موضوعات: "مردان بی ادعا" یا "خاطرات طنز جبهه" یا "کلام شهید" یا "الگوی من شهدا"

تحلیل رزق لاهوتی شهداء
سه شنبه 96/05/31
حضرت حق(جل جلاله) میفرماید:
ولاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ
هرگز گمان مبر كسانى كه در راه خدا كشته شدند مرده اند، بلكه زنده اند و در نزد پروردگارشان روزى داده میشوند(سوره آل عمران،آیه169)
رزقی که شهدا به آن مرزوقند فقط بهشت سیب و گلابی و ماکولات و مشروبات نیست،
بلکه بالاترین مرتبه فیوضات الهیه یعنی همان جلیات لاهوتیه و آسمائیه و صفاتیه و بلکه ذاتیه حق متعال است.
که ادراک این حالت روحانی برای عامه مردم و حتی عامه اهل سلوک و مدعیان عرفان و اهل قیل و قال و درس و بحث و متوغلین در علم عرفان که خودشان را به اصطلاحات عرفانی سرگرم کرده اند، میسر نیست!!
به عبارت دیگر شهداء به مقام عندیت رسیده اند(عند ربهم) و مقامی بالاتر از اینکه بنده در بر حق و فانی در حق و باقی به حق باشد وجود ندارد.
تا یار که را خواهد و میلش به که باشد….

شقایق های آتش گرفته
سه شنبه 96/05/31
ﺍﯼ ﺷﻘﺎﯾﻖ ﻫﺎﯼ ﺁﺗﺶ ﮔﺮﻓﺘﻪ ،
ﺩﻝ ﺧﻮﻧﯿﻦ ﻣﺎ ﺷﻘﺎﯾﻘﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺍﻍ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ،
ﺁﯾﺎ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻧﯿﺰ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﺑﻠﺒﻠﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺭ ﻭﺻﻒ ﻣﺎ ﺳﺮﻭﺩ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺴﺮﺍﯾﺪ ؟
شهید آوینی

کنایه فرمانده کل سپاه به سلفی نمایندگان با موگرینی
جمعه 96/05/27
کنایه فرمانده کل سپاه به سلفی نمایندگان با موگرینی
شهادت شهیدحججی در همان روزهایی اتفاق افتاد که کشور شاهد یک تضعیف روحیه و حرکت سخیف و زشتی بود که توسط برخی نمایندگان صورت گرفت و خون این شهید به داد عزت ملت رسید و آن حرکت سخیف را خنثی کرد.
خبرگزاری فارس

حالم بد است این روزها محسن .....
جمعه 96/05/27
به یاد شهید گرانقدری که در حوزه ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی تلاش های مؤثر و مستمر و مفیدی کرد.
” روشنای روشنا”
آرامشت در لحظهی پرواز
آتش به جانم میزند مومن
با خنده ات از من چه میخواهی؟
حالم بد است این روزها محسن
با من چه داری میکنی ای مرد
با آن نگاه ِ گرم و لبخندت؟
خیلی خجالت میکشم از خود
از چشمهای پاک ِ فرزندت
با ما چه کردی این چه کاری بود؟
از خواب ِ خوش بیدارمان کردی
آرامش ِ مرداب برهم خورد
از زندگی بیزارمان کردی
در کنج ِ خانه ، قصّه میخواندم
وقتی به شهر قصّه ها رفتی
امشب من از خفّاش میترسم
ای روشنای روشنا رفتی؟
صدها بهانه مثل ِ روح ِ مرگ
پنهان شده در پشت ِ ترس ِ من
شرم از تو دارم مرد ِ مردستان
لعنت به شعر و مشق و درس ِ من
در شعلههای ترس و خودخواهی
ما لحظههامان را هدر دادیم
تو پلّه پلّه رفته ای تا اوج
پایین تر و پایین تر افتادیم
تو پنجهات در پنجهی دشمن
ما غرق بچّه بازی و جلفی
می رفتی و ما خنده میکردیم
در عکس ِدسته جمعی سلفی…
آرامشت در لحظهی پرواز
آتش به جانم میزند مومن
با خندهات از من چه میخواهی؟
حالم بد است این روزها محسن…
شعر: سیداحمد میرزاده