جا مانده ام ....
این رسم ما نبود که ز یاران جدا شویم
در هجوم وحشت شب بی صدا شویم
این عهد ما نبود که در انتهای راه .
ما بین کوچه ها تک و تنها رها شویم
آن روزها که شوق شهادت به سینه بود.
توفیقمان نبود که شبیه شما شویم
رفتید تا همچو پرستو رها شوید .
ماندیم ما که همنفس سرفه هاشویم
ای کاش می شد از لبتان ساغری زنیم .
تا همنشین و هم نفس آل عبا شویم
رفتید خوش به حال شما یادمان کنید .
شاید که با نسیم دعاتان دوا شویم
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط سامیه بانو در 1396/06/10 ساعت 09:50:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1396/06/11 @ 08:40:19 ق.ظ
سیم خاردار [بازدید کننده]
سلام
عالیه دست شما درد نکنه