موضوع: "تربیت نسل مهدوی"

هجرت امام رضا(ع) به ایران
جمعه 04/02/19
حضرت امام رضا - علیه السلام - پس از شهادت پدر بزرگوارش، در سال183 هجرى در 35 سالگى، عهدهدار مقام مامتشد. دوره امامت ایشان بیستسال بود که ده سال نخست آن با خلافت «هارونالرشید»، پنجسال با خلافت «محمد امین» و پنجسال آخر با خلافت «عبدالله المامون» معاصر بود.
با شهادت امام موسى کاظم(ع)، سیاست ضد علوى عباسیان با شکست مواجه شد. مردم بیش از پیش به اهل بیت عصمت(ع) گرایش پیدا کردند و این گرایش حتى در میان خانواده خلفا و درباریان نیز رسوخ کرد. چنانکه گویند: زبیده، همسر رشید و نوه منصور و بزرگترین زن عباسى، شیعه شد و چون هارون الرشید از آن آگاهى یافت، سوگند خورد که طلاقش دهد. روایتشده است که وقتى جسد مطهر امام کاظم(ع) را به جمع پاسبانان حکومت آوردند و با سخنان زشتخبر مرگ آن بزرگوار را اعلام کردند، سلیمان، پسر منصور دوانیقى، فرزندان و غلامانش را فرمان داد جلوى این کار را بگیرند.
او، خود، با پاى برهنه در پى جنازه حرکت کرد و قضیه را کتبا به اطلاع هارون الرشید رساند. هارون در پاسخ گفت: اى عمو، صله رحم کردى، خداوند به تو پاداش نیک دهد; به خدا سوگند، سندى بنشاهک این کار را به دستور ما انجام نداده است.
همه این کارها به خاطر هراس از شورش علویان سامان یافت. چه اینکه سلیمان بن ابىجعفر نیز از برگزیدگان دولت عباسى بود. مؤید این سخن اظهارات هارون در پاسخ به یحیى بنخالد برمکى است. یحیى نخست در باره امام کاظم(ع) سعایت کرد و مقدمات شهادت آن حضرت را فراهم آورد; آنگاه در باره امام رضا(ع) به هارون گفت: پس از موسى بنجعفر پسرش جاى او نشسته، ادعاى امامت مىکند.
هارون، از عواقب قتل موسى بن جعفر(ع) بیم داشت، به یحیى گفت: آنچه با پدرش کردیم کافى نیست؟ مىخواهى یکباره شمشیر بردارم و همه علویان را بکشم؟ امام رضا(ع) با استفاده از فرصتبدست آمده، آشکارا اظهار امامت کرده; در حالى که مىدانیم امام صادق(ع)، پنج نفر را وصى خود خواند تا وصى برگزیده از گزند دشمنان در امان ماند.
بدین ترتیب باید گفت که عباسیان طى 15 سال آغازین امامت امام رضا(ع) یا در هراس از علویان به سر مىبردند و یا به منازعات داخلى بین دو برادر، امین و مامون، مشغول بودند. سرانجام، پنج روز پیش از پایان محرم سال 198 ق، امین از خلافتخلع و به قتل رسید. در این دوره حکومتهاى مستقلى چون «ادارسه» و «اغالبه» پاى گرفتند و قیام ابوالسرایا روى داد. در این قیام بیش از بیستهزار نفر شرکت داشتند و شهرهاى زیادى به تصرف قیامکنندگان در آمد. در سال199 هجرى، ابوالسرایا به دست نظامیان مامون کشته شد.
نام برخى از والیان شهرهاى تصرف شده چنین بود:
والى کوفه; اسماعیل بنعلى بناسماعیل بنامام جفعرصادق(ع)والى یمن; ابراهیم بنموسى بنجعفر(ع)والى اهواز; زید بنموسى بنجعفر(ع) (زیدالنار)والى بصره; عباس بنمحمد بنعیسى بنمحمد بنعلى بنعبدالله بنجعفر بنابیطالبوالى مکه; حسن بنحسن افطسوالى واسط; جعفر بنمحمد بنزید بنعلىواسط; حسین بنابراهیم بنامام حسن(ع)
ولایتعهدى امام رضا(ع)
تزلزل شخصیت مامون و قیامها و حکومتهاى مستقلى که در اندک مدتى جان گرفته بود، او را بر آن داشت تا به همان سیاست پیشین عباسیان، که با شعارهایى به نفع علویان حکومت عباسى را از آن خود ساختند، تمسک جوید و رژیم عباسى را با تدبیرى زیرکانه از سقوط حتمى نجات بخشد.
