بهتر از خدا کسی هست ؟

 

ارامش  یاد خدا

 

ذکر و یادخداباعث ارامش قلب میشود.

همانطورکه حضرت زینب س بعد از عاشورا با آن همه مصایب باز هم گفت : مارایت الاجمیلا

چون بخدا اطمینان داشت واعتماد داشت ومی دانست همه مصائب باعث رشد وکمال اوخواهدشد پس انهارا زیبا میدید.

 

 

آیا دخالت نظر و رأی مردم در مشروعیت حکومت مطرح است ؟

 

آیا دخالت نظر و رأی مردم در مشروعیت حکومت، اختصاص به زمان غیبت دارد و یا در زمان حضور امام معصوم نیز مطرح است؟

در این دیدگاه نقش مردم در فعلیت و اعمال ولایت چگونه مطرح می­‌گردد؟

 امیرالمؤمنین در نهج‌البلاغه منشأ حکومت را زور و اقتدار نمیداند و خود او هم در عمل این را ثابت میکند.

از نظر علی (علیه‌السلام) منشأ اصلی حکومت، یک سلسله ارزشهای معنوی است؛ … او حکومت و ولایت امر مردم را ناشی از یک ارزش معنوی

میداند، اما فقط این ارزش معنوی هم کافی نیست برای اینکه انسان فعلاً و عملاً حاکم و والی باشد، بلکه مردم هم در اینجا سهمی دارند و آن

بیعت است … .

بیعت منجزکننده‌ی حق خلافت است؛ آن ارزشها آن وقتی میتواند فعلاً و عملاً کسی را به مقام ولایت امر برساند که مردم هم او را بپذیرند و قبول

کنند، که این مسئله در باب نقش مردم در حکومت باز مورد توجه قرار میگیرد.

 

مقام معظم رهبری

۱۳۶۰/۲/۲۹

چرا شیعه ای ؟

 

شهید بیضایی

 

 شیعه بدنیا آمده ایم تا موثر در تحقق ظهور مولا باشیم ….

 

ترور حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در تیر ۱۳۶۰ از زبان محافظين و تيم پزشكان

 

 از ابتدا تا انتهای ماجرای ترور حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در تیر ۱۳۶۰ از زبان محافظين و تيم پزشكان

 

«من همین‌طوری رفتم به ضبط یه سری بزنم! کمی زیر و بمش را نگاه کردم و بعد ناخودآگاه جاشو عوض کردم، گذاشتم سمت راست، کنار میکروفن، کمی با فاصله‌تر از آقا!

یکدفعه میکروفن شروع کرد به سوت کشیدن…آقا برگشتن گفتن: این صدا را درست کنید یا اصلاً خاموش کنید.

منبری‌ها این جور مواقع کمی عقب و جلو می‌شن تا بلکه صدا درست بشه!

من روبروی آقا، کنار در شبستان وایساده بودم، آقا کمی به عقب و سمت چپ رفتند که یکدفعه…یه صدای عجیبی توی شبستان پیچید.»

آیت‌الله خامنه‌ای به پهلوی چپ روی زمین می‌افتد. همه فکر می‌کنند تیراندازی شده و روی زمین دراز می‌کشند. محافظ‌ها اسلحه‌شان را مسلح می‌کنند. و یکی از آنها به سمت آیت‌الله خامنه‌ای می‌رود.

هرطور بود راه را باز کردیم و خودم برگشتم پشت تریبون، ضبط صوت مثل یک دفتر ۴۰برگ از وسط باز شده بود. با ماژیک قرمز هم روی جداره‌ی داخلی‌‌اش نوشته بودند: “اولین عیدی گروه فرقان به جمهوری اسلامی" اما مواضع قاطع و صریح آیت‌الله خامنه‌ای از سویی، و درگیرشدن منافقین با مردم طی چند روز گذشته از سوی دیگر؛ باعث می‌شود هر اقدامتروریستی و خشونت‌آمیزی به پای منافقین نوشته شود. ترور مسجد ابوذر نیز از این قاعده مستثنی نیست.

بیرون از مسجد، در آغوش محافظ، لحظاتی به هوش آمدند. سرشان را آوردند بالا، اما زود سرشان افتاد. محافظ‌ها بلیزر سفید را انگار که ترمز نداشت، با سرعتی غیر قابل تصور می‌راندند. در مسیر بیمارستان، هر وقت به هوش می‌آمدند، زیر لب زمزمه‌ای می‌کردند؛ شهادتین می‌گفتند.

لب‌ها و چشم‌ها هم خیلی کم تکان می‌خوردند.

 

سند اعترافات عامل ترور مقام معظم رهبری در سال 60

 

پس از عملیات 6 تیر 1360 که موجب زخمی شدن حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای شد، نیروهای دادستانی انقلاب توانستند ردهایی از گروه رهروان فرقان را در مشهد بیابند و در شهریور 1360 محمد متحدی و مسعود تقی‌زاده دو تن از عوامل بمب‌گذاری مسجد ابوذر دستگیر شدند. مسعود تقی‌زاده در طول بازجویی‌ها به تفصیل سخن گفت اما محمد متحدی به جز چند خط سخنی نگفت و در دادگاه نیز حاضر به دفاع از خود نشد.

