موضوع: "رسانه"

نقدی بر سریال بازی تاج و تخت
پنجشنبه 96/10/28
ساخت و تولید سریال جنجالبرانگیز Game of Thrones را میتوان بهعنوان یکی از مهمترین دستاوردهای شبکه HBO برشمرد که خیلی زود توانست به نقطه عطفی در این صنعت تبدیل شود. |
در سال 1990 که برادران وارنر (Warner Bros.) امتیاز یکی از بزرگترین پخشکنندههای شبکههای تلویزیونی کابلی در آمریکا، یعنی اچبیاو (Home Box Office) را خریداری کردند، میشد پیشبینی کرد که در آیندهای نهچندان دور، شاهد تحولی عظیم در آثار تلویزیونی باشیم. تحولی که بهمرور تمام خط قرمزهای موجود در قوانین پخش شبکههای تلویزیونی کابلی را پشت سر گذاشت و زمینهساز آغاز فصلی نو در تولیدات آینده آنها شد.
در این میان، ساخت و تولید سریال جنجالبرانگیز Game of Thrones را میتوان بهعنوان یکی از مهمترین دستاوردهای شبکه HBO برشمرد که خیلی زود توانست به نقطه عطفی در این صنعت تبدیل شود.
این سریال که بر اساس داستانی با عنوان ترانه یخ و آتش (A Song of Ice and Fire) به قلم جرج آر. آر. مارتین (George Raymond Richard Martin) نویسنده و نمایشنامهنویس آمریکایی سبکهای فانتزی، علمی-تخیلی و وحشتناک به رشته تحریر درآمده، روایتگر داستان درگیری چندین خاندان مختلف برای تصاحب تاجوتخت پادشاهی و حکومت بر هفتاقلیم است.(1)
سریال بازی تاجوتخت شمارا وارد یک جهان خیالی میکند که از دو قاره تشکیلشده است.
1 - قاره وستروس (غربی)
2- قاره اِسوس (شرقی)
وستروس از هفتاقلیم تشکیلشده است که توسط لردها اداره میشوند و همگی تحت لوای پادشاه وستروس میباشند.
نکته جالب در مورد هفتاقلیم این است که میتوان آن را اقالیم سبعه خواند که در طول تاریخ به جهان گفته میشد و در این فیلم همبارها از وستروس بهعنوان دنیا یادشده است.
اقالیم هفتگانه یا اقالیم سبعه (در زبان پارسی میانه هفتاقلیم را هفتکشور مینامیدند)
1 . هندوستان
2 . عربستان و حبشستان
3 . مصر و شام
4 . ایران
5 . روم و صقلاب
6 . ترکستان
7 . چین
از طرفی ؛ وستروس را میتوان نماد اروپا دانست. الگوبرداری نقشه وستروس از نقشه بریتانیا ؛ میتواند مرکزیت انگلستان را نسبت به دیگر کشورهای اروپا را در بیننده القا کند.
از نکات مهم این سریال الهامات تاریخی میباشد.
جنگ رزها (۸۵–۱۴۵۵ میلادی) در انگلستان بین خاندانهای لنکستر و یورک از سلسله پلانتاژنه از موارد الهامبخش داستان بوده که در این مجموعه منعکسکنندهٔ نبرد خاندان لنیستر و استارک است. حتی ازنظر رنگ پرچمها هم شباهت دارند. نماد خاندان لنکستر قرمز و خاندان یورک ،سفید بود. دقیقاً مثل خاندان لنیستر وستارک. حتی شباهت اسم لنیستر و لنکسترهم از الهامات تاریخی نرد رزها و بازی تاجوتخت واقعی در بریتانیا است.
سرزمین وستروس با قلعهها و شوالیههایش نمادی از دوران اولیه قرون وسطی در اروپای غربی را به نمایش میگذارد.
برای مثال شخصیت «سرسی» برگرفته ازایزابلا ملکه فرانسه (۱۲۹۵–۱۳۵۸میلادی) است.