بیشتر حکومتهاى به استقلال رسیده و عموم قیام کنندگان و رهبران آنها از خاندان پیامبر بودند. چنانکه در قیام ابوالسرایا دو تن از برادران امام رضا(ع) ولایتیمن و اهواز را به دست گرفته بودند. مامون، که پس از شهادت امام کاظم(ع) از امامت على بنموسى الرضا(ع) آگاهى داشت، وى را ولیعهد خود ساخت تا آتش انقلابها و شورشهاى شیعى را فرو نشاند.
احمد شبلى مىگوید: … چه بسا انگیزه بیعت گرفتن مامون براى ولایتعهدى امام رضا(ع) آن بود که مىخواستبه آمال اهل خراسان پاسخ بدهد; زیرا آنان به اولاد على(ع) تمایل بیشترى داشتند.
علامه جعفر مرتضى حسینى می گوید:
در ارزیابى شورشهاى ضد عباسى به این نکته پى مىبریم که از سوى علویان خطرى جدى آنان را تهدید مىکرد; زیرا این شورشها در مناطق بسیار حساسى برمىخاست و رهبریشان نیز در دست افرادى بود که از استدلال قوى و شایستگى غیر قابل انکارى برخوردار بودند و بدان لحاظ هرگز با عباسیان قابل مقایسه نبودند.
اینکه مردم رهبران این شورشها را تایید مىکردند و دعوتشان را به سرعت پاسخ مىگفتند، خود دلیلى بود بر میزان درک طبقات مختلف ملت از خلافت عباسیان و نیز شدت خشمشان که بر اثر استبداد، ظلم و رفتارشان با مردم و بویژه با علویان برانگیخته شده بود.
در این میان، مامون بیش از هر کس دیگرى مىدانست که اگر امام رضا(ع) بخواهد از آن فرصت استفاده کند و به تحکیم موقعیت و نفوذ خویش بر ضد حکومت جارى بپردازد، چه فاجعهاى در انتظارش است.
با توجه به موقعیت پیش آمده، مامون باید دستبه کارى مىزد تا از ورطه هلاکت رهایى یابد. فرو نشاندن شورشهاى علویان، مشروعیتبخشیدنبه حکومت عباسى، از میان بردن محبوبیت علویان، جلب اعتماد و مهر اعراب، خشنود ساختن عباسیان، مستمر ساختن تایید ایرانیان، تقویتحسن اطمینان مردم به خلیفهاى که برادر خود را کشته است و از میان بردن خطر قیام رضوى بخشى از حقایقى بود که مامون را در اندیشه نیرنگ فرو برد.
او چنان اندیشید که براى خلافت امام رضا(ع) از مردم بیعت بگیرد، تا امام را خلیفه مسلمانان و امیر بنىهاشم، اعم از عباسیان و طالبیان، قرار دهد. حضرت امام رضا(ع) با پیشنهاد مامون مخالفت کرد. اصرار مامون و خوددارى امام دو ماه به طول انجامید. سرانجام خلیفه به حضرت رضا(ع) چنین پیام داد:«… تو همیشه به گونه ناخوشایندى با من برخورد مىکنى، در حالى که تو را از سطوت خود ایمنى بخشیدم. به خدا سوگند، اگر ولیعهدى را پذیرفتى که هیچ، و گر نه مجبورت خواهم کرد که آن را بپذیرى، اگر باز همچنان امتناع بورزى، گردنت را خواهم زد».
