موضوعات: "مذهبی" یا "پیام قرآنی" یا "مداحی"

چرا ظالم ها سالم ترند؟؟؟؟!!!

 

چرا بعضی آدم ها با کوچکترین گناهی تو همین دنیا مجازات میشن .
اما یه سری هر گناهی دلشون می خواد میکنن و روز به روز هم پیشرفت ؟
پس عدالت خدا کجاست !

 آدمها سه دسته اند :
عینک
ملحفه
فرش

وقتی یک لکه چایی بنشیند روی عینک بلافاصله آن را با دستمال کاغذی پاک می کنی.

وقتی همان لکه بنشیند روی ملحفه می گذاری سر ماه که با لباسها و ملحفه ها جمع شود و همه را با هم با چنگ می شویی!

اما وقتی همان لکه بنشیند روی فرش میگذاری سر سال با دسته بیل به جانش می‌افتی .
خدا هم با بنده های مومنش مثل عینک رفتار می کند. بنده های پاک و زلال که جایشان روی چشم است تا خطا کردند بلافاصله حالشان را می گیرد (البته در دنیا و خفیف) دیگران را به موقعش تنبه می کند. و آن گردن کلفت هایش را می گذارد تا چرک هاشان جمع شود تا یکجا به موقع به حسابشان برسد.

قرآن کریم می فرماید:
ما به کافران مهلت می دهیم تا بر کفر خویش بیافزایند.و سر سال (یا قیامت، یا همین دنیا) حسابی از شرمندگی شان در می آید.

دعایی که امام سجاد(ع) برای دفع مکر و حیله دشمنان می‌خواند ...

 

دعایی که امام سجاد(ع) برای دفع مکر و حیله دشمنان می‌خواند …

1. إِلَهِي هَدَيْتَنِي فَلَهَوْتُ، وَ وَعَظْتَ فَقَسَوْتُ، وَ أَبْلَيْتَ الْجَمِيلَ فَعَصَيْتُ، ثُمَّ عَرَفْتُ مَا أَصْدَرْتَ إِذْ عَرَّفْتَنِيهِ، فَاسْتَغْفَرْتُ فَأَقَلْتَ، فَعُدْتُ فَسَتَرْتَ، فَلَكَ- إِلَهِي- الْحَمْدُ.

2. تَقَحَّمْتُ أَوْدِيَةَ الْهَلَاكِ، وَ حَلَلْتُ شِعَابَ تَلَفٍ، تَعَرَّضْتُ فِيهَا لِسَطَوَاتِكَ وَ بِحُلُولِهَا عُقُوبَاتِكَ.

3. وَ وَسِيلَتِي إِلَيْكَ التَّوْحِيدُ، وَ ذَرِيعَتِي أَنِّي لَمْ أُشْرِكْ بِكَ شَيْئاً، وَ لَمْ أَتَّخِذْ مَعَكَ إِلَهاً، وَ قَدْ فَرَرْتُ إِلَيْكَ بِنَفْسِي، وَ إِلَيْكَ مَفَرُّ الْمُسي‏ءِ، وَ مَفْزَعُ الْمُضَيِّعِ لِحَظِّ نَفْسِهِ الْمُلْتَجِئِ.

4. فَكَمْ مِنْ عَدُوٍّ انْتَضَى عَلَيَّ سَيْفَ عَدَاوَتِهِ، وَ شَحَذَ لِي ظُبَةَ مُدْيَتِهِ، وَ أَرْهَفَ لِي شَبَا حَدِّهِ، وَ دَافَ لِي قَوَاتِلَ سُمُومِهِ، وَ سَدَّدَ نَحْوِي صَوَائِبَ سِهَامِهِ، وَ لَمْ تَنَمْ عَنِّي عَيْنُ حِرَاسَتِهِ، وَ أَضْمَرَ أَنْ يَسُومَنِي الْمَكْرُوهَ، وَ يُجَرِّعَنِي زُعَاقَ مَرَارَتِهِ.


5. فَنَظَرْتَ- يَا إِلَهِي- إِلَى ضَعْفِي عَنِ احْتِمَالِ الْفَوَادِحِ، وَ عَجْزِي عَنِ الِانْتِصَارِ مِمَّنْ قَصَدَنِي بِمُحَارَبَتِهِ، وَ وَحْدَتِي فِي كَثِيرِ عَدَدِ مَنْ نَاوَانِي، وَ أَرْصَدَ لِي بِالْبَلَاءِ فِيمَا لَمْ أُعْمِلْ فِيهِ فِكْرِي.