مجموعه از ترکیبی از واقعیتها همچون،دیوار هادریان، سقوط روم و افسانه آتلانتیس (والریای باستانی)، آتش یونانی بیزانسیها (وایلدفایر)، حماسه ایسلندی عصر وایکینگها (آیرونبورنها) و ایل مغول (دوتراکیها) است که با نشانههایی از جنگ صد ساله (۱۳۳۷–۱۴۵۳ میلادی)و رنسانس ایتالیایی (۱۴۰۰–۱۵۰۰ میلادی)نیز الهام گرفته است
همانطور که در ابتدا گفته شد ؛ وستروس توسط هفتاقلیم و هر اقلیم توسط یک خاندان اداره میشود و همگی طبق قوانین باید به پادشاه وفادار باشند.
1.شمال – فرماندهی توسط استارک ها دروینترفل
2. دره – فرماندهی توسط ارن ها در ایری
3. پادشاهی دورن – مقر فرماندهی ساناسپیر توسط خاندان مارتل
4. ریورلند – فرماندهی توسط تالیها درریورران
5. وسترلند – فرماندهی توسط لنیسترها درکسترلی راک
6. استورم لند – فرماندهی توسط براتیون ها در استورمزاند
7. ریچ – فرماندهی توسط تایرل ها در های گاردن هر اقلیم هم متشکل از قلعه های زیادی است که خاندانهای مختلفی بر آنها حکومت میکنند و طبق قوانین باید به لرد اقلیم پادشاه وفادار باشند.
هر خاندان در وستروس یک نماد دارد که در پرچمهایشان استفاده میکنند.
یکی از این نمادها که شاید کمتر کسی به آن دقت کند ؛ نماد سبط یهودا از اسباط دوازدهگانه بنی اسراییل است. یعنی همان سبطی که بعدها قدرت را به دست گرفتند و امروزه هم نام آنها بر روی یهودیان است.
در حقیقت خاندان مهم و قدرتمند لنیستر نماد یهودا را دارد!!
بدین معنا که شیر ایستاده و شیر به سبک نماد لنیسترها در طول تاریخ نماد سبط یهودا یکی از دوازده اسباط بنیاسرائیل بوده است و حتی امروزه هم این نماد را درجای جای دنیا میتوانید ببینید. مثلاً در بسیاری از نمادهای سلطنتی دو شیر ایستاده و یا شیر و اسب شاخدار بهکاررفته که اسب شاخدار و شیر روبروی هم نماد قوم اسراییل است که امروزه هم میتوان این نماد را در نمادهای سلطنتی اروپا دید. مثل انگلستان و اسپانیا و اسکاتلند و ….
یکی از نکات قابلتوجه در فیلم ؛ آمدن موجوداتی اهریمنی و خبیث از آنسوی دیوار شمال به سمت هفتاقلیم است.
این موجودات «وایت واکر» نام دارند که با رستاخیز و زنده کردن مردگان جمعیت قابلتوجهی را بهسوی وستروس روانه کردند.
نکته جالب صدای شیپوری است که هنگام آمدن و رستاخیز مردگان به صدا درمیآیدکه میتوان از آن بهعنوان صوراسرافیل یادکرد.
وایت واکرها که رهبری مردگان را به عهدهدارند ؛ خود یک فرمانده خشن و قدرتمند دارند که از او بهعنوان پادشاه تاریکی نام میبرند. از نکات مهمی که این موجودات را با شیاطین منطبق میسازد ؛ قربانی کردن برای آنهاست که توسط عدهای صورت میگیرد و فردی نوزادان خود را تقدیم پادشاه تاریکی میکند و او هم نوزاد را به وایت واکر تبدیل میسازد!
آنطور که در فیلم گفته میشود با آمدن پادشاه تاریکی ؛ زمستان و تاریکی آغازمی گردد که اشاره به استیلای شیطان دارد.
