موضوعات: "مردان بی ادعا" یا "خاطرات طنز جبهه" یا "کلام شهید" یا "الگوی من شهدا"

جنگ با شیطان از محراب نماز
سه شنبه 96/04/13
شهید سید مرتضی آوینی:
جنگ ما با شیطان از محراب نماز آغاز میگردد. محراب از ریشهی «حرب» است، یعنی محراب نماز میدان جنگ ماست و با همان تکبیرهیالاحرام نخستین، نمازگزار همهی قدرتهای ظاهری و مجازی را نفی میکند و به مبدأ همهی قدرتها، ذات ذوالجلال، متوجه میشود.
محراب نماز میدان جنگ با قدرتهای شیطانی است و پیروزی ما در جبهههای نبرد مدیون این مبارزهای است که حضرت رسول اکرم آن را «جهاد اکبر» گفتهاند. ریشهی قیام ما و همهی قیامهای حقیقی در طول تاریخ انبیا در اقامهی نماز است. نماز بلندترین فریادهاست و بجز نمازگزاران، هیچ کس نیست که جرأت فریاد کشیدن در برابر ظلم داشته باشد.
http://dl.aviny.com/multimedia/aviny/rf3/payame-amir-01.mp3

مذهبی ها باید چگونه زندگی کنند؟!
سه شنبه 96/04/13
کار بچه مذهبی باید آنقدر خوب باشد که نیاز به توصیه نداشته باشد.
شهید ابراهیم هادی کسی بود که زندگی را فهمیده بود.
کار بچه مذهبی را نباید کسی تحویل بگیرد؛
بلکه آنقدرباید زحمت کشیده باشد و آنقدر کارش خوب و قشنگ باشد که خود کار، صدا کند.
طبق فرمایش پیامبر اکرم(ص) اگر جوان مذهبی، حرفهای بلد نباشد، پسفردا میخواهد از مذهبی بودنش نان بخورَد.
مثلاً انتظار داشته باشد که «چون من مذهبی هستم من را استخدام کنید!»
در حالی که وقتی هنر و حرفهای داشته باشد، حتی اگر آن طرفش، کافر هم باشد نمیتواند او را حذف کندو کنار بگذارد چون به حرفهاش نیاز دارد.
شهید ابراهیم هادی هم کسی بود که زندگی را فهمیده بود،
زندگی را بلد بود و میدانست زندگی یعنی چه؟
من فکر میکنم ایمان شهید هادی نبود که او را اسوه قرار داد؛
بلکه سبک زندگیاش بود که او را به این مقام عالی رساند.
توصیه میشود مربیان عرصه تعلیم وتربیت کتاب خاطرات شهید ابراهیم هادی را حتماً بخوانند.
استاد پناهیان

پیرمردی که جوانان ایرانی از او روحیه میگرفتند
یکشنبه 96/04/11
بهمناسبت شهادت آیتالله محمد صدوقی در ۱۱تیر ۶۱ و دهمین روز از ماه مبارک رمضان
با پیرمردیای كه داشت بسیارى از اوقات در جبهه ها بود، من در چندين جبههى بسيار سخت ايشان را ديدم كه واقعا براى من قابل باور نبود. در منطقه غرب، در زمستان، هواى سرد، ايشان بود. در جنوب، در هواى گرم، در تابستان، ايشان بود.
توى سنگرها میرفت، با رزمندگان شب را به صبح میرساند، در هنگام حمله آنجا بود، برايشان دعا میخواند، مخصوصا در كردستان، در مريوان ايشان رفت و آمد متعددى داشت، خيلى هم به آنها به اهالى منطقهكردنشين ما، ايشان احساس علاقمندى و عطوفت مىكرد.
يادم نمىرود كه ايشان در همين اواخر يك پولى جمع كرده بودند كه در مريوان تأسيساتى را بنا كنند، براى رفاه مردم. دنبال اين بودند كه يک کارى در مريوان انجام بدهند. در حالى كه خب یک روحانىِ امام جمعه ساكن مناطق مركزى ايران، غالبا به فكر اين نمىافتد كه حالا در فلان شهر كردنشين لب مرز با آن وضع بحرانى برود آنجا و بماند و صحبت كند و تماس بگيرد و نيازهايشان را برآورد كند و بسنجد و بعد برگردد پول جمع كند و بخواهد آنجا چيزى بنا كند، كار عمرانى بكند؛ واقعا كمنظير بود.
همین حركت ایشان در جبههها و رفتوآمدها جوانها را تشويق مىكرد به یک حركت فداكارانهى نظامى و بسیجِ به سمت جبههها. چه جوانهای یزد را و چه جوانهاى غیر یزد را از تهران و قم و مشهد و اصفهان و جاهاى دیگر؛ وقتى مىديدند اين پيرمردِ محاسنسفید دارد مىآید توى جبهه، يك چنين حالتى داشتند.
مقام معظم رهبری
۶۲/۲/۳

آتش به اختیار بودن شهید همت
پنجشنبه 96/04/08
خاطره ای از شهید همت
( قابل توجه نیروهای فرهنگی و انقلابی )
# آتش به اختیار

ما عصمت حزب اللهی داریم
چهارشنبه 96/04/07
شهید بهشتی یک هفته قبل از شهادتشان در جلسه ای درباره وضع رئیس جمهور بنی صدر و وقایع روز می گفتند:
برادران، مشکل ما که در عین حال بزرگترین حسن ماست این است که ما عصمت حزبی و عصمت حزب اللهی داریم که این عصمت حزبی دست و پایمان را بسته است و نمی توانیم خلاف موازین قرآن کریم و گفتار ائمه معصومین رفتار کنیم.
نه می توانیم به کسی تهمت بزنیم و نه می توانیم چیزی را که برایمان ثابت نشده به عنوان یک امر ثابت شده برای مردم بگوییم.
ولی دشمن ما الان این عصمت را ندارد و به همین جهت ظاهراً هم موفق تر از ماست.
مردم از ما توقع عصمت دارند ولی از فلانی که در کاخ می نشیند یا با فلان نوع ماشین و اسکورت حرکت می کند توقع عصمت ندارند .
سیره شهید دکتر بهشتی ص ۵۸۰