موضوع: "تربیت نسل مهدوی"

مقایسه کرونا با حفظ امنیت اخلاقی و حفظ بنیان خانواده ها

 

برای یکی ستاد آنچنانی زدیم ، برای دیگری که مهم تر است، ستاد نمی خواهیم؟!

 

با وجود اینکه کاملاً مشخص است که دشمن و دستگاه های جاسوسی آن در حال جلو بردن قضیه کشف حجاب و ولنگاری در داخل کشور هستند و با کمک فتنه گران و فریب خوردگان داخلی، سیاست خود را دنبال می کنند، با وجود اینکه هر روز و هر ساعت این جنگ ترکیبی و فتنه تمام عیار فرهنگی، برای ما باید مهم باشد، چرا عده ای از مسئولین منتظر لایحه حجاب هستند؟!

بیماری کرونا بیماری ای بود که به طور ناگهانی همه کشورها از جمله کشور ما را درگیر خود کرد. در ایام کرونا منتظر نماندیم که برای کرونا قانون تصویب کنیم، بلکه از ظرفیت های موجود استفاده و به سرعت ستاد کرونا تشکیل شد. مصوبات آن ستاد برای همه نهادها و دستگاه و همه مردم لازم الإجرا بود.

در مورد فتنه کشف حجاب و جنگ امروز هم باید چیزی شبیه به ستاد کرونا تشکیل شود تا همه نهادها و دستگاه ها به طور هماهنگ و ضربتی پای کار بیایند.

توپخانه دشمن به صورت شبانه روزی کار می کند و کف خیابان محل جولان برخی شکم سیران، شهوترانان و افراد فریب خورده شده است.

 چطور برخی از مسئولین برای مقابله قاطع با این چند درصد کوچک از کل ملت ایران، این دست و آن دست می کنند، اما در قضیه کرونا برای بیش از 80 میلیون نفر به صورت ضربتی نسخه می پیچیدند و از مسائل آموزشی تا مسائل عبادی، معنوی و مراسمات گوناگون، از خوردن و آشامیدن گرفته تا سفر، محل کار و … در مورد همه چیز وارد شده بودند؟

 یعنی برای  این افرادی که اصلاً تعدادشان قابل مقایسه با آن جمعیت بزرگ نیست، نمی توانند نسخه قاطع بپیچند؟!

 

کتابی که رهبر انقلاب از نمایشگاه کتاب خریداری کردند

 

 

کتاب‌های «قاره سبز» نوشتهٔ مریم نقاشان، «ستاره‌ها چیدنی نیستند» که برگرفته از زندگی یک دختر آمریکایی است به قلم محمدعلی حبیب‌اللهیان، «سواد مطالبه» نوشتهٔ محسن مهدیان‌ و «داعشی‌های کراواتی» نوشتهٔ سیدهاشم میرلوحی کتاب‌هایی بودند که رهبر انقلاب صبح امروز خریداری کردند.

عمری دل داده کتاب

 

آنان که عمری را در دلدادگی به کتاب سپری ساخته اند، بیش از دیگر اقشار جامعه، از حال و روز کنونی این موجودِ عزیز آگاهند. کتاب در این روزها، مخصوصا در سطح پژوهش های کلان و بنیادین، حال و روز خوب و به قاعده ای ندارد. این را از تیراژ آثار عرضه شده –که صرفا بازار چاپ های محدودِ دیجیتالی را گرم کرده- و ایضا فروخفتن خلق الله در مطالب موجز و البته عمدتا رطب و یابس شبکه های اجتماعی، می توان دید. به عبارت دیگر در میان مردم، مطالعه جای خویش را به تفرج و تفنن داده است و کمتر می توان از پی جویی مقولات اساسی سراغ گرفت. هم از این روی بر این باورم که عوام و خواص، هرگز نمی بایست فریب تعداد بازدیدکنندگان از نمایشگاه سالانه کتاب را بخورند و لاجرم باید برای حل این معضل، تدبیری بیندیشند.

با این همه به نظر می رسد که در چنین شرایطی نیز، گونه هایی از کتب، باز نسبت به سایر پژوهش ها احوال بهتری دارند. در این میان تحقیقات های تاریخی، به ویژه آنان که روایت تاریخ معاصر ایران را در دستور کار دارند، از اقبالی بیش برخوردارند. این حالت هنگامی افزون می شود که این آثار حاوی ناگفته ها باشند، یا در خود تصاویر نادیده جای دهند و اسناد و اوراقی نویافته را به مخاطب هدیه کنند. این ادعا در باب توجه به مطالب تاریخی در شبکه های اجتماعی نیز صادق است و به عینه می توان آن را مشاهده کرد. برای التفات کنونی به تاریخ، دلایل متنوعی می تواند وجود داشته باشد. گذشته از جاذبه ذاتی، مهمترین آنها این است که بخش مهمی از ماوقع فرهنگ، سیاست و اقتصاد، به جا یا بی جا، به تاریخ ارجاع یا با آن توجیه می شود.