سید میلاد میرعلینقی

سینمای دینی از نگاه مقام معظم رهبری
چهارشنبه 96/10/27
سینمای دینی
هنرمند، هم در باب فرم و قالب هنرِ خودش و هم در قبال مضمون تعهّد دارد. کسى که قریحه هنرى دارد، نباید به سطح پایین اکتفا کند. این یک تعهّد است. هنرمند تنبل و بى تلاش، هنرمندى که براى تعالى کار هنرىِ خودش و ایجاد خلاقیت تلاش نمى کند، در حقیقت به مسؤولیتِ هنرى خودش در قبال قالب عمل نکرده است.
هنرمند باید دائم تلاش کند. البته ممکن است انسان یک وقت به جایى برسد که بیش از آن نمى تواند تلاش کند - بحثى نیست - اما تا آن جایى که مى تواند، باید براى اعتلاى قالب هنرى تلاش کند. این تعهّد در قبال قالب، بدون یک احساس شور و عشق و مسؤولیت - البته این شور و عشق هم مسؤولیت است؛ آن هم یک دست قوى است که انسان را وادار به کارى مى کند و نمى گذارد که احساس تنبلى و تن آسایى، او را از کار باز بدارد - به دست نمى آید.
علاوه بر این، تعهّد در قبال مضمون است. ما چه مى خواهیم ارائه بدهیم؟
اگر انسان محترم و عزیز است، دل و ذهن و فکر او هم عزیز و محترم است. نمى شود هر چیزى را به مخاطب داد، فقط به صرف این که او نشسته و به حرفهاى ما گوش مى دهد. باید ببینیم به او چه مى خواهیم بدهیم. البته بحث این که ما وارد کدام دسته بندىِ سیاسى بشویم یا نشویم - این حرفهایى که بعضى از دوستان مى زنند - مسائلى است که شما باید از اینها عبور کرده باشید. اینها محلِ ّ کلام نیست؛ محلِ ّ کلام، اخلاق و فضیلت است. من مطلبى را - به گمانم - از قول «رومن رولان» خواندم که گفته بود در یک کار هنرى، یک درصد هنر، نودونه درصد اخلاق؛ یا احتیاطاً این گونه بگوییم: ده درصد هنر، نود درصد اخلاق. به نظرم رسید که این حرف، حرف دقیقى نیست. اگر از من سؤال کنند، من مى گویم صددرصد هنر و صددرصد اخلاق. اینها با هم منافات ندارند.
باید صددرصد کار را با خلاّقیت هنرى ارائه داد و صددرصد آن را از مضمون عالى و تعالى بخش و پیشبرنده و فضیلت ساز پُر کرد و انباشت. آن چیزى که دغدغه برخى آدمهاى دلسوز در زمینه مسائل هنرى است، این است که ما به بهانه آزادى تخیّل یا آزادى هنرى، فضیلت سوزى و هتک اخلاق نکنیم. این بسیار مهمّ است. بنابراین هنرِ متعهّد یک واژه درست است.
هنرمند باید خود را به حقیقتى متعهد بداند. آن حقیقت چیست؟
این که هنرمند در چه سطحى از اندیشه قرار دارد تا بتواند همه و یا بخشى از آن حقیقت را ببیند و بشناسد، بحث دیگرى است. البته هرچه اندیشه و فکر و درک عقلانى بالاتر باشد، مى تواند به آن درک ظریف هنرى کیفیّت بیشترى بدهد. حافظ شیرازى صرفاً یک هنرمند نیست؛ بلکه معارف بلندى نیز در کلمات او وجود دارد. این معارف هم فقط با هنرمند بودن به دست نمى آید؛ بلکه یک پشتوانه فلسفى و فکرى لازم دارد. باید متّکا یا نقطه عزیمت و خاستگاهى از اندیشه والا، این درک هنرى و سپس تبیین هنرى را پشتیبانى کند. البته همه در یک سطح نیستند؛ توقّع هم نیست که چنین باشند. این در مورد همه ى رشته هاى هنرى صادق است.