6. فَابْتَدَأْتَنِي بِنَصْرِكَ، وَ شَدَدْتَ أَزْرِي بِقُوَّتِكَ، ثُمَّ فَلَلْتَ لِي حَدَّهُ، وَ صَيَّرْتَهُ مِنْ بَعْدِ جَمْعٍ عَدِيدٍ وَحْدَهُ، وَ أَعْلَيْتَ كَعْبِي عَلَيْهِ، وَ جَعَلْتَ مَا سَدَّدَهُ مَرْدُوداً عَلَيْهِ، فَرَدَدْتَهُ لَمْ يَشْفِ غَيْظَهُ، وَ لَمْ يَسْكُنْ غَلِيلُهُ، قَدْ عَضَّ عَلَى شَوَاهُ وَ أَدْبَرَ مُوَلِّياً قَدْ أَخْلَفَتْ سَرَايَاهُ.

7. وَ كَمْ مِنْ بَاغٍ بَغَانِي بِمَكَايِدِهِ، وَ نَصَبَ لِي شَرَكَ مَصَايِدِهِ، وَ وَكَّلَ بِي تَفَقُّدَ رِعَايَتِهِ، وَ أَضْبَأَ إِلَيَّ إِضْبَاءَ السَّبُعِ لِطَرِيدَتِهِ انْتِظَاراً لِانْتِهَازِ الْفُرْصَةِ لِفَرِيسَتِهِ، وَ هُوَ يُظْهِرُ لِي بَشَاشَةَ الْمَلَقِ، وَ يَنْظُرُنِي عَلَى شِدَّةِ الْحَنَقِ.

8. فَلَمَّا رَأَيْتَ- يَا إِلَهِي تَبَاركْتَ وَ تَعَالَيْتَ- دَغَلَ سَرِيرَتِهِ، وَ قُبْحَ مَا انْطَوَى عَلَيهِ، أَرْكَسْتَهُ لِأُمِّ رَأْسِهِ فِي زُبْيَتِهِ، وَ رَدَدْتَهُ فِي مَهْوَى حُفْرَتِهِ، فَانْقَمَعَ بَعْدَ اسْتِطَالَتِهِ ذَلِيلًا فِي رِبَقِ حِبَالَتِهِ الَّتِي كَانَ يُقَدِّرُ أَنْ يَرَانِي فِيهَا، وَ قَدْ كَادَ أَنْ يَحُلَّ بِي لَوْ لَا رَحْمَتُكَ مَا حَلَّ بِسَاحَتِهِ.

9. وَ كَمْ مِنْ حَاسِدٍ قَدْ شَرِقَ بِي بِغُصَّتِهِ، وَ شَجِيَ مِنِّي بِغَيْظِهِ، وَ سَلَقَنِي بِحَدِّ لِسَانِهِ، وَ وَحَرَنِي بِقَرْفِ عُيُوبِهِ، وَ جَعَلَ عِرْضِي غَرَضاً لِمَرَامِيهِ، وَ قَلَّدَنِي خِلَالًا لَمْ تَزَلْ فِيهِ، وَ وَحَرَنِي بِكَيْدِهِ، وَ قَصَدَنِي بِمَكِيدَتِهِ.

. فَنَادَيْتُكَ- يَا إِلَهِي- مُسْتَغِيثاً بِكَ، وَاثِقاً بِسُرْعَةِ إِجَابَتِكَ، عَالِماً أَنَّهُ لَا يُضْطَهَدُ مَنْ أَوَى إِلَى ظِلِّ كَنَفِكَ، وَ لَا يَفْزَعُ مَنْ لَجَأَ إِلَى مَعْقِلِ انْتِصَارِكَ، فَحَصَّنْتَنِي مِنْ بَأْسِهِ بِقُدْرَتِكَ.

11. وَ كَمْ مِنْ سَحَائِبِ مَكْرُوهٍ جَلَّيْتَهَا عَنِّي، وَ سَحَائِبِ نِعَمٍ أَمْطَرْتَهَا عَلَيَّ، وَ جَدَاوِلِ رَحْمَةٍ نَشَرْتَهَا، وَ عَافِيَةٍ أَلْبَسْتَهَا، وَ أَعْيُنِ أَحْدَاثٍ طَمَسْتَهَا، وَ غَوَاشِي كُرُبَاتٍ كَشَفْتَهَا.

12. وَ كَمْ مِنْ ظَنٍّ حَسَنٍ حَقَّقْتَ، وَ عَدَمٍ جَبَرْتَ، وَ صَرْعَةٍ أَنْعَشْتَ، وَ مَسْكَنَةٍ حَوَّلْتَ.