در کار آثار تاریخی ما نیز اما، خلل های متفاوتی می توان یافت. نخست اینکه تاریخ پژوه شدن و به این عنوان در رسانه های رسمی و از آن بیشتر شبکه های اجتماعی اظهار لحیه کردن، بس ارزان و آسان می نماید. از این روی در سالیان اخیر، شاهد تولید انبوه افرادی با این صفت بوده ایم! تاریخ پژوهی به خواندن چند کتاب و نهایتا ارائه گزارشی ناقص و حتی کامل از مطالب آنها نیست، بلکه به برخورداری از قدرت اجتهاد تاریخی و شناخت مستدل سره از ناسره است، امری که در به اصطلاح تاریخ نگاری های امروز در حکم کیمیاست!

مشکل دوم، رونویسی فزاینده این آثار از یکدیگر است. اگر کسی چند اثر در موضوعی واحد را ابتیاع و آنها را مطالعه کند، معمولا در می یابد که یکی مرجع بقیه است و مازاد بر هم، چیزی برای عرضه نداشته و ندارند. معضل سوم متروک ماندن برخی از مقولات مهم تاریخی است، که کمتر کسی به سراغ آنها رفته و از قضا تصور می رود که در باره آنها به حد کفایت گفته و نوشته شده است.

وقایع دوران مشروطیت، نهضت ملی و انقلاب اسلامی، در زمره این حوزه های پژوهشی هستند. امروزه اگر گرایشمندان به گفتمان دینی و ملی، بخواهند به مخاطبان آثاری در خور اطمینان و کمتر دچار فضاسازی های رایج معرفی کنند، دشوار بتوانند عناوین متنوعی را به خاطر بیاورند.آنچه بدان اشارت رفت، تنها گوشه ای از آفات و تهدیداتی است که می تواند چراغ پرفروغ کتاب که پیشینه ای بی بدیل و پرفروغ در این دیار دارد- را به تیرگی دچار سازد و راه را بر رونق آن ناهموار سازد و چنین مباد.

 

 

روز نکبت

 

روز 15می‌(25اردیبهشت) هر سال برای فلسطینی‌ها در سراسر جهان «روز نکبت» است؛ روزی که صدهاهزار نفر از مردم فلسطین از سرزمین آبا واجدادی‌شان آواره شدند و تاسیس اسرائیل اعلام شد. امسال هفتاد و چهارمین سالروز این روز ننگین برای فلسطین و جهان است.در جریان جنگ جهانی اول، در سال 1917، نیروهای انگلیسی موفق شدند نیروهای عثمانی را شکست دهند و بر سرزمین فلسطین مسلط شوند. تا آن زمان، یهودی‌ها حدود 6درصد از جمعیت سرزمین فلسطین را تشکیل می‌دادند. جمعیت یهودی‌ها در فلسطین تحت قیومیت انگلیس از 6درصد (1918) به 33درصد (1947) رسید.

در 14می‌سال 1948، همزمان با پایان دوره قیومیت انگلیس بر فلسطین، جنبش ملی‌گرای صهیونیسم که موفق شده بود نظر انگلیسی‌ها برای تشکیل یک کشور یهودی در سرزمین تاریخی فلسطینی‌ها را جلب کند، تاسیس اسرائیل را اعلام کرد. در پی این اقدام، نخستین جنگ اعراب و اسرائیل در گرفت.در این جنگ، نیروهای نظامی اردن، مصر، لبنان و سوریه حضور داشتند اما نتوانستند مقابل نیروهای نظامی صهیونیست‌ها کاری از پیش ببرند. نظامیان صهیونیست دست‌کم 750هزار فلسطینی را از محل زندگی‌شان آواره کردند و 78درصد از سرزمین فلسطین را تحت اشغال درآوردند.22درصد باقی مانده به 2 منطقه تقسیم شد که امروز به‌عنوان کرانه باختری و نوار غزه شناخته می‌شود.

درگیری‌ها تا سال 1949ادامه داشت تا اینکه دو طرف یک توافقنامه آتش‌بس و ترک مخاصمه امضا کردند. خط آتش‌بس 1949در فلسطین که با عنوان «خط سبز» هم شناخته می‌شود، به‌عنوان مرز میان رژیم صهیونیستی و سرزمین‌های باقی مانده فلسطین تثبیت شد. در ادبیات سیاسی، به این مرز، «مرز قبل از سال 1967» هم اتلاق می‌شود. بعدها در جریان جنگ 6روزه 1967، اسرائیل باقی مانده سرزمین فلسطین (کرانه باختری و غزه) را هم به اشغال در آورد و 300هزار فلسطینی دیگر را از خانه‌های‌شان آواره کرد.