شما از معمارى بگیرید تا نقاشى و طرّاحى و مجسمه سازى و تا کارهاى سینما و تئاتر و شعر و موسیقى و بقیه رشته هاى هنرى؛ همین معنا در آنها وجود دارد. یک وقت شما معمارى را مى بینید که اندیشه اى دارد؛ یک وقت یک معمار از لحاظ اندیشه، لُخت و بى هویّت است و متّکى به فکرى نیست. اینها اگر بخواهند بنایى را ایجاد کنند، دو گونه طرّاحى مى کنند. اگر ساخت یک شهر را به دست دو نفر آدمِ این طورى بدهند، یک نیمه آن با نیمه دیگر به کلّى متفاوت خواهد بود. به هرحال این تعهّد، لازم است.
هنرِ ملتزم و متعهّد، یک حقیقت است و ما باید به آن اقرار کنیم. نمى توان رها و یله و بى هوا و با انگیزه هاى روزبه روز و احیاناً پایین و پست یا ناسالم، دنبال هنر رفت و سرافراز بود؛ چون آن ابتهاجى که در هنرمند وجود دارد - هنرمند بهجت ویژه اى دارد که با شادیهاى معمولى فرق دارد و در غیرهنرمند اصلاً دیده نمى شود - در صورتى حقیقتاً به وجود خواهد آمد که بداند دنبال چه چیزى مى رود و چه کار مى خواهد بکند، تا با هنرمندىِ خودش احساس رضایت و بهجت کند که آن کار را انجام مى دهد. در این صورت باید اخلاق انسانى، فضیلتها و معارف والاى دینى و الهى مورد توجّه باشند,۱
هنر دینی
نکته دیگرى که آن را یادداشت کرده ام و در بیانات آقایان هم مطرح شده بود، بحث هنر دینى است. من مى خواهم این را عرض کنم که هنر دینى به هیچ وجه به معناى قشریگرى و تظاهر ریاکارانه ى دینى نیست و این هنر لزوماً با واژگان دینى به وجود نمى آید. اى بسا هنرى صددرصد دینى باشد، اما در آن از واژگان عرفى و غیردینى استفاده شده باشد.
نباید تصوّر کرد که هنر دینى آن است که حتماً یک داستان دینى را به تصویر بکشد یا از یک مقوله دینى - مثلاً روحانیت و غیره - صحبت کند. هنر دینى آن است که بتواند معارفى را که همه ادیان - و بیش از همه، دین مبین اسلام - به نشر آن در بین انسانها همت گماشته اند و جانهاى پاکى در راه نشر این حقایق نثار شده است، نشر دهد، جاودانه کند و در ذهنها ماندگار سازد. این معارف، معارف بلند دینى است.
اینها حقایقى است که همه پیامبران الهى براى آوردن آنها به میان زندگى بشر، بارهاى سنگینى را تحمّل کردند. نمى شود ما این جا بنشینیم و تلاشهاى زبده ترین انسانهاى عالم را - که مصلحان و پیامبران و مجاهدان راه خدا بودند - تخطئه کنیم و نسبت به آن بى تفاوت بگذریم. هنر دینى این معارف را منتشر مى کند؛ هنر دینى عدالت را در جامعه به صورت یک ارزش معرفى مى کند؛ ولو شما هیچ اسمى از دین و هیچ آیه اى از قرآن و هیچ حدیثى در باب عدالت در خلال هنرتان نیاورید.
مثلاً هیچ لزومى ندارد که در محاورات سینمایى یا در تئاتر، نام و یا شکلى که نماد دین است، وجود داشته باشد تا حتماً دینى باشد؛ نه. شما مى توانید در باب عدالت، رساترین سخن را در هنرهاى نمایشى بیاورید. در این صورت به هنر دینى توجّه کرده اید.
