موضوعات: "مردان بی ادعا" یا "خاطرات طنز جبهه" یا "کلام شهید" یا "الگوی من شهدا"

غریب ترین کلمه .....

 

غریب ترین کلمه است …

مظلوم ترین کلمه …

کلمه ای که هزارن هزار درد دارد …

دردهای ناگفته …

حرف های نزده …

بغض های سرخورده …

شهید گمــــــنام یعنی

هنوز مادری منتظر است …

هنوز پدر شکسته ای امیدوار است …

شهید گمنام  یعنی دلتنگی فرزندی برای پدرش که حتی مزار هم ندارد…

یعنی اشکهای سرد زنی برای گمنام بودن مرد زندگیش …

شهید گمنام یعنی فقط چند استخوان …

یعنی غربت …

یعنی پلاکی گم شده …

شهید گمنام یعنی مزاری خلوت …

یعنی بی سروصدا اوج گرفتن …

شهیدگمنام یعنی پسرم دیگه بیا…

یعنی پدرم به چند استخوانت هم راضیم فقط بیا …

شهیــــــد گمنام یعنی معلوم نیست چگونه شهید شده است؟

گرفتار آب های خروشان اروندشده است؟

یا انتهای کانال کمیل آرام گرفته است؟

شایدهم در طلاییه غریب مانده است …

شهید گمنام یعنی دیگر برنمیگردد…

یعنی بی خبری …

شهیدگمنام سلام …

از حواشی یک دیدار

 

رهبر انقلاب اسلامی در باب سخن یکی از حضار که گفت:

هدف همه بچه‌های مجموعه فرهنگی ما شهادت است؛

گفتند: «هدفتان شهادت نباشد. هدفتان انجام تکلیف فوری و فوتی باشد. گاهی اوقات هست که این جور تکلیفی به شهادت منتهی میشود، گاهی هم به شهادت منتهی نمیشود. البته آرزوی شهادت خوب است، اما هدف کار را شهادت قرار ندهید. هدف کار را کار قرار بدهید، کاری که باید انسان انجام بدهد و به آن اهداف نتایج کار برسد.»

از حواشی حضور رهبر انقلاب اسلامی در منزل خانواده شهدای مشهد - ۹۶/۵/۱

لزوم انجام کار فرهنگی باموضوع شهید و شهادت

 

زنده نگه داشتن نام شهدا، یک نیاز اساسی کشور

 

من عقیده‌ی راسخ دارم بر اینکه یکی از نیازهای اساسی کشور، زنده نگه داشتن نام شهدا است؛ این یک نیازی است که ما - چه آدم‌های مقدّس‌مآب و متدینی باشیم؛ چه آدم‌هایی باشیم که خیلی هم مقدّس‌مآب نیستیم، امّا به سرنوشت این کشور و به سرنوشت این مردم علاقه‌مندیم - هرجور که فکر بکنید، بزرگداشت شهدا برای آینده‌ی این کشور، حیاتی و ضروری است.

فرهنگ شهادت یعنی فرهنگ تلاش کردن با سرمایه‌گذاری از خود برای اهداف بلندمدّت مشترک بین همه‌ی مردم؛ که البتّه در مورد ما آن اهداف، مخصوص ملّت ایران هم نیست، برای دنیای اسلام بلکه برای جهان بشریت است.

این فرهنگ در جامعه‌ای اگر جا افتاد، درست نقطه‌ی مقابل فرهنگ فردگرایی غربی امروز [است‌] که همه‌چیز را برای خود و با محاسبه‌ی شخصی می‌سنجند؛

مقام معظم رهبری  ۱۳۹۳/۱۱/۲۷

من مسیر زندگی ام رو با تو طی کردم

 

سوار تاکسی بین شهری شدم، مسیرم تهران بود.

اصلا با راننده درباره مقدار کرایه صحبتی نکردم از بابت پول هم نگران نبودم

اما وسط راه که بیابان بود، دست کردم

تو جیب راست شلوارم ولی پول نبود…! جیب چپ نبود… جیب پیرهنم!

نبود که نبود … گفتم حتما تو کیفمه!

اما خبری از پول نبود…

به راننده گفتم: اگر کسی رو سوار کردی

و بعد از طی یک مسیری به شما گفت که

پول همراهم نیست، چیکار میکردی ؟!!

گفت: به قیافه اش نگاه می کنم!

گفتم : الان فرض کن من همان کسی باشم

که این اتفاق براش افتاده…!!! یکدفعه

کمی از سرعتش کم کرد و نگاهی از آینه به من انداخت

و گفت : به قیافه ات نمیاد که آدم بدی باشی ، می رسونمت … .