13. كُلُّ ذَلِكَ إِنْعَاماً وَ تَطَوُّلًا مِنْكَ، وَ فِي جَمِيعِهِ انْهِمَاكاً مِنِّي عَلَى مَعَاصِيكَ، لَمْ تَمْنَعْكَ إِسَاءَتِي عَنْ إِتْمَامِ إِحْسَانِكَ، وَ لَا حَجَرَنِي ذَلِكَ عَنِ ارْتِكَابِ مَسَاخِطِكَ، لَا تُسْأَلُ عَمَّا تَفْعَلُ.

14. وَ لَقَدْ سُئِلْتَ فَأَعْطَيْتَ، وَ لَمْ تُسْأَلْ فَابْتَدَأْتَ، وَ اسْتُمِيحَ فَضْلُكَ فَمَا أَكْدَيْتَ، أَبَيْتَ- يَا مَوْلَايَ- إِلَّا إِحْسَاناً وَ امْتِنَاناً وَ تَطَوُّلًا وَ إِنْعَاماً، وَ أَبَيْتُ إِلَّا تَقَحُّماً لِحُرُمَاتِكَ، وَ تَعَدِّياً لِحُدُودِكَ، وَ غَفْلَةً عَنْ وَعِيدِكَ، فَلَكَ الْحَمْدُ- إِلَهِي- مِنْ مُقْتَدِرٍ لَا يُغْلَبُ، وَ ذِي أَنَاةٍ لَا يَعْجَلُ.

15. هَذَا مَقَامُ مَنِ اعْتَرَفَ بِسُبُوغِ النِّعَمِ، وَ قَابَلَهَا بِالتَّقْصِيرِ، وَ شَهِدَ عَلَى نَفْسِهِ بِالتَّضْيِيعِ.


16. اللَّهُمَّ فَإِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِالْمُحَمَّدِيَّةِ الرَّفِيعَةِ، وَ الْعَلَوِيَّةِ الْبَ

يْضَاءِ، وَ أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِهِمَا أَنْ تُعِيذَنِي مِنْ شَرِّ كَذَا وَ كَذَا، فَإِنَّ ذَلِكَ لَا يَضِيقُ عَلَيْكَ فِي وُجْدِكَ، وَ لَا يَتَكَأَّدُكَ فِي قُدْرَتِكَ وَ أَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ

17. فَهَبْ لِي- يَا إِلَهِي- مِنْ رَحْمَتِكَ وَ دَوَامِ تَوْفِيقِكَ مَا أَتَّخِذُهُ سُلَّماً أَعْرُجُ بِهِ إِلَى رِضْوَانِكَ، وَ آمَنُ بِهِ مِنْ عِقَابِكَ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.


1. بارالها هدایتم فرمودی ولی به کارهای پوچ پرداختم، و پندم دادی اما سنگدل شدم، و بهترین نعمت به من دادی و نافرمانی کردم، سپس به زشتی گناه آگاهم فرمودی و از آنم بازداشتی و من از آن آگاه شدم، پس از تو آمرزش خواستم و از من درگذشتی، ولی به گناه بازگشتم و تو پوشاندی، پس ستایش توراست ای خدای من.


2. خود را به وادی‌های هلاکت‌افکنده‌ام و به درّه‌های تباهی وارد شده‌ام و با ورود در آن در معرض قهر تو قرار گرفته‌ام، و با فرودآمدن در آن با عقوبتت روبرو شده‌ام.


3. و وسیله‌ام به سوی تو توحید است، و دستگیره‌ام آن است که چیزی را با حضرتت شریک نساختم و با حضرتت خدایی نگرفتم، و اکنون با وجودم به سویت گریزانم، و گریزگاه انسان بدکار و پناهگاه آن که سود خویش را از دست داده و پناهنده شده درگاه توست،

4. پس چه بسا دشمنی که شمشیر دشمنیش را بر من برهنه نموده، و دم تیغش را علیه من تیز کرده، و سر نیزه‌اش را به قصد حمله بر من تند ساخته، و زهرهای کشنده‌اش را به آشامیدنیم آمیخته، و مرا آماج تیرهای خود نموده، و دیده مراقبتش از من نخفته، و تصمیم گرفته که به من زیانی رساند، و از آب ناگوار و تلخش به من بچشاند،


5. ولی تو -‌ای خدای من - ناتوانی و ضعفم را از تحمل بارهای گران و عجزم را از انتقام‌گرفتن از آن که قصد کارزار - من کرده، و تنهایی مرا در برابر بسیاری عدّه کسانی که با من دشمنی نموده، و در حال بی‌خبری من در کمین گرفتار کردن من نشسته‌اند در نظر گرفتی.