آن چیزى که در هنر دینى به شدّت مورد توجّه است، این است که این هنر در خدمت شهوت و خشونت و ابتذال و استحاله هویّت انسان و جامعه قرار نگیرد. جامعه ما بعد از پیروزى انقلاب اسلامى احساس هویّت کرد؛ یعنى شخصیت خودش را باز یافت. ما به عنوان جزء نودونهم در امواج حرکات جهانى، غرق و گم بودیم. انقلاب ما را زنده کرد و به ما شخصیت داد. انقلاب به ما آموخت که یک ملت مى تواند در اساسى ترین مسائل جهانى، سخن و موضعى داشته باشد و آن را با صراحت و بدون توجّه به این که قدرتمندان و قلدرهاى عالم چه مى خواهند، ابراز کند و پاى آن بایستد.
ارزش یک ملت در جامعه بین الملل به این چیزهاست، نه به دنباله روى کورکورانه؛ آن هم نه از چیزهاى خوب، بلکه از نقاط منفى. براى یک ملت، بله قربانگوى دولتهاى گردن کلفت تر و قویتر و ثروتمندتر بودن، ارزش نیست؛ این را انقلاب به ما داد؛ این به برکت اسلام به ما رسید. امروز هم با قدرتِ تمام، نظام جمهورى اسلامى و ملت ایران در صحنه جهانى به عنوان یک ملت شجاع که در زمینه مسائل گوناگون صاحب ایده اند، مطرحند. درعین حال ما بیاییم با کمک هنر خود، دائماً از کنار این معنا بساییم، یا آن را به انواع حرفها و لجنها آغشته کنیم. این درست است؟ هنر نباید در این جهت قرار گیرد,۲
پذیرش مسئولیت هنری
اهمیت این هنر، مسئولیت شما را هم بالا مى برد. من این را مى خواهم عرض بکنم؛ یعنى شماها یک مسئولیت سنگینى دارید. همان طور که دوستان گفتند، هیچ کس به شماها دستور نداده که بروید کارگردان یا سینماگر بشوید، این میل، استعداد و شوق شما بوده که وارد این میدان شده اید؛ اما حالا که وارد شده اید، این مسئولیت را بپذیرید. شما مى توانید خیلى اثر بگذارید.
ببینید! من وقتى به یک واعظ، یک روحانى و یک نویسنده ى کتاب دینى - که او هم یک روایتگر حقایق و معارف محسوب مى شود - خطاب مى کنم و مى گویم آقا شما مواظب حرف زدنت، مواظب لغتى که به کار مى برى و مطلبى که متناسب با زمان انتخاب مى کنى، باش؛ اگر حرفى را که اینجا نباید بزنى، زدى، یا باید بزنى، نزدى، و به خاطر حرف تو یک جوانى به دین بى اعتقاد شد یا یک حقیقتى از حقایق دینى را به خاطر گفتار تو کج فهمید؛ تو پیش خداى متعال مسئولى؛ من مى خواهم به شما بگویم، این تذکر به شما که برادر و خواهر عزیز ما هستید و این ابزار هنرى بسیار کارآمد در اختیار شماست، طبعاً با یک ضریب خیلى بالایى مضاعف مى شود؛ بگویم ده برابر؛ یقیناً بیشتر؛ یعنى شما ببینید تأثیر یک فیلم هنرىِ کارآمد در مقایسه ى با یک منبر چقدر فاصله دارد!
پی نوشت ها:
۱و۲. بیانات در دیدار جمعی از اصحاب فرهنگ و هنر، ۱۳۸۰/۰۵/۰۱
۳. بیانات بیانات در دیدار جمعى از کارگردانان سینما و تلویزیون ، ۱۳۸۵/۰۳/۲۳
منبع مقاله : پایگاه حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری (مدظله العالی)

ورود در شبکه های اجتماعی متعلق به دشمن (اثرگذار باشید نه اثر پذیر. پایه باشیم نه پیرو)
چهارشنبه 96/10/27
فضای مجازی حقیقتا قتلگاه جوانان و نوجوانان ما شده است.الآن یک منطقه عظیمی از این فضا در اختیار دشمن است
و هر کار می خواهد می کند و انواع ضربه ها را به ما می زند شما هم البته کار کردید و خوب کار شده لکن کافی نیست.