ناگفته پیداست که پیشنهاد خلافت هرگز جدى نبود، چگونه ممکن بود مامون، که براى به دست آوردن خلافتبرادرش را از میان برد و عباسیان را از خود رنجاند، آن را به امام(ع) واگذار کند؟
این برنامه، مقدمه مساله ولایتعهدى امام رضا(ع) بود; مسالهاى که حضرت(ع) دلایل پذیرش آن را چنین بیان کرده است:
1. روزى «ابنعرفه» از امام پرسید: به چه انگیزهاى وارد ماجراى ولعیهدى شدى؟ امام جواب داد: به همان انگیزهاى که جدم على(ع) را به ورود در شورا وادار کرد.
2. امام در پاسخ ریان، یکى از یارانش، فرمود: … خدا مىداند چقدر از این کار بدم مىآمد. ولى چون مرا مجبور کردند که میان کشته شدن یا ولایتعهدى یکى را برگزینم … در واقع این ضرورت بود که مرا به پذیرفتن آن کشانید و من تحت فشار بودم.در این روایت امام پذیرش ولایتعهدى را به پذیرش خزانهدارى از سوى حضرت یوسف مانند مىکند.
مامون در برابر اعتراض عباسیان به مساله ولایتعهدى امام رضا(ع) چنین گفت: «این مرد کارهاى خود را از ما پنهان کرده، مردم را به امامتخود مىخواند. ما او را بدین جهت ولیعهد قرار دادیم که مردم را به خدمت ما بخواند و به ملک و خلافت ما اعتراف کند. در ضمن شیفتگانش بدانند که او چنانکه ادعا مىکند نیست و این امر (خلافت) شایسته ماست نه او.
همچنین ترسیدیم اگر او را به حال خود بگذاریم، در کار ما شکافى به وجود آورد که نتوانیم آن را پر کنیم و اقدامى علیه ما بکند که تاب مقاومتش را نداشته باشیم. اکنون که این شیوه را پیش گرفته، در کارش مرتکب خطا شدیم، و با بزرگ کردن او خود را در لبه پرتگاه قرار دادیم، نباید در کارش سهلانگارى کنیم. بدین جهتباید کمکم از شخصیت و عظمت او بکاهیم; باید او را پیش مردم به صورتى درآوریم که از نظر آنها شایستگى خلافت نداشته باشد. سپس در باره او چنان چارهاندیشى کنیم که از خطرات احتمالىاش جلوگیرى کرده باشیم».
هجرت امام رضا(ع) به ایران
وقتى کار امین پایان یافت و حکومت مامون استقرار پذیرفت. مامون ضمن نامههاى متعدد از امام رضا(ع) خواست تا همراه بزرگان علوى به خراسان بیاید و چون با مخالفت امام رو به رو شد، پیکى براى انتقال امام رضا(ع) روانه مدینه کرد.
صدوق از محول سجستانى نقل مىکند: زمانى که پیکى براى بردن امام رضا(ع) به خراسان وارد مدینه شد، من آنجا بودم. امام براى خداحافظى از رسول خدا(ص) به حرم آمد. او را دیدم که چندین بار از حرم بیرون آمده، دوباره به سوى آرامگاه رسول خدا(ص) بازگشت و با صداى بلند گریست. من به امام نزدیک شده، سلام کردم و علت این امر را جویا شدم. امام در جواب فرمود: «من از جوار جدم بیرون مىروم و در غربت از دنیا خواهم رفت…»
حسن بنعلى وشاء نقل مىکند که، امام به من فرمود:
وقتى خواستند مرا از مدینه بیرون ببرند، اعضاى خانوادهام را جمع کردم و دستور دادم برایم چنان گریه کنند که صدایشان را بشنوم. سپس میان آنها دوازده هزار دینار تقسیم کردم و گفتم: من دیگر به سوى شما باز نخواهم گشت.
