یک کتاب دم دست باشد ....

 

تبلیغ تلویزیون

 

گاهی می بینید یک نفر پای تلویزیون نشسته و منتظر یک فیلم است. تلویزیون آگهی تبلیغاتی پخش می کند و گاهی پخش تبلیغات بیست دقیقه طول میکشد.
یک وقت است کسی به آن تبلیغات احتیاج دارد. اما کسی که احتیاج ندارد آگهی های تبلیغاتی را ببیند، این بیست دقیقه را چرا بیکار بنشیند؟!

یک کتاب دم دستش باشد؛ بردارد و بیست دقیقه مطالعه کند. اگر مردم ما عادت کنند که از این وقتهای ضایع‌شونده برای مطالعه‌ی کتاب استفاده کنند، جامعه خیلی پیش خواهد رفت و فرهنگ کشور، خیلی ترقّی خواهد کرد.

مقام معظم رهبری
۱۳۷۵/۲/۲۲

 

دل بده ....

فرج

 

کسانی منتظر فرج هستند که برای خدا و در راه خدا منتظر آن حضرت باشند،

نه برای برآوردن حاجات شخصی خود.

(آیت الله بهجت )

 

 

مذهبی ها باید چگونه زندگی کنند؟!

 

کار بچه مذهبی باید آن‌قدر خوب باشد که نیاز به توصیه نداشته باشد.

شهید ابراهیم هادی کسی بود که زندگی را فهمیده بود.

کار بچه مذهبی را نباید کسی تحویل بگیرد؛

بلکه آن‌قدرباید زحمت کشیده باشد و آن‌قدر کارش خوب و قشنگ باشد که خود کار، صدا کند.

طبق فرمایش پیامبر اکرم(ص) اگر جوان مذهبی، حرفه‌ای بلد نباشد، پس‌فردا می‌خواهد از مذهبی بودنش نان بخورَد.

مثلاً انتظار داشته باشد که «چون من مذهبی هستم من را استخدام کنید!»

در حالی که وقتی هنر و حرفه‌ای داشته باشد، حتی اگر آن طرفش، کافر هم باشد نمی‌تواند او را حذف کندو کنار بگذارد چون به حرفه‌اش نیاز دارد.

شهید ابراهیم هادی هم کسی بود که زندگی را فهمیده بود،

زندگی را بلد بود و می‌دانست زندگی یعنی چه؟

 من فکر می‌کنم ایمان شهید هادی نبود که او را اسوه قرار داد؛

بلکه سبک زندگی‌اش بود که او را به این مقام عالی رساند.

توصیه میشود مربیان عرصه تعلیم وتربیت کتاب خاطرات شهید ابراهیم هادی را حتماً بخوانند.

استاد پناهیان

 

او نهایت آرزوی ماست ...

مربیسرگروهى كه تلاش كنه بهترين باشه،

قطعاً بهترين متربی ها رو تربيت مى كنه

و اينجورى هم دينش رو به انقلاب ادا كرده….

پیرمردی که جوانان ایرانی از او روحیه میگرفتند

 

به‌مناسبت شهادت آیت‌الله محمد صدوقی در ۱۱تیر ۶۱ و دهمین روز از ماه مبارک رمضان

 با پیرمردی‌ای كه داشت بسیارى از اوقات در جبهه ها بود، من در چندين جبهه‌ى بسيار سخت ايشان را ديدم كه واقعا براى من قابل باور نبود. در منطقه غرب، در زمستان، هواى سرد، ايشان بود. در جنوب، در هواى گرم، در تابستان، ايشان بود.

 توى سنگرها میرفت، با رزمندگان شب را به صبح میرساند، در هنگام حمله آن‌جا بود، برايشان دعا میخواند، مخصوصا در كردستان، در مريوان ايشان رفت و آمد متعددى داشت، خيلى هم به آنها به اهالى منطقه‌كردنشين ما، ايشان احساس علاقمندى و عطوفت مى‌كرد.

 يادم نمى‌رود كه ايشان در همين اواخر يك پولى جمع كرده بودند كه در مريوان تأسيساتى را بنا كنند، براى رفاه مردم. دنبال اين بودند كه يک کارى در مريوان انجام بدهند. در حالى كه خب یک روحانىِ امام جمعه ساكن مناطق مركزى ايران، غالبا به فكر اين نمى‌افتد كه حالا در فلان شهر كردنشين لب مرز با آن وضع بحرانى برود آن‌جا و بماند و صحبت كند و تماس بگيرد و نيازهايشان را برآورد كند و بسنجد و بعد برگردد پول جمع كند و بخواهد آن‌جا چيزى بنا كند، كار عمرانى بكند؛ واقعا كم‌نظير بود.

 همین حركت ایشان در جبهه‌ها و رفت‌وآمدها جوانها را تشويق مى‌كرد به یک حركت فداكارانه‌ى نظامى و بسیجِ به سمت جبهه‌ها. چه جوانهای یزد را و چه جوانهاى غیر یزد را از تهران و قم و مشهد و اصفهان و جاهاى دیگر؛ وقتى مى‌ديدند اين پيرمردِ محاسن‌سفید دارد مى‌آید توى جبهه، يك چنين حالتى داشتند.

مقام معظم رهبری
۶۲/۲/۳

 
مداحی های محرم