ابتکار نیاز است ….
باید کاری کنید که دشمن را از فضای مجازی برانید.
هدف را این بگذارید که دشمن را بتارانید و پس بزنید.
بخشی از آن بر می گردد به کار قانونی..
در اینجا هم احتیاج است به تشکیل هیات های اندیشه ورز قوی و موثر که بیایند راهکار بدهند.
داریم در جوانان کسانی که
فعالند
مطلعند
متعددند
علاقه مند
مسلط بر فضای مجازی
معتقدند
باید یک شبکه پیام رسان وسیع با ظرفیت ۲۰میلیونی ایجاد کنید با تمام جذابیت هایی که شبکه های آن طرفی دارند. باید کاری کنید که مردم دیگر نیازی به تلگرام نداشته باشند.همت را بر این بگذارید.
از من سوال می شود که به شبکه های اجتماعی و مجازی کنونی که متعلق به دشمن است وارد بشویم یا نه؟
به نظر ما ورود هوشمندانه خوب است؟
ولی افرادی بروند
کار دسته جمعی کنند
بنیه داشته باشند که خودشان غرق نشوند و مثال آن غلام و آب جو نشود.
غلامی که آب جوی آرد
آب جوی آمد و غلام ببرد
ورود تهاجمی لازم است و گرفتن میدان از دست دشمن.
مقام معظم رهبری 95/8/19
اثرگذار باشید نه اثر پذیر ، پایه باشیم نه پیرو |

درِ تئاتر همچنان به روی مضامین غیراخلاقی باز است.
شنبه 96/06/11
وضعیت تئاتر همچنان نگرانکننده است. فقط کافی است به مضامین و مسائل مطرح شده در نمایشهایی که طی ماههای اخیر روی صحنه رفتهاند توجه کرد؛ چند روز قبل اجرای نمایشی با عنوان «یک دقیقه و سیزده ثانیه» به پایان رسید که این نمایش به ظاهر قرار بود به معضلات شهری و کارتنخوابها بپردازد، اما در عمل آنچه روی صحنه رفت، زیر سؤال بردن شاخصهای اخلاقی و حتی دینی بود!
چندی پیش نیز دو نمایش روی صحنه رفتند که رویکرد محتوایی آنها همجنسبازی بود. یکی از این نمایشها به کارگردانی یکی از بازیگران زن سینما و تلویزیون در تالاری که زیرمجموعه تئاتر ایرانشهر است اجرا شد و در آن موضوعاتی به نمایش در آمد که از شدت وقاحت، توصیف و تشریح آن ممکن نیست. اما یکی از محورهای مضمونی آن، تخطئه زندگی زناشویی و حمایت غیرمستقیم از همجنسبازی بود. حتی کارگردان نمایش که خودش هم در آن بازی میکرد، یکی از نشانههای همجنسگرایی را روی سینه داشت.
هنوز اجرای این نمایش به پایان نرسیده بود که اجرای یک نمایش دیگر با همین محتوا در تماشاخانهای خصوصی آغاز شد. این نمایش هم دقیقا زندگی زناشویی و ازدواج را تخریب میکرد و هم به طور غیرمستقیم، به ستایش از همجنسبازی میپرداخت. این روزها همچنین دو نمایش به طور همزمان اجرا میشود که هر دو، سرنوشت تلخ زنان فعال در مراکز فساد پهلوی در دوران انقلاب را دستمایه قرار دادهاند. هر دو نمایش درباره خشونت انقلابیون علیه این زنان است.
اما به تازگی نیز نمایش دیگری روی صحنه رفته که موضوع آن همسر دوم یکی از فوتبالیستهای سابق است که به قتل همسر اول این فوتبالیست متهم و در نهایت اعدام شد! البته فیلمها و نمایشهایی که با الهام از این موضوع ساخته و به نمایش درآمدهاند، بیش از آنکه جنبه آسیبشناسانه داشته باشند، نگاه غیراخلاقی و کاسبکارانه دارند.