مامون دستور داد امام رضا(ع) را از مسیر بصره، اهواز و فارس به مرو ببرند. چون بیم آن داشت اگر امام از راه کوفه، جبل و قم حرکت کند، مهرورزى شیعیان شهرهاى فوق، حکومت مامون را به خطر اندازد. «تاریخ قم»، که از کهنترین کتب موجود جهان تشیع است، هجرت امام رضا(ع) را چنین نقل می کند:«… مامون رضا را از مرو به مدینه در صحبت رجاء بنالضحاک به راه بصره و فارس و اهواز [به طوس آورد]و از براى او در آخر سنه ماتین بیعتبه ولایت عهد بستند و امام على بنموسى الرضا علیهما السلام را به طوس زهر داد و روز دوشنبه، شش روز از ماه صفر مانده، سنه ثلاث و ماتین مدفون آمد و عمر او چهل و نه سال و چند ماه بوده است، و مدت ولایت عهد دو سال و چهار ماه و قبر و تربت او به دیهیست از دیههاى طوس که آنرا سناباد مىخوانند، به نزدیک نوقان در سراى حمید بنعبدالحمید الطائى الطوسى در پهلوى رشید…».
هجرت امام رضا(ع) یک مهاجرت سیاسى اجبارى بود که در سال 200 هجرى به دستور خلیفه وقت انجام شد. مسیر هجرت امام از مدینه به مرو چنین است:
1. مدینه2. مکه (برخى این شهر را مسیر هجرت نمىدانند).
3. نباج4. بصره5. اهواز6. اربق (اربک)7. ارجان (بهبهان)8. ابرکوه (ابرقوه)9. ده شیر (فراشاه)10. یزد11. قدمگاه خرانق (مشهدک)12. رباط پشتبادام13. نیشابور14. قدمگاه نیشابور15. ده سرخ16. طوس17. سرخس18. مرو
در جریان هجرت حضرت رضا(ع) سه مساله عمده روى داد که به ترتیب عبارت است از: بیمارى آن بزرگوار در اهواز، استقبال مردم در نیشابور و بیان حدیثسلسلة الذهب و زندانى شدن در سرخس.
با توجه به استقبال بىنظیر مردم نیشابور از امام رضا(ع) و بیان حدیثسلسلة الذهب از سوى آن حضرت، رژیم عباسى چنان شایع کرد که امام رضا(ع) ادعاى الوهیت کرده، او را بدین اتهام در سرخس زندانى ساخت. اینکه امام(ع) چه مدت در زندان بود، معلوم نیست. ولى این واقعه نشان مىدهد که پذیرش ولایتعهدى امرى تحمیلى بود. با ورود امام به مرو، مامون براى انجام یافتن نقشهاش استقبال باشکوهى از وى به عمل آورد و پس از پذیرش ولایتعهدى از سوى امام، به نام آن جناب سکه زد.

توصیه های اخلاقی آیت الله سید محمد باقر موسوی خوانساری
چهارشنبه 04/02/17
آیت الله خوانساری در وصیت نامه خود خطاب به فرزندانش، در فرازى از وصیتنامهاش چنین نوشته است:
«عزیز من! نماز را بهوقت بکن، اذان در خانه را بلند بگو که باعث رفع همه ناخوشیها است، دعاهاى صباح و مساء را بلند بخوان و به جمیع اهل خانه امر کن بخوانند،
و با والده و برادران و همشیرگان خود بسیار سلوک خوش کن و دل هر یک را به دست آور که هم خدا و هم پدر و هم استاد تو که پدر تو باشد، از تو راضى باشند،
و روزها را مشغول مطالعه و علم باش و بیکار کنندگان [یعنی وقتگذرانان] را به خود راه مده و از خداوند عالم مسئلت کن عزت دنیا و آخرت را…
و هرروز علیالحساب یک حزب از قرآن تلاوت نما که باعث اصلاح امر معاش و رسیدن به مراد میباشد و در شبها و روزهاى جمعه، اموات خود را سیّما اهل حقوق از ایشان را به سوره یس یا الرّحمن یا غیر آن شاد نما که خدا تو را شاد کند و هر ساله گوسفند صحیح قربانى کن، اگر چه به قرض کردن باشد، چنانچه پیغمبر خدا (صلیالله علیه وآله) امر فرمود،
و در دهه عاشورا لامحاله لامحاله، ده مجلس روضه و مصیبت دارى جناب سیدالشهدا ـ علیه التحیة والثناء ـ برپا نما و پدر و مادر خود را از یاد خود بیرون مکن، اگرچه در قنوت نمازت باشد و صبح را زودتر برخیز که وقت اذان لامحاله بیدارباشی تا خداوند وسعت روزى به تو دهد».