 

 

“امیرمسعود تقی‌زاده” در اعترافاتش درباره نحوه ترور حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در 6 تیر 1360 در مسجد ابوذر می‌گوید: «طرح استفاده از ضبط صوت برای عملیات از قبل توسط مهدی [محمد متحدی] مطرح شده بود، چون من برای یک خبرنگار ژاپنی کار می‌کردم، از طریق ترمه او و چند بار برای مصاحبه مطبوعاتی پیش بهشتی هم می‌رفتند و معمولاً خبرنگارها ضبط صوت را روی میز می‌گذارند. این فکر به نظر مهدی [محمد متحدی] رسیده بود. این طرح مخصوصاً بعد از عدم موفقیت در کارهای معادیخواه یا موسوی اردبیلی خیلی فکر مهدی را مشغول کرده بود.

یک طرحی را برای من کشیده بود که از روی آن یکی را درست کنم و آن یک مکعب مستطیل بود که در آن چند سوراخ به نظر 9 میلی متری با فواصل مساوی تعبیه شده بود و سپس بعد از تهیه آن که من به یک تراشکاری دادم و حتی وی مشکوک شده بود و گفته بود که این برای اسلحه است و من با هزار مکافات و توجیه بالاخره گرفتم و مهدی بعد از چند روز کار روی آن چیزی درست کرده بود؛ به قراری که چهار تا فشنگ در سوراخ‌ها قرا می‌داد (در هر سوراخ یک عدد) و سپس یک صفحه را که چهار میخ به آن وصل کرده بود و توسط یک محور وسط این صفحه را به سمت مکعب مستطیل می‌کشید که اگر ضامن را کشیده و صفحه را به عقب برده و رها می‌کردیم، میخ‌ها بر روی فشنگ‌ها خورده و آنها هم عمل می‌کردند. البته به نظر درست بود ولی وقتی من و رضا در جاده سولیقون آن را هرچه امتحان کردیم عمل نکرد.

اولین دفعه با ماشین رفتیم، حسین هم بود که عمل نکرد. وقتی دفعه دوم که مهدی می‌گفت حتماً ضامنش را نکشیده‌اید، با رضا رفتیم باز هم نتیجه نداد. به این ترتیب مسئله مانده بود تا اینکه مهدی طرحش را تغییر داده و این بار به جای چهار سوراخ یک سوراخ گذاشته بود. قسمتی با قطر بزرگ و این همان طرحی بود که در ضبط ترور آیت‌الله خامنه‌ای استفاده شد. البته این را امتحان کرده بودم و خوب هم عمل کرده بود. البته به غیر از من مهدی خودش امتحان کرده بود و این دفعه در انتهای آن سوراخ که قطرش حدود یک سانتی‌متر بود یک سوراخ که منتهی می‌شد، آن سیم چاشنی برق از آنجا خارج می‌شد و سپس مقداری باروت روی چاشنی ریخته و سپس هم تعدادی ساچمه بلبرینگ روی آن ریخته و با یک … دایرهای پلاستیکی و چسب روی آنها گذاشته و ثابت می‌کردند!

این ضبط در مرحله اول برای موسوی اردبیلی در نظر گرفته شده بود که هر شب جمعه در مسجد کنار خانه‌اش سخنرانی و تفسیر داشت و مهدی به حسن گفته بود که چون او تفسیر قرآن می‌کند کار در آن زمان از نظر بیرونی خیلی تبلیغ بدی می‌شود، به همین دلیل دفعه بعد من رفتم و دیدم که امکان دارد که کار با ضبط انجام دهیم، بنابراین برای هفته بعد مهدی ضبط را تهیه کرده بود ولی درست همان هفته وی بنا بر یک عزا یا عیدی به مشهد رفته بود و نشد. تا اینکه مطع شدیم آیت‌الله خامنه‌ای در یک محل یک برنامه پرسش و پاسخ دارد.

من روز قبل برای شناسایی مسجد رفته و فردایش با ضبط به محل رفتم. قبلاً مهدی آن را با چراغ امتحان می‌کرد و خوب عمل می‌کرد ولی روز عمل صبحش که من چند دفعه آزمایش کردم، متوجه شدم که زیاد هم قابل اعتماد نیست و با کمی تکان از حالت معمولش بیرون می‌آید.

به هر حال من ظهر به مسجد رفتم و دیدم که یک نماز به امامت خود آیت‌الله خامنه‌ای خوانده و نماز بعدی را هم من شرکت کردم و سپس وقتی ایشان برای سخنرانی به پشت میز بزرگی که قرار داشت رفت٬ من بعد از یکی دو دقیقه ضبط را به کار انداخته و جلوی ایشان گذاشتم.

البته چون میز بزرگ بود و برای برداشتن کاغذ سؤال‌ها به آن طرف و این طرف خم می‌شد، من امکان اینکه به هدف بخورد را زیاد نداشتم و دیگر اینکه چون ترس داشتم، قبل از رسیدن نوار به آخر بمب عمل کند هر چه سریع‌تر به کناری رفته و جوراب‌هایم را پوشیدم و سپس به توالت رفته و از آنجا خارج شدم و از کوچه‌ پشتی به میدان ابوذر که فولکس را آنجا گذاشته بودم رفتم و از محل دور شدم.»

پس از این بازجویی‌ها و اعترافات متهمین به جرم‌های خود، دادگاه انقلاب تهران به ریاست آیت‌الله محمدی گیلانی، مسعود تقی‌زاده و محمد متحدی را پس از محاکمه به اعدام محکوم کرد و حکم اعدام در تاریخ 1360/11/18 در محل برگزاری نماز جمعه تبریز به اجرا درآمد.