سه جهت گیری دولت دوازدهم از نظر رهبر انقلاب
پنجشنبه 96/05/12
در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری حسن رو حانی مقام معظم رهبری موارد ذیل را بیان داشتند :
جهتگیری اول؛
پرداختن به مشکلات مردم است. پرداختن به مسائل داخلی، مشکلات مردم، مسئله معیشت و اقتصاد؛ که این دو باید به نقطه قابل قبولی در طول این چهار سال برسانید.
جهتگیری دوم؛
تعامل گسترده با دنیاست. این درست نقطه مقابل آن چیزی است که دشمنان ما و سلطهگران عالم دنبالش هستند. ما میتوانیم با دنیا ارتباطات وسیع و گستردهای داشته باشیم، هم به ملتها و دولتهای دیگر کمک کنیم، هم از کمک آنها بهرهمند بشویم.
جهتگیری سوم
؛ در برابر هر سلطهطلبی با صلابت و قدرت ظاهر بشوید. آن سلطهطلب هر که میخواهد باشد، امروز از همه متجاوزتر و وقیحتر رژیم ایالات متحده آمریکاست، در مقابل اینها با صلابت، با قدرت، با پشتوانهی اقتدار ملی و کمک این مردم میتوانید از ترفندهای آنها جلوگیری کنید و آن را دفع کنید.
مقام معظم رهبری
۹۶/۵/۱۲
دو دلیل اصلی اهمیت جلسه تنفیذ ریاست جمهوری
پنجشنبه 96/05/12
اهمیت این جلسه از دو نظر است:
یکی اینکه آغاز یک دورهی مدیریت جدید کشور است که این امیدواری وجود دارد که انشاءالله مسئولانی که همراه با رئیسجمهور محترم و منتخب وارد میدان عمل خواهند شد، با ابتکارات و توانمندیهای بیش از گذشته ملت را خرسند کنند و همین خواستهها و مطالبی که رئیسجمهور محترم بیان کردند، اینها را برآورده کنند.
جهت دوم این است که این جلسه نماد مردمسالاری است. این دوازدهمین جلسه از این قبیل -از اول انقلاب تا امروز- است؛ یعنی ملت ایران دوازده مرتبه از آغاز انقلاب در انتخاب مدیران طراز اول کشور نقشآفرینی کردهاند؛ این خیلی مسئلهی مهمی است.
مقام معظم رهبری
۹۶/۵/۱۲
متن حکم تنفیذ رئیس جمهور
پنجشنبه 96/05/12
حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی طی حکمی، با تنفیذ رأی ملت ایران در انتخابات، جناب حجتالاسلام آقای دکتر حسن روحانی را به عنوان ریاست جمهوری اسلامی ایران منصوب کردند.
متن حکم تنفیذ را به شرح زیر است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
خداوند متعال را سپاس میگویم که در آزمون سیاسی و اجتماعی بزرگ دیگری، ملّت عظیمالشأن ایران را سرافراز فرمود و حضور مبارک آنان را در یکی از اساسیترین اقدامات ملّی، گامی بلند در جهت حراست از عزّت و امنیّت کشور و ابّهت نظام مقدّس جمهوری اسلامی قرار داد.
انتخابات پرشور و صفوف طولانی رأیدهندگان در سراسر کشور و نصاب درخشانِ شرکتکنندگان در انتخاب رئیس جمهور و آنگاه رأی بالای شخصیّت منتخب، همگی نشانههای روشن از موفّقیّت نظام اسلامی در تحکیم و تثبیت جمهوریّت و خصلتِ مردمی این نظام انقلابی است، و این یکی از اساسیترین و مهمترین توانمندیهای بیشمار کشور اسلامی عزیز ما است که دستیابی به آرمانهای والای انقلاب را ممکن میسازد و آیندهی روشن کشور و ملّت را نوید میدهد.
اکنون با استمداد از هدایت و عنایت پروردگار و در سایهی توجّهات حضرت ولیّاللهاعظم (ارواحنا فداه) و با تبرّک و تفأّل به همزمانی با ایّام ولادت حضرت امام ابیالحسنالرّضا (علیهآلافالتّحیّةوالثّناء)، اینجانب به پیروی از گزینش ملّت ایران، رأی آنان را رتنفیذ و دانشمند محترم جناب حجّتالاسلام آقای دکتر حسن روحانی را به ریاست جمهوری اسلامی ایران منصوب میکنم
و با دعا برای موفّقّیت ایشان، مؤکّداً توصیه میکنم که این منصب خطیر را وسیلهای برای کسب رضای الهی و ذخیرهای برای هنگامهی لقاء پروردگار قرار دهند و همّت خود را متوجّه استقرار عدالت، و جانبداری از محرومان مستضعف، و اجرای احکام اسلام ناب، و تقویت وحدت و عزّت ملّی، و توجّه به توانمندیها و ظرفیّتهای عظیم کشور، و صراحت در بزرگداشت ارزشها و مبانی انقلاب اسلامی نمایند، و مطمئن باشند که ملّت غیور و شجاع، خدمتگزاران کشور را در دشواریها و در مقابله با زورگوییها و زیادهخواهیهای استکبار تنها نخواهد گذاشت.