بین سال‌های 1947و 1949، نظامیان صهیونیست به شهرها و روستاهای فلسطینی حمله کردند. در جریان این حملات، بیش از 530روستا به کلی نابود شدند. همچنین در جریان قتل عام فلسطینی‌ها، 15هزار نفر جان خود را از دست دادند. در بهار سال 1948، صهیونیست‌ها یکی از فجیع‌ترین قتل‌‌عام‌های خود را در روستای «دیر یاسین» در حومه غربی بیت‌المقدس رقم زدند. بیش از 110نفر ازجمله زنان و کودکان در جریان حمله نیروهای شبه‌نظامی صهیونیست به این روستا شهید شدند.



7دهه آوارگی

طبق آمار سازمان ملل، 6میلیون آواره فلسطینی در 58کمپ آوارگان در فلسطین و کشورهای اطراف آن زندگی می‌کنند. بحران آوارگی فلسطینی‌ها چنان بزرگ بود که این سازمان در سال 1949، نهادی را برای مدیریت وضعیت آوارگان فلسطینی پایه گذاشت. آژانس امدادرسانی و کاریابی برای آوارگان فلسطینی در خاور نزدیک که به‌طور خلاصه «اونروا» خوانده می‌شود، صدها مدرسه و مرکز بهداشت را برای این آوارگان اداره می‌کند. 2.3میلیون نفر از این افراد در اردن، 1.5میلیون نفر در غزه، 870هزار نفر در کرانه باختری، 570هزار نفر در سوریه و 480هزار نفر در لبنان در کمپ‌های آوارگان زندگی می‌کنند.

بزرگترین کمپ آوارگان در اردن، کمپ بقعه است. در غزه، جبلیه بزرگ‌ترین کمپ است. کمپ جنین، کمپ بزرگ آوارگان فلسطینی در کرانه باختری است که همیشه در صدر اخبار است. در سوریه کمپ یرموک و در لبنان کم عین حلوه، بزرگ‌ترین کمپ‌های آوارگان فلسطینی هستند. در باریکه غزه، بیش از 70درصد از جمعیت را آوارگان فلسطینی تشکیل می‌دهند که از خانه‌های خود در دیگر مناطق سرزمین فلسطین آواره شده و ناچار به زندگی در غزه شده‌اند. 1.5میلیون آواره در 8کمپ در غزه زندگی می‌کنند. آوارگی فلسطینی‌ها همچنان ادامه دارد. رژیم صهیونیستی هر ساله صدها خانواده را از خانه‌هایشان آواره می‌کند. طبق آمار منتشر شده از سوی دفتر هماهنگی امور بشردوستانه سازمان ملل، بین سال‌های 2009و 2022، دست‌کم 8هزار و 413خانه فلسطینی تخریب شده و حدود 12هزار و 500نفر هم آواره شده‌اند.

طبق قوانین بین‌المللی، آوارگان حق بازگشت به سرزمین و خانه‌های خود را دارند. بسیاری از فلسطینی‌ها هنوز با این امید زندگی می‌کنند که شاید روزی بتوانند راهی شهر و روستاهای خود در مناطق تحت اشغال رژیم صهیونیستی شوند. بحران آوارگان فلسطینی، قدیمی‌ترین بحران آوارگی در جهان است که هنوز هیچ راه‌حلی برای آن متصور نیست.

 

شهرک‌نشینان اسرائیلی

از دهه 1970به بعد که صهیونیست‌ها بخش‌هایی از کرانه باختری و منطقه شرقی بیت‌المقدس را هم اشغال کردند، ساخت‌و‌ساز شهرک‌هایی برای اسکان یهودی‌ها هم آغاز شد. ساخت این شهرک‌ها از سوی نهادهای بین‌المللی ازجمله سازمان ملل غیرقانونی اعلام شده اما رژیم اسرائیل بی‌توجه به درخواست‌های جهانی، همچنان در حال ادامه پروژه‌های ساخت شهرک‌هاست. هم‌اکنون حدود 750هزار یهودی اسرائیلی در 250شهرک غیرقانونی در کرانه باختری و بیت‌المقدس زندگی می‌کنند. این مناطق به‌شدت از سوی نیروهای امنیتی اسرائیلی تحت محافظت قرار دارند.
 

ذاکر قریب البکا و سرباز امام زمان (عج)

 

روایت می‌کنند ، آیت‌الله بهاءالدینی (ره)، استاد این شهید بزرگوار که خود تندیس عرفان و آیینه بصیرت و ‌سالک واصل است، او را «ذاکر قریب البکا» نامید.