6. پس به نصرتم آغاز کردی، و پشتم را به قدرتت محکم نمودی، آنگاه حِدّت او را شکستی، و پس از آنکه در جمع کثیری بود وی را تنها گذاشتی، و مرا بر او پیروز نمودی، و تیری را که به سوی من نشانه گرفته بود به سوی خودش بازگرداندی، و بدون اینکه خشمش تسکین یابد، و آتش کینه‌اش فرو نشیند، او را بازگرداندی، تا سر انگشتان خود را به دندان گزید، و رخ برتافت در حالی که لشکرش از هم پاشید.


7. و چه بسا متجاوزی که با حیله‌های خود درباره‌ام ستم کرده، و دامهای شکارش را برایم پهن کرده، و همّت خود را بر زیر نظر داشتن من گماشته، و چون درنده‌ای که به انتظار به دست آوردن فرصت برای شکارش کمین نماید در کمین من نشسته، در حالی که خوشرویی چاپلوسی را برایم اظهار می‌کرد، و با شدت خشم مرا می‌پایید.


8. و چون تو -‌ای خدای من که والا و برتری - فساد باطن و زشتی آنچه را در دل داشت دیدی، او را با مغز در آن گودالی که برای شکار کنده بود درانداختی، و در پرتگاه ساخته‌اش افکندی، تا پس از طغیانش ذلیلانه در بند دامی که خیال داشت مرا در آن ببیند درافتاد، و اگر رحمت تو نبود آنچه بر سر او آمد نزدیک بود بر سر من آید.


9. و چه بسا حسودی که به سبب من اندوه گلوگیرش شد، و شدت خشم همچون استخوان در گلویش گیر کرد، و با نیش زبان مرا اذیت کرد، و مرا به عیوب خودش طعنه زد، و آبرویم را آماج تیر حسادت کرد، و مسائلی بر من بست که دائم در خودش بود، و از روی نیرنگ بر من خرده گرفت، و با فریبش آهنگ من نمود.


10. آنگاه -‌ای خدای من - فریادخواهانه تو را صدا زدم، در حالی که به سرعتِ مستجاب‌شدن دعا اطمینان داشتم، و آگاه بودم که هرکس در سایه حمایتت جا گرفت ستم نبیند، و هر که به پناهگاه انتقام تو پناه برد او را وحشتی نباشد، و تو مرا به قدرت خود از شر او نگاهداشتی.


11. و چه بسا ابرهای گرفتاری که از من برطرف فرمودی، و ابرهای نعمت که بر من باراندی، و چه جویبارهای رحمت که روان ساختی، وعافیت که بر من پوشاندی، و چشمه‌های حوادث که به خاک انباشتی، و پرده‌های غم که برطرف کردی.
12. و چه بسا گمان نیکو که آن را تحقق دادی و تهیدستی که جبران فرمودی، و درافتادنی که بلند کردی، و بیچارگی که از میان برداشتی.

13. تمام اینها از روی تفضل و انعام تو بوده، و در همه آنها من در گناهان دست و پا می‌زدم، اما بدکرداری من تو را از کامل کردن احسانت بازنداشت، و این احسانت مرا از ارتکاب علل خشم تو منع ننمود، تو در انجام برنامه خود مسئول نیستی،


14. و همانا از تو درخواست شد عطا کردی، و درخواست نشد و آغاز به بخشش نمودی، و - فضلت طلبیده شد و کم نگذاشتی، تو خودداری کردی‌ای مولای من مگر
از احسان و اکرام و تفضل و انعام، و من خودداری کردم مگراز درافتادن در محرمات، و تجاوز از حدودت، و غفلت از تهدیدت. پس حمد مخصوص توست‌ای خدای من: مقتدری که مغلوب نمی‌گردی، و مهلت دهنده‌ای که - شتاب نمی‌کنی.


15.این مقام کسی است که به فراوانی نعمت‌ها اعتراف نموده، و آن را به تقصیر مقابله کرده، و درباره خود به ضایع کردن همه امورش گواهی داده است.

16. بار خدایا به وسیله مقام بلند محمدی، و ولایت روشن علوی به تو تقرب می‌جویم، و به واسطه آن دو به سویت رو می‌کنم که مرا از شر فلان و فلان پناه دهی، زیرا این پناه دهی در جنب توانگریت تورا دچار مضیقه نمی‌کند، و در جنب قدرتت تورا به زحمت نمی‌اندازد، و تو بر همه چیز توانایی.