لازم میدانم بار دیگر دربارهی اجرای برنامهی اقتصاد مقاومتی و توجّه ویژه به موضوع اشتغال و تولید داخلی تأکید کنم و یادآوری نمایم که رأی ملّت و تنفیذ آن، موکول به حفظ و رعایت تعهّد به صراط قویم و مستقیم اسلامی و انقلابی است.
در پایان یاد امام عزیز راحل را گرامی میدارم و به روح مطهّر ایشان و شهیدان این راه درود میفرستم والسّلام علی عباد الله الصّالحین
سیّدعلی خامنهای ۱۲ مرداد ۱۳۹۶
شهیدی که دلتنگ امام رضا(ع) بود
پنجشنبه 96/05/12
سال 64 بود که محمد حسن از جبهه مرخصی اومد قم.بهم گفت: بابا! خیلی وقته حرم امام رضا(علیه السلام) نرفتم دلم خیلی برای آقا تنگ شده.گفتم: حالا که اومدی مرخصی برو، گفت:نه، حضرت امام که نایب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است گفته جوان ها جبهه ها را پر کنند.زیارت امام رضا(علیه السلام) برام مستحبه، اما اطاعت امر نایب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) لازم و واجبه.
من باید برگردم جبهه؛ نمی توانم؛ ولو یک نفر، ولو یک روز و دو روز!امر امام زمین می مونه. گفتم: خوب برو جبهه؛ و او رفت.عملیات والفجر هشت با رمز یافاطمة الزهرا (سلام الله علیها) شروع شدو محمدحسن توی عملیات به شهادت رسید.
به ما خبر دادندکه پیکر پسرتون اومده معراج شهدای اهواز ولی قابل شناسایی نیست. خودتون بیایید و شناسایی کنید.
رفتیم معراج شهدا و دو روز تمام گشتیم اما پیکر پیدا نشد.نشستم و شروع به گریه کردن کردم که یکی زد روی شونه ام و گفت: حاج آقای ترابیان عذرخواهی می کنم،ببخشید؛ پیکر
محمدحسن اشتباهی رفته مشهد امام رضا(علیه السلام)دور ضریح آقا طواف کرده و داره برمی گرده.گفتم: اشتباهی نرفته، او عاشق امام رضا(علیه السلام) بود.
السلام علیک یاعلی بن موسی الرضاالمرتضی علیه السلام
شهیدمحمدحسن ترابیان
حاجی ما رفتنی هستیم ....
چهارشنبه 96/05/11
اومد پیشم حالش خیلی عجیب بود
فهمیدم با بقیه فرق میکنه
گفت: حاج آقا یک سؤال دارم که خیلی جوابش برام مهمه
گفتم: چشم اگه جوابشو بدونم خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم
گفت: من رفتنی ام!
گفتم: یعنی چی؟
گفت: دارم میمیرم
گفتم: دکتر دیگه ای، خارج از کشور؟
گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد.
گفتم: خدا کریمه، ان شاء الله که بهت سلامتی میده
با تعجب نگاه کرد و گفت: اگه من بمیرم خدا کریم نیست؟
فهمیدم آدم فهمیده ای است
گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟
گفت: من از وقتی فهمیدم دارم میمیرم خیلی ناراحت شدم از خونه بیرون نمیومدم
کارم شده بود در اتاق موندن و غصه خوردن.
تا اینکه یک روز به خودم گفتم تا کی منتظر مرگ باشم؟
خلاصه یک روز صبح از خونه زدم بیرون مثل همه شروع به کار کردم.
اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و انگار این حال منو کسی نداشت.
خیلی مهربون شدم، دیگه رفتارای غلط مردم خیلی اذیتم نمیکرد.
با خودم میگفتم بگذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن.
آخه من رفتنی ام و اونا انگار نه.
سرتونو درد نیارم من کار میکردم اما حرص نداشتم.بین مردم بودم اما بهشون ظلم نمیکردم و دوستشون داشتم.
ماشین عروس که می دیدم از ته دل شاد میشدم و دعا می کردم.
گدا که می دیدم از ته دل غصه میخوردم و بدون اینکه حساب کتاب کنم کمک میکردم.
مثل پیر مردا برا همه جوونا آرزوی خوشبختی میکردم.
الغرض اینکه این ماجرا منو آدم خوبی کرد و ناز و خوردنی شدم.
حالا سؤالم اینه که من به خاطر مرگ خوب شدم
و آیا خدا این خوب شدن رو قبول میکنه؟
گفتم: بله، اونجور که یاد گرفتم و به نظرم میرسه
آدما تا دم رفتن خوب شدنشون واسه خدا عزیزه.
آرام آرام آرام خداحافظی کرد و تشکر، داشت میرفت
گفتم: راستی نگفتی چقدر وقت داری؟
گفت: معلوم نیست بین یک روز تا چند هزار روز!!
یک چرتکه انداختم دیدم منم تقریبا همین قدرا وقت دارم.
با تعجب گفتم: مگه بیماریت چیه؟
گفت: بیمار نیستم!!
گفتم: پس چی؟
گفت: فهمیدم مردنیم،
رفتم دکتر گفتم: می تونید کاری کنید که نمیرم گفتن: نه!
گفتم: خارج چی؟و باز گفتند : نه!
خلاصه حاجی ما رفتنی هستیم کی اش فرقی داره مگه؟
باز خندید و رفت و دل منو با خودش برد…!
.
استاد پناهیان
.