موضوعات: "مردان بی ادعا" یا "خاطرات طنز جبهه" یا "کلام شهید" یا "الگوی من شهدا"

آثار خون شهدا را به چشم خود ببینید

 

نقشه بالا

مناطق سیاه اوج حضور و نفوذ گروه‌های تروریستی در عراق و سوریه

(در جلولا تا 18 کیلومتری ایران هم آمدند)

 

داعش

 

نقشه پایین

حال و روز امروز تروریست ها

دلنوشته ی حاج حسین یکتا برای شهید محسن حججی

 

محسن حججی

 

تنها آنان که راهی نورند میتوانند از تاریکی های جهل و سیم‌خاردار نفس عبور کنند و «عِندَ رَبِّهِم یُرزَقُون» باشند. و اما همچنان سهم ما مدعیان صف اول ، حسرت و جاماندگیست ، چرا که ، «از آخر مجلس شهدا را چیدند…»

این تصویر ، رؤیای کودکیم یعنے شهادت را برایم زنده ساخت ؛

لاله‌ها را دوست دارم که در پای سیم خاردارها روییده‌اند تا به ما نشان دهند لاله گون شدن ، گذشتن از سیم خاردار نفس می خواهد ؛

محسن جان ! از این نگاه معصومانه ات خواندم کہ چشمانت به سمت افق کربلا دوخته شده و از همان کودکی راهی نوری ؛

کربلایی شدنت ، شبیه ارباب بـیسر مبارک …

حاج حسین یکتا

جا مانده ام ....

 

شهادت

 

این رسم ما نبود که ز یاران جدا شویم

 

در هجوم وحشت شب بی صدا شویم

 

این عهد ما نبود که در انتهای راه .

 

ما بین کوچه ها تک و تنها رها شویم

 

آن روزها که شوق شهادت به سینه بود.

 

توفیقمان نبود که شبیه شما شویم

 

رفتید تا همچو پرستو رها شوید .

 

ماندیم ما که همنفس سرفه هاشویم

 

ای کاش می شد از لبتان ساغری زنیم .

 

تا همنشین و هم نفس آل عبا شویم

 

رفتید خوش به حال شما یادمان کنید .

 

شاید که با نسیم دعاتان دوا شویم

 

هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی ....

 

هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی،

خدایا،

به هر که و به هرچه دل بستم،تو دلم را شکستی،

عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی،

هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم،

در سایه امیدی، و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم،

تو یکباره همه را برهم زدی،و در طوفان های وحشتزای حوادث رهایم کردی،

تا هیچ آرزویی در دل نپرورم 

هیچ خیری نداشته باشم

و هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم …

تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم

 به جز تو آرزویی نداشته باشم،

و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم،

و جز در سایه توکل به تو، آرامش و امنیت احساس نکنم …

خدایا ترا بر همه این نعمتها شکر می کنم.”


شهید مرتضی چمران

یه شهردار ی بود ...

یه شهـردار بود ارومیه،

وقتی فهمید جوونی ازدواج ڪرده

و ڪار نداره فوری نامه نوشت ، تا ڪاری تو شهرداری بهش بدند .

چند ماه اول هم از جیب خودش حقوقش رو داد !!!

یاد و خاطره شهید مهدی باکری گرامی .

شهدا منتظر یک نیم نگاهی ……

………………………………