17. پس، از رحمت و دوام توفیق خود بهره‌ای به من بخش که آن را نردبان رسیدن به خشنودی تو کنم، و به سبب آن از عقوبتت ایمن گردم،‌ای مهربان‌ترین مهربانان.

صحیفه سجادیه ( دعای چهل و نهم)

ازکنار حضرت معصومه (س) به آسانی عبور نکنید! حضرت معصومه (س) یک حجت بزرگ است !

 

یک خانم فقط در اثر تزکیه به درجه ای میرسد که امام معصوم (ع) درباره او میگوید :

“فداها ابوها"  فدایش شوم !

حضرت معصومه ع نشان داد ، میتوان با مجاهدت نزدیک معصومین شد !

نشان داد میتوان عبارت “اشفعی لنا فی الجنة” را در مورد یک انسان غیر از چهارده معصوم (س) زد ،

حتی اگر زن جوانی باشد و حتی اگر ازدواج نکرده ، مادر نشده و شوهر داری نکرده باشد.

ازکنار حضرت معصومه (س) به آسانی عبور نکنید! حضرت معصومه (س) یک حجت بزرگ است !

 

 

چه کسانی در جوار حضرت معصومه(س) دفن شده‌اند؟


در حرم مطهر حضرت معصومه(س) و زیر گنبد آن حضرت پنج تن دیگر از امامزادگان و سایر بانوان مدفون هستند.

حضرت فاطمه معصومه(س) در اول ذیقعده سال 173 هجری قمری در مدینه به دنیا آمد و در سن 28 سالگی در دهم ماه ربیع الثانی سال 201 در قم وفات یافت. القاب این بانوی بزرگوار طاهره، حمیده و برّه، رشیده، تقیّه،کریمه اهل بیت و عالمه آل طه و… است.

در حرم مطهر حضرت معصومه و زیر گنبد آن حضرت پنج تن دیگر از امامزادگان و سایر بانوان مدفون هستند که عبارتند از:
 میمونه، دختر موسی مبرقع: میمونه نوه امام جواد(ع) است.
ام محمد دختر موسی مبرقع: ام محمد نوه امام جواد(ع) است.
ام قاسم دختر کوکبی: از نوادگان امام سجاد.
ام حبیب: کنیز ابوعلی نوه امام رضا (ع) است.
 ام اسحاق: کنیز محمد بن موسی مبرقع است.
با توجه به اینکه ابوعلی از تبار امام هشتم و از سادات جلیل القدر بود و در روز یکشنبه سوم ربیع الاول 315 هجری قمری در قم درگذشت در کنار محمد بن موسی مبرقع دفن شد، در خیابان آذر قم.
محمد بن موسی مبرقع به سال 296 در قم وفات کرد و در قرن سوم هجری دو قبّه به جای گنبد بود که در یکی از قبّه‎ها حضرت معصومه(س) و ام محمد و ام اسحاق مدفون بودند.
و در قبّه دومی ام حبیب، ام قاسم، و میمونه مدفون بودند که بعداً‌ به صورت یک گنبد درآمده و همه این بزرگواران در زیر گنبد فعلی مدفون هستند.
محدث قمی می‎گوید: زینب و ام محمد و میمونه دختران امام نهم حضرت جواد (ع) در بقعه حضرت معصومه(س) مدفون هستند.

 

ممهور به مهر شهدا ...

 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
«هُوَ اللهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ (22)
هُوَ اللهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحَانَ اللهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ (23)
هُوَ اللهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَی یُسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ‏»(24)


حدیثی از امام حسن مجتبی علیه السلام

در فضیلت قرائت سه آیه آخر سوره حشر از امام حسن(علیه السلام) نقل شده که آن حضرت فرمود:
هر کس چون صبح کند و سه آیه آخر سوره حشر را بخواند و در آن روز بمیرد، مهر شهدا (بر پرونده‌اش) خواهد خورد، و چون شب کند و بخواند و در آن شب بمیرد نیز ممهور به مهر شهدا می‌شود.

 

منبع:الدّر المنشور، جلال الدین سیوطی، ج۲، ص۲۰۲؛/ بحارالانوار، ج۹۲، ص۳۱۰، ح۳؛/موسوعه کلمات الامام الحسن(علیه السلام)، بخش عقاید، ص۳۷۳.
3 آیه آخر سوره حشر