موضوع: "الگوی من شهدا"

من مسیر زندگی ام رو با تو طی کردم

 

سوار تاکسی بین شهری شدم، مسیرم تهران بود.

اصلا با راننده درباره مقدار کرایه صحبتی نکردم از بابت پول هم نگران نبودم

اما وسط راه که بیابان بود، دست کردم

تو جیب راست شلوارم ولی پول نبود…! جیب چپ نبود… جیب پیرهنم!

نبود که نبود … گفتم حتما تو کیفمه!

اما خبری از پول نبود…

به راننده گفتم: اگر کسی رو سوار کردی

و بعد از طی یک مسیری به شما گفت که

پول همراهم نیست، چیکار میکردی ؟!!

گفت: به قیافه اش نگاه می کنم!

گفتم : الان فرض کن من همان کسی باشم

که این اتفاق براش افتاده…!!! یکدفعه

کمی از سرعتش کم کرد و نگاهی از آینه به من انداخت

و گفت : به قیافه ات نمیاد که آدم بدی باشی ، می رسونمت … .

خدای من

من مسیر زندگی ام رو با تو طی کردم

به خیال اینکه توشه ای دارم

اما الان هرچه نگاه می کنم ، می بینم

هیچی ندارم، خالیه خالی ام …فقط یک آه و افسوس که مفت عمرم از دست رفت …

خدایا ما رو می رسونی؟؟؟ یا همین جا وسط این بیابان سردرگمی پیاده مون میکنی؟؟؟

الهی و ربی من لی غیرک ..

از نوشته های زیبای شهید آوینی

 

چرا حتما باید «اشنوگل» را ببینیم؟

 

اشنوگل

 

اشنوگل، ادای دین سینمای ایران به شهدای  دست بسته غواص

توی دوره ای که فیلمهای چند میلیاردی ساخته می شود؛

برادران ارزشی هادی حاجتمند و علی سلیمانی با حداقل هزینه ی ممکن،

نزدیک به ۳۰۰میلیون تومان یک فیلم سینمایی ارجمند و قابل اعتنا به نام اشنوگل “ساخته اند .

فیلمی درباره غواص هایی که یکی دوسال پیش دست بسته شبیه اصحاب کهف

ازمیان خاک به شهرها رجعت کردند ….

این فیلم مثل همان شهیدان میان این شهر غریب است…

بدون حتی یک بیلبورد !بدون حتی یک برگ تبلیغ….

حالا همان شهیدان مهمان سینماهای ایران شده اند …..

نگذاریم غریب بمانند..‌‌‌‌‌‌….

از فیلم‌های ملی حمایت کنیم …..

 

 اشنوگل


انگار قصه غربت غواصان شهید، تمامی ندارد. انگار بناست بعد از شهادت غریبانه در آب و بعد از سالها مفقودالاثر بودن، حالا فیلم راوی قصه این شهدا هم غریبانه اکران شود. مگر اینکه همت کنیم و با پر کردن سالنهای سینما، قدری از دینمان به این شهدای بزرگوار را ادا کنیم.

یونس به عنوان فرمانده گردان غواصان سه شب قبل از عملیات در حالی که در صدد حفر تونلی در منطقه عملیاتی بوده، مفقودالاثر شده است. حالا پس از سی سال اطلاعاتی به دست می‌آید که نشان می‌دهد احتمالاً یونس زنده است و در آن زمان به واسطه منافقین و قرارگاه اشرف، با دشمن همکاری می‌کرده است…

سوژه فیلم، یکی از حساس‌ترین مقاطع جنگ را روایت می‌کند. قصه، قصه مظلومیت و تلاش و خستگی کشنده غواصانی است که ماه‌‏ها در اروند و بهمنشیر، فین زدند و در سرمای سوزان تمرین کردند و همه بیخوابیها و خستگیها را به جان خریدند. اما آبهای خروشان اروند قتلگاهشان شد و آنها هم که ماندند با دستهای بسته و تنی مجروح، اسیر خاکهای سرد شدند.