📚 زندگانى آیتالله چهار سوقى ، صفحه های 87 و 86 .

در رهگیری موشک های ایران شکست خوردیم
سه شنبه 04/02/16
وزیر جنگ سابق اسرائیل: در رهگیری موشک های ایران شکست خوردیم
یوآو گالانت، وزیر جنگ سابق اسرائیل:
🔹️اسرائیل در رهگیری بسیاری از موشکهای شلیک شده توسط ایران در ماه اکتبر شکست خورد. ایران ۲۰۰ موشک بالستیک به سمت اسرائیل شلیک کرده است که برخی از آنها بین ۵۰۰ تا ۹۰۰ کیلوگرم مواد منفجره حمل میکنند.
🔹️بسیاری از این موشکها در اسرائیل منفجر شدند و ما نتوانستیم آنها را رهگیری کنیم و خسارات قابل توجهی به بار آوردند.

استقبال دختران نسل زد به اسلام
سه شنبه 04/02/16
سايت «AboutIslam» يك پلتفرم آنلاين است كه در سال ۲۰۱۵ تاسیس شده و هدف آن ارائه اطلاعات دقيق در مورد اسلام و موضوعات مرتبط با مسلمانان در کشورهای مختلف جهان است.
اين وبسايت به زبان انگليسی فعاليت میكند و مخاطبان اصلی آن تازهمسلمانها، افراد غيرمسلمان و همچنين مسلمانانی هستند كه میخواهند درك عميقتری از اسلام داشته باشند.
اين وبسايت بهخصوص برای افرادی كه در جستجوی اطلاعات اوليه يا داستانهای الهامبخش در مورد اسلام هستند، منبعی قابل اعتماد محسوب میشود. در اين گزارش تلاش شده به اين پرسش پاسخ داده شود كه چه عاملی باعث استقبال از دین اسلام در جامعه آمریکا پس از هفتم اكتبر شده است.
اين گزارش بهطور مشخص به اين اقبال در بین نسل z بعد از هفتم اكتبر پرداخته است.
نسل Z چه افرادی هستند؟
نسل Z يا به اختصار «Gen Z» به گروهی از افراد گفته میشود كه در فاصله سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۱۲ متولد شدهاند. اين نسل بعد از نسل هزاره (Millennials) و قبل از نسل آلفا (Generation Alpha) قرار دارد. تاريخ دقيق شروع و پايان اين نسل با توجه به مطالعات محققان و ویژگیهای فرهنگهای مختلف متفاوت است، اما نسل Z را میتوان نسلی دانست كه در عصر اينترنت و فناوری بزرگ شده است.
اسلام در آمریکا بعد از هفتم اكتبر
بسیاری از زنان نسل هزاره (ميليال) و نسل Z در حال گرویدن به اسلام هستند و میگويند كه بعد از خواندن قرآن و ديدن ايمان بینظیر مردم فلسطين به خداوند در طول جنگ غزه، تصميم به اين كار گرفتهاند.
اين موج اخير گرویدن به اسلام بعد از حوادث ۷ اكتبر و آغاز جنگ اسراييل عليه نوار غزه شروع شد، جنگی كه تا به امروز باعث شهادت بيش از پنجاه هزار فلسطينی شده است.
يكي از اين افراد، مديسون ريوز، مادری ۲۴ ساله از تامپا، فلوريدا است كه در ماه سپتامبر بعد از گفتگو با يك دختر مسلمان در يك برنامه يادگيری زبان به اسلام علاقهمند شد. آغاز جنگ غزه و جنایات تکاندهندهای كه عليه مردم غزه انجام شد، عزم وی را براي مسلمان شدن تقويت كرد. او در ۲۴ اكتبر ويديويی از خودش منتشر کرد که در آن با حجاب حاضر شد و تشرف خود به اسلام را اعلام کرد.
