرگز ؛ بلکه سرگرمی و تفریح قرار نیست به جای اینکه قسمت و جزئی زندگی انسان باشد تبدیل به آرمان بشر گردد.

ایشان معتقدند که نوع رابطه ای که سینما با بشر برقرار می کند تا کنون هرگز سابقه در تاریخ نداشته است و در توصیف این رابطه می نویسد:«تماشاگر سینما در «توهمی از یک واقعیت» غرق می شود ودر یک بازی شبیه زندگی شرکت می کند بی آنکه رنج های زندگی دامن او را بگیرد .»(۱)

شهید آوینی در توصیف جذابیت سینما به نکته ای بسیار لطیف و ارزنده اشاره می کند. او نیازهای بشری را به دو دسته تقسیم بندی می کند:

الف ) نیازهای فطری و غریزی که ازعشق انسان به کمال منشأ می گیرند.

ب) نیازهای ناشی از ضعف انسان.

ایشان در ادامه به این مورد اشاره می کنند که وجود بشر سراپا ضعف و نیاز است اما قرار نیست همه این ضعف ها مورد اعتنا قرار گیرد و تنها نیازهایی باید بها داده شوند که رسیدن به کمال انسان را به خطر نیندازد. او تفاوت بین غربی ها و ما را در توجه کردن به این نیازها می داند ایشان بنیان جذابیت سینما را بر ایجاد ابهام و تفریح وگیجی می داند اما معتقد است توجه به این موارد نباید به معنای اصالت دادن به ضعف های بشری باشد اوتاریخ سینما را تاریخ استفاده از ضعف های بشری می داند و فیلم فارسی های ایرانی را نمونه بارز آن می داند و برای آن ویژگی هایی چون «شکوه علفزار» «دختر گلفروش» و … بر می شمارد.

شهید آوینی اما رسالت واقعی سینما را نه سوءاستفاده از ضعف های ذاتی بشر مانند غریزه جنسی و عشق مجازی بلکه رسالت واقعی سینما را بیدار کردن «خود آگاهی» بشر می داند .حال آنکه معتقد است سینمای کنونی اغلب مانند اهل سلطه با استفاده از ضعف بشر او را در توهم فرو می برد و به نیازهای کاذب او پاسخ های مناسب می دهد مانند فیلم های «رمبو» و «جیمز باند» در واقع سخن اصلی ایشان این است که تکنولوژی سینما و تلویزیون از قاعده ظرف و فرم خنثی پیروی نمی کند که هر طور بخواهی به آن محتوا تزریق کنی و مانند چاقو که هم می توان با آن انسان را نابود کرد هم برای انسان و رفاه انسان استفاده کرد، نیست.

او معتقد است که باید برای خنثی کردن ذات ضد دینی سینما با آگاهی دینی به سراغ سینما و ساخت فیلم رفت و در یک کلام برای بیان بهتر موضوع می فرماید « راه ما راه فطرت است » حال برای ما این سئوال پیش می آید که سینمای پس از انقلاب تا چه حد توانسته است خود را از چار چوب های ضد فطری تکنولوژی سینما برهاند و به جای تکیه بر ضعف های بشری او را به خود آگاهی برساند؟

 

منبع

(۱) آینه جادو صفحه ۴
(۲) آینه جادو صفحه ۱۸