فیلمنامه و پرداخت داستان، نسبتا خوب و موفق از کار درآمده است. البته از جلوه‌های ویژه و طراحی صجنه، تقریبا می‌شود فهمید که با فیلم پر خرجی مواجه نیستیم. تلاش کارگردانان برای ارائه شخصیتهایی باورپذیر و زمینی، و نه ماورائی و فوق بشری، بر خلاف بسیاری از فیلمهای دفاع مقدس، خوب نتیجه داده و در مجموع باید به این فیلم اول با کارگردانی مشترک، نمره قبولی بدهیم.

اما نگرانی همیشگی برای فیلمهای ارزشی، اینجا هم شدیدا وجود دارد : عدم تخصیص سالنهای کافی و تبلیغات مناسب. تا جایی که کارگردان هم به شروع اکران فقط با پنج سالن و حتی نبودن پوستر فیلم در سینماهای اکران کننده معترض می‌شود و پای مافیای اکران را وسط می‌کشد. فارغ از اینکه این اعتراضها چقدر وارد باشد، تنها کاری که از من و شما برمی‌آید، دیدن فیلم و ترویج آن است تا اکرانش ادامه یابد و موفق باشد و شاهد تولد حاتمی کیایی دیگر، یا ملاقلی‌‌پوری دیگر یا… در سینمایمان باشیم، چون «اشنوگل» چیزی از فیلم اول این بزرگان کم ندارد.

 

شهدای غواص
همه ما، خاطره شکوهمند تشییع جنازه 175 غواص شهید را بیاد داریم. و شاید هیچ کداممان انتظار آن حماسه حضور مردمی و استقبال قدرشناسانه را نداشتیم. نمی‌دانم، شاید امروز هم تماشای مجاهدت غواصان شهید بر پرده سینما، قدر و قیمتی کمتر از آن تشییع خاطره‌انگیز نداشته باشد.

 

شهدا را تصور کن !

 

گاهی مینشینم و فکر میکنم؛
به آن (عند ربهم یرزقون) ی که خدا
با بنده هایِ شهیدش دارد ، چه بهشت زیبایی دارند !
چه خلوتِ زیبا و حال و هوای خوبی است …
آنقدر از بهشت
حوری و سیب و گلابی به خوردِ فکرمان داده اند که از درک بعضی نعمتهایش عاجز شدیم و غافل،ایضا…
شهدا را تصور کن !
آزاد و رها ، خالی از هر محدودیتی
مثلِ آبِ زلال و جاریِ رودی که به دریا میریزد…
کنار خداوندشان …
اما نصیبِ مایی
که هنوز شهادت را نچشیده ایم چه؟
اطرافمان را بهشت کنیم !
آن جایی که بحثی از پول نباشد
دغدغه ی خانه و خانواده نباشد
بحثی از زمان و مکان نباشد
کسی به خاطر مقام به کسی برتری نداشته باشد
به برادرِ مومنش دروغ نگوید
آن جا بوی بهشت میپیچد !
به همین خاطر است
که ما هیئت و مسجد را دوست داریم ،
از حال و هوای راهیان نور خوشمان می آید
و بی تاب کربلا هستیم !
چون اینجا دیگر مادیات مطرح نیست
اما جنگ !
در معرکه ی جنگ، به آن بهشت برین میرسیم!
آن جایی که بحث از مادیات نیست
و عزیز تر از همه ی آنها
دیگر بحثِ《جان》هم مطرح نیست !
تصور کن …
این بهشت را عده ی معدودی میچشند…
وَ مِنهم مَن یَنتظِر !
ما منتظریم …

یک دهه هفتادی دیگر پر کشید

شهید مدافع حرم وحید فرهنگی


بسیجی شهید مدافع حرم «وحید فرهنگی» متولد ۱۳۷۰ و

دانشجوی رشته مکانیک دانشگاه آزاد تبریز در سوریه به شهادت رسید.

 

زندگی به سبک شهدا

شهدا
یاد شهدا زنده است و باید هم این بقای نام و یاد شهدا را ما به صورت یک امر مهم دنبال کنیم. چون شهیدان حامل بشارتند:

وَ یَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون.


شهیدان به ما می گویند شما خوف و حزن نداشته باشید. دلسردی و نومیدی نداشته باشید. نعمت الهی را، لطف الهی را، برکات الهی را در مقابل چشم ما نگه می دارند و این آن چیزی است که ما امروز به آن احتیاج داریم.

مقام معظم رهبری
۱۳۹۵/۰۷/۰۵

1 2 3