مديسون تنها كسی نيست كه اخيرا تصميم به مسلمان شدن گرفته است. در ماه اكتبر، مگان رايس، اينفلوئنسر امريكايی تيكتاك بعد از خواندن قرآن كريم دین اسلام را برگزید. پيوستن او به اسلام زمانی آغاز شد كه يك باشگاه كتاب اديان جهانی ایجاد كرد تا به مطالعه قرآن بپردازد.
رايس که فعال اجتماعی نیز هست، پس از الهام گرفتن از مقاومت مردم غزه در برابر اسراييل، به دين اسلام گرويده است. اين تيكتاكر آمريكايی كه بيش از نيم ميليون دنبالكننده دارد، در يك پخش زنده در صفحه تيكتاك خود، با خواندن شهادتين گرويدن خود را به دين اسلام اعلام كرد و گفت كه با داشتن حجاب بیشتر احساس امنيت میكند.
نقش مقاومت مردم غزه در اقبال مردم به اسلام
مگان از زمان شروع جنگ غزه به دليل دفاع از مردم فلسطين در جهان عرب مشهور شده است. او از مردم غزه که در معرض نسلكشی قرار دارند، تمجيد كرده و دلايل مقاومت آنها در برابر حملات اسراييل، او را به شدت متأثر کرده است. او در رابطه با انتخاب دین اسلام گفت: «من ويديويی ساختم كه در آن تحسين خود را نسبت به دين مردم فلسطين ابراز كردم و مردم نظر دادند: خب دختر آنها مسلمان هستند و دين آنها اسلام است. آيا قرآن را خواندهای؟ حتما بايد قرآن را بخوانی.»
گرویدن به اسلام افزایش پیدا کرده است
يكی ديگر از زنان تازهمسلمان الكس است، اینفلوئنسری كه خودش را «گرملين چپگرا و كويير» توصيف میكند. او اخيرا نسخهای از قرآن را خريد و شروع به پوشيدن حجاب كرد.
الكس در يكی از ويديوهای خود، در پاسخ به برخی افراد که معتقدند تغییرات او موقتی است و پس از مدتی دوباره به سبک زندگی غربی برمیگردد، گفت: «فكر میكنيد به كدام بخش از سبك زندگی غربی قرار است برگردم؟ اوه، سرمايهداری افسارگسيخته؟ همه استعمارگریها؟ چون من از هر دوی اينها متنفرم.» كارشناسان معتقدند برای بسیاری از افراد، اين انتخاب «طغيان عليه غرب» است.
لورنزو ويدينو، مدير برنامه افراطگرايی در دانشگاه جورج واشنگتن به فری پرس گفت: «طغيان بخشی از جوانی محسوب میشود.»
وی تصریح كرد: «در اين مقطع، چه چیزی بيشتر از انتخاب اسلام میتواند طغيانگر، ضدسرمايهداری و ضدغربی باشد؟»

جلوه هائي از دغدغه هاي امام صادق (ع) در حوزه اقتصاد و معيشت
دوشنبه 04/02/15
دغدغه مند بودن نسبت به مشكلات روز جامعه؛ يكي از خصلت هاي مهم اجتماعي امام صادق (ع) بود؛ اعم از مشكلات فرهنگي، اخلاقي، سياسي، و اقتصادي. بي ترديد، بازخواني دغدغه هاي امام صادق (ع) نسبت به هريك از حوزه هاي مورد اشاره، امري مهم و قابل بازخواني و بررسي است.
عن امام الصادق (ع) : «… يا مُصادِفُ مُجادَلَةُ السُّيوفِ أهْوَنُ من طَلَبِ الحَلالِ» (كليني، الكافي : ۵/۱۶۱/۱ ): «اى مصادف پیکار با شمشیر از به دست آوردن مال حلال آسان تر است».
1. مقدمه
محدثان و مورخان، از امام صادق (ع) به عنوان «شيخ الأئمه» ياد مي كنند؛ زيرا طول دوره حيات آن حضرت از همه امامان معصوم (ع) كه به شهادت رسيده اند، بيشتر بوده است؛ چون عمر آن بزرگوار، 65 سال بوده است؛ و هيچ امامي به اين اندازه عمر نكرده است.