متأسفانه رویکرد به موضوعات غیراخلاقی، بهکارگیری حرکات و الفاظ رکیک و پوشش نامناسب بازیگران، در بسیاری از نمایشهایی که روی صحنه میروند دیده میشود. بسیاری از کارشناسان معتقدند که ضعف هنری و نگاه سودجویانه به تئاتر، عامل اصلی بروز چنین مسائلی در برخی تالارهای تئاتر است.
روزنامه کیهان

روزنامه کیهان درباره آزار جنسی کودکان چه نوشت؟ (خانم کارگردان بداند...)
سه شنبه 96/04/27
بدنبال قتل فجیع دختر بچه هفت ساله پارسآبادی به نام آتنا اصلانی، گروهی از رسانههای معلوم الحال خارجی موجی از تبلیغات به راهانداختند و علت چنین قتلهایی را به عدم آموزشهای جنسی در کودکان و عدم اجرای قوانینی مانند سند 2030 مربوط دانستند!
از جمله این افراد یکی از کارگردانان زن سینمای ایران است که ادعای فیلمسازی اجتماعی دارد. وی از موقعیت پیش آمده سوء استفاده کرده و طی یک یادداشت، تصویری فاجعه بار از جامعه ایران ارائه داده است و با اشاره غیرمستقیم به سند 2030، مینویسد:
«… هیچکس حق طرح سؤال، حق اعتراض، حق آموزش مراقبتهای دفاعی لازم به بچههای در معرض آسیب، با سونامی غرایز فرو خفته و سرکوب شده کمین گرفته در هر کوچه، پس کوچهای را ندارد…» و در پایان با لحنی کنایهآمیز اضافه میکند: «… هیس، موضوعات کوچکی مثل «آتنا» را بزرگ نکنید، کارهای بزرگتر فرهنگی مثل لغو مجوز کنسرت و توقیف فیلمهای سینمایی و پایین آوردن دیشهای ماهواره در اولویت است…»!
اظهارات این گارگردان در حالی است که پژوهشهای دانشگاهی نشان میدهد میزان آسیبهای اجتماعی از این دست در کشورهایی که سند 2030 را اجرا کردهاند به مراتب بیشتر از ایران است. در واقع کشورهای غربی آماری به مراتب نگرانکنندهتر از ایران دارند.
بر اساس گزارشهای متعدد از جمله گزارش معتبر «نوردیک» از دانشگاه استکهلم سوئد، در سال 2011 به طور متوسط روزانه 60 تعرض جنسی به کودکان، به پلیس این کشور گزارش شد. این درحالی است که پلیس این کشور معتقد است بیشتر جنایات جنسی اساسا گزارش نمیشود. براساس همین گزارش، در سال 2010 بیش از 23 هزار کودک در انگلیس و ولز قربانی تجاوز جنسی شدند.
…آمار وزارت بهداشت و خدمات انسانی آمریکا نشان میدهد به طور متوسط هر هشت دقیقه، یک کودک در آمریکا مورد تجاوز جنسی قرار گرفته است، یعنی در حدود 66 هزار سوءرفتار جنسی علیه کودکان در هر سال که 34 درصد از این کودکان کمتر از 12 سال سن داشتهاند! اما دانشگاه «كلرادو» چندى پيش آمارى از سوءاستفاده جنسى بهخصوص در ميان كودكان اين كشور منتشر كرد که در هر دو دقيقه يك كودك در آمريكا مورد سوءاستفاده جنسى قرار مىگيرد.
اگرچه آمارهایی از این دست وظیفه قانونی مسئولان کشور را در برخورد با آسیبهای اجتماعی موجود انکار نمیکند اما ظاهرا خانم کارگردان به اندازه کافی مطالعه نداشته و از اخبار و پژوهشهای روز دانشگاهی بیخبر است.