خدای من

من مسیر زندگی ام رو با تو طی کردم

به خیال اینکه توشه ای دارم

اما الان هرچه نگاه می کنم ، می بینم

هیچی ندارم، خالیه خالی ام …فقط یک آه و افسوس که مفت عمرم از دست رفت …

خدایا ما رو می رسونی؟؟؟ یا همین جا وسط این بیابان سردرگمی پیاده مون میکنی؟؟؟

الهی و ربی من لی غیرک ..

از نوشته های زیبای شهید آوینی

 

چرا حتما باید «اشنوگل» را ببینیم؟

 

اشنوگل

 

اشنوگل، ادای دین سینمای ایران به شهدای  دست بسته غواص

توی دوره ای که فیلمهای چند میلیاردی ساخته می شود؛

برادران ارزشی هادی حاجتمند و علی سلیمانی با حداقل هزینه ی ممکن،

نزدیک به ۳۰۰میلیون تومان یک فیلم سینمایی ارجمند و قابل اعتنا به نام اشنوگل “ساخته اند .

فیلمی درباره غواص هایی که یکی دوسال پیش دست بسته شبیه اصحاب کهف

ازمیان خاک به شهرها رجعت کردند ….

این فیلم مثل همان شهیدان میان این شهر غریب است…

بدون حتی یک بیلبورد !بدون حتی یک برگ تبلیغ….

حالا همان شهیدان مهمان سینماهای ایران شده اند …..

نگذاریم غریب بمانند..‌‌‌‌‌‌….

از فیلم‌های ملی حمایت کنیم …..

 

 اشنوگل


انگار قصه غربت غواصان شهید، تمامی ندارد. انگار بناست بعد از شهادت غریبانه در آب و بعد از سالها مفقودالاثر بودن، حالا فیلم راوی قصه این شهدا هم غریبانه اکران شود. مگر اینکه همت کنیم و با پر کردن سالنهای سینما، قدری از دینمان به این شهدای بزرگوار را ادا کنیم.

یونس به عنوان فرمانده گردان غواصان سه شب قبل از عملیات در حالی که در صدد حفر تونلی در منطقه عملیاتی بوده، مفقودالاثر شده است. حالا پس از سی سال اطلاعاتی به دست می‌آید که نشان می‌دهد احتمالاً یونس زنده است و در آن زمان به واسطه منافقین و قرارگاه اشرف، با دشمن همکاری می‌کرده است…

سوژه فیلم، یکی از حساس‌ترین مقاطع جنگ را روایت می‌کند. قصه، قصه مظلومیت و تلاش و خستگی کشنده غواصانی است که ماه‌‏ها در اروند و بهمنشیر، فین زدند و در سرمای سوزان تمرین کردند و همه بیخوابیها و خستگیها را به جان خریدند. اما آبهای خروشان اروند قتلگاهشان شد و آنها هم که ماندند با دستهای بسته و تنی مجروح، اسیر خاکهای سرد شدند.

فیلمنامه و پرداخت داستان، نسبتا خوب و موفق از کار درآمده است. البته از جلوه‌های ویژه و طراحی صجنه، تقریبا می‌شود فهمید که با فیلم پر خرجی مواجه نیستیم. تلاش کارگردانان برای ارائه شخصیتهایی باورپذیر و زمینی، و نه ماورائی و فوق بشری، بر خلاف بسیاری از فیلمهای دفاع مقدس، خوب نتیجه داده و در مجموع باید به این فیلم اول با کارگردانی مشترک، نمره قبولی بدهیم.

اما نگرانی همیشگی برای فیلمهای ارزشی، اینجا هم شدیدا وجود دارد : عدم تخصیص سالنهای کافی و تبلیغات مناسب. تا جایی که کارگردان هم به شروع اکران فقط با پنج سالن و حتی نبودن پوستر فیلم در سینماهای اکران کننده معترض می‌شود و پای مافیای اکران را وسط می‌کشد. فارغ از اینکه این اعتراضها چقدر وارد باشد، تنها کاری که از من و شما برمی‌آید، دیدن فیلم و ترویج آن است تا اکرانش ادامه یابد و موفق باشد و شاهد تولد حاتمی کیایی دیگر، یا ملاقلی‌‌پوری دیگر یا… در سینمایمان باشیم، چون «اشنوگل» چیزی از فیلم اول این بزرگان کم ندارد.

 

شهدای غواص
همه ما، خاطره شکوهمند تشییع جنازه 175 غواص شهید را بیاد داریم. و شاید هیچ کداممان انتظار آن حماسه حضور مردمی و استقبال قدرشناسانه را نداشتیم. نمی‌دانم، شاید امروز هم تماشای مجاهدت غواصان شهید بر پرده سینما، قدر و قیمتی کمتر از آن تشییع خاطره‌انگیز نداشته باشد.