زمانی که آیت‌الله بهاءالدینی (ره) بعد از شهادت جلال از اصفهان می‌گذشتند، به همراهان گفتند: «من ستون نوری می‌بینم که از یک‌گوشه اصفهان تا عرش اعلی امتداد یافته است» زمانی که همراهان اتومبیل را تا محل موردنظر هدایت کردند، به گلستان شهدای اصفهان رسیدند و آن زمان آیت‌الله بهاءالدینی گوشه‌ای از گلستان شهدا را با دست نشان دادند و گفتند: این ستون نور از اینجا برمی‌خیزد و زمانی که همراهان به محل موردنظر رفتند، سنگ مزار شهید روحانی جلال افشار را مشاهده کردند.

حضرت آیت‌الله‌العظمی بهاءالدینی مکرر می‌فرمودند «آنکه اذان را بامعنا می‌گوید، اذان بگوید» و منظور ایشان جلال افشار بود.

وقتی هم پس از شهادت او، عکسش را به محضر آیت‌الله بهاءالدینی عرضه کردند، بی‌اختیار اشک از چشمان ایشان جاری شد، به‌طوری‌که قطرات اشک روی عکس جلال افتاد، در همین حین ایشان گفتند: «امام زمان (عج) از من یک سرباز خواست، من هم صاحب این عکس را معرفی کردم. اشک من، اشک شوق است.»

 

شهید جلال افشا ر؛ شهید امام زمانی(عج)

چه سعادتی بالاتر از اینکه سرداری در میدان جنگ در هنگام گفتن اذان و زمانی که به ذکر «محمد رسول‌الله» برسد شهد شهادت بنوشد، آری سرانجام سردار روحانی جلال افشار پس از تلاش و کوشش بسیار در تحقق آیین زلال محمدی در تاریخ 24/4/1361 در عملیات رمضان با زبان روزه و درحالی‌که ذکر اذان بر لبش بود، از ناحیه پهلو مورد اصابت ترکش قرار گرفت و آسمانی شد…

دار و ندار جلال ایمانش بود و یک موتورسیکلت خراب!

شهید افشار نام امام زمان را که می‌شنید، بی‌اختیار گریه می‌کرد، یکی از هم‌رزمانش تعریف می‌کند: رفته بودند کوه؛ بعد از نماز مغرب و عشا، دعاى توسل خواند و نام امام زمان (عج) را برد. صداى هق ‌هق گریه‌اش بلند شد و بعد با شور و سوز و وجد و نیاز خواند:

بیا بیا که سوختم ز هجر روى ماه تو

بهشت را فروختم به نیمى از نگاه تو

اگر نیست باورت بیا که روبه‌رو کنم

بدان امید زنده‌ام که باشم از سپاه تو.

 

دوستانش می‌گویند: آقا جلال همیشه می‌گفت دنیا ارزش آن را ندارد که به خاطرش آخرتمان را خراب کنیم، داروندار جلال ایمانش بود، وسیله‌اش یک موتورسیکلت همیشه خراب بود و این را از دستان همیشه روغنی و سیاه او زمانی که قبض حقوق یتیمان و مشمولان طرح شهید رجائی را توزیع می‌کرد، می‌شد فهمید!

سرلشگر سید یحیی رحیم صفوی از هم‌رزمان شهید در خصوص حالات او می‌گوید: اهل ایمان بود و یقین وجود پاکش از عشق به ولایت لبریز بود؛ ‌اهل عمل بود و حال، نه اهل قیل‌ و قال، چونان دریا ‌ظاهری زیبا، آرام و پر ابهت داشت و در درون پر رمز و رازش غوغایی بود از ارتباط دائم با مبدأ هستی و ذات اقدس ربوبی و ذکر پیوسته،‌ دعای کمیل و راز و نیازهای عاشقانه او با محبوب زبانزد هم‌رزمان و هم‌سنگرانش بود، ‌گویا ره صد ساله را یک‌شبه پیموده و به مقاماتی از عرفان نائل گردیده بود…

محبت و ارادت وافر او به اهل‌بیت عصمت و طهارت هنوز هم در خاطره‌ها هست. همچنین عشق زائدالوصف او به نائب امام عصر (عج) و ولی‌فقیه مثال‌زدنی بود، چنانکه در سفری برای زیارت حضرت امام خمینی (ره) به جماران عزیمت نمود که براثر ازدحام جمعیت توفیق ورود به حسینیه جماران را نیافت و موفق به زیارت سیمای ملکوتی حضرت امام (ره) نشده بود، با چشمانی اشک‌بار فریاد زد «السلام علیک یا روح‌الله»‌و به دوستانش گفت: «‌ما امام را با چشم دل زیارت کردیم»

کتاب شهدا و اهل بیت، ناصر کاوه
برشی از زندگی روحانی شهید، جلال افشار

 

 

 
مداحی های محرم