البته مجموعه دوره امامت آن بزرگوار، به مدت ۳۴ سال (۱۱۴ تا ۱۴۸ق) بوده است؛ و دوران امامتش، هم زمان بود با خلافت پنج تن از خلفاء اموي (: هشام بن عبد الملك، ولید بن یزید بن عبدالملک، یزید بن ولید بن عبدالملک؛ ابراهیم بن ولید بن عبدالملک؛ و مروان بن محمد مشهور به مروان حمار)؛ و نيز دو تن از خلفاي بني العباس (؛ يعني : ابوالعباس عبدالله بن محمد مشهور به سفاح؛ و ابوجعفر مشهور به منصور دوانیقی.)
دغدغه مند بودن نسبت به مشكلات روز جامعه؛ يكي از خصلت هاي مهم اجتماعي امام صادق (ع) بود؛ اعم از مشكلات فرهنگي، اخلاقي، سياسي، و اقتصادي. بي ترديد، بازخواني دغدغه هاي امام صادق (ع) نسبت به هريك از حوزه هاي مورد اشاره، امري مهم و قابل بازخواني و بررسي است؛ ولي ما تنها به بيان جلوه هائي از دغدغه هاي آن بزرگوار در حوزه اقتصادي بسنده مي نمائيم.
2. مباحث مقدماتي
1/2) نادرستي اين پندار كه: دين يعني برقراري ارتباط شخصي با خداوند
يكي از سخنان نادرست كج انديشان و به اصطلاح روشنفكران ديني اين است كه فكر مي كنند: دين يعني بر قراري رابطه شخصي با خدا؛ و طرح اين سخن كه: دين كاري به امور اجتماعي ندارد و دخالت نمي كند و…؛ در حاليكه ده ها آيه خلاف اين را ثابت مي كند؛ آيات قرآني دارد داد مي زند، كه يك بُعد دين عبارت است از برقراري رابطه شخصي با خداوند (قُل إِنِّي أُمِرتُ أَن أَعبُدَ ٱللَّهَ مُخلِصا لَّهُ ٱلدِّينَ» (زم/ آيه 11)؛ اما بعد ديگرش، عبارت است از برقراري ارتباط با جامعه و…. : «وَقُلْ آمَنْتُ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ» (شوري/ آيه 15)
2/2) ريشه داشتن خصلت دغدغه مندي اجتماعي امام صادق (ع) در سيره نبوي
• خدواند به رسول خدا (ص) مي فرمايد: «لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ» (شعراء/ آيه 3) «شاید تو می خواهی برای اینکه آنان ایمان نمی آورند، خود را از شدت اندوه هلاک کنی»!
• نيز خداوند در خطاب به رسول خدا (ص) ميفرمايد: «فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا» (كهف/ آيه 6) : «شاید تو می خواهی اگر [این معاندان لجوج] به این سخن [که قرآن کریم است] ایمان نیاورند، خود را از شدت اندوه هلاک کنی»!!
پس دغدغه مندي امام صادق (ع) نسبت به حوادث اجتماعي، هم ريشه در قرآن كريم دارد و هم سيره نبوي.
3/2) متنوع بودن دغدغه منديهاي اجتماعي امام صادق (ع)
كاركردهاي خوب امام صادق (ع) گوياي اين است كه دغدغه مندي آن بزرگوار نسبت به حوادث اجتماعي، محدود به حوزه اي خاص نمي باشد؛ بلكه وسيع و متنوع م ي باشد؛ از جمله::
• دغدغه مندي هاي فرهنگي؛
• دغدغه مندي هاي سياسي؛
• دغددغه مندي هاي اخلاقي؛
• دغدغه مندي هاي اقتصادي و…. ؛ ما بطور فشرده به بيان دغدغه منديهاي آن بزرگوار در حوزه اقتصادي بسنده مي نمائيم.
مبحث اصلي: بازخواني جلوه هائي از دغدغه منديهاي امام صادق (ع) در حوزه اقتصادي و معيشتي مردم
خود دغدغه مندي امام صادق (ع) در حوزه اقتصادي، داراي زير مجموعه ها و مباحث فرعي فراوان است؛ از جمله:
1) دغدغه امام صادق (ع) از فقر و ناداري مردم
امـام صـادق (ع) درباره حالات سخت در زندگی انسان فرمـوده است: اَرْبَعَهْ اَشْیـاءٍ اَلْقَلیـلُ مِنْها کَثیرٌ: الَنّارُ وَالْعَداوَهْ وَالْفَقْرُ وَالْمَرَضُ؛ چهار چیز است که اندک آن هم بسیار است: آتـش، دشـمنى، فـقر و بیـمارى. (بحارالانوار، ج 75، ص 205)
در روايتي ديگر فرمود:
«غلاء السعر یُسیءُ الخُلق و یُذهِب الأمانة و یَضجُرُ المرءَ المسلم» (فروع کافی، شیخ کلینی، جلد 5، کتاب المعیشة، باب الاسعار 164، ح6) : «گرانی قیمتها اخلاق و رفتار مردم را بد میکند. امانتداری را از بین میبرد و مردم مسلمان را در فشار و سختی به ستوه میآورد.»
2) دغدغه امام صادق (ع) از دوري جستن افراد از تلاش و كسب و كار
على بن عبدالعزيز مى گويد: امام صادق عليه السلام روزى از من احوال «عمر بن مسلم» را پرسيد. عرضه داشتم: فدايت شوم او از تجارت دست برداشته و به عبادت و نماز و دعا روى آورده است .
امام فرمود: «واى بر او! آيا او نمى داند كه هر كس به دنبال دنيا و كسب روزى حلال نرود، دعايش مستجاب نخواهد شد».
سپس امام افزود: «هنگامى كه آيه «وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرا» (طلاق/ آيه 3): «هر كس تقواى الهى پيشه كند (خداوند) راه خروج از مشكلات را برايش قرار مى دهد و از جايى كه گمان نمى برد روزى اش مى دهد» نازل شد، تنى چند از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله از كسب و كار دست كشيده و درها را به روى خود بسته، مشغول عبادت شدند تا خداوند متعال روزى آنان را از طريق عبادت برساند . هنگامى كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله خبردار شد، آنان را احضار نمود و فرمود: شما به چه انگيزه اى از كسب و كار دست كشيده و از جامعه فاصله گرفته و به عبادت پرداخته ايد؟! گفتند: يا رسول الله! خداوند روزى ما را تكفل كرده و ما هم به عبادت او روى آورده ايم! رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «انه مَن فَعَلَ ذلكَ لَم يَستَجِب لَهُ، عليكم بِالطّلب» (شيخ طوسي، تهذيب الاحكام، ج 6، ص 323) : «هر كس چنين كند دعاى او پذيرفته نخواهد شد، بر شما باد به كسب [روزى و درآمد] »
از سوى ديگر امام صادق عليه السلام به دوستدارانش توصيه مى كند: « لا تَدَعْ طَلَبَ الرِّزقِ مِن حِلِّهِ فإنّهُ أعوَنُ لَك على دِينِكَ، و اعقِلْ راحِلَتَكَ و تَوَكَّلْ» [شيخ طوسي، الأمالي : 193/326.]: به دست آوردن روزى حلال را رها مكن؛ زيرا روزى حلالْ تو را در دينت بيشتر كمك مى كند، زانوى اشترت را ببند و آنگاه توكّل كن.»
مولوى اين مضامين را در قالب شعر بيان مى كند:
چیست دنیا از خدا غافل بدن نی قماش و نقره و فرزند و زن
مال را کز بهر دین باشی حمول نعم مال صالح خواندش رسول
آب در کشتی هلاک کشتی است آب اندر زیر کشتی پشتی است
چونکه مال و مُلک را از دل براند زآن سلیمان خویش جز مسکین نخواند
گر چه جمله این جهان ملک وی است ملک در چشم دل او لاشی است
3) دغدغه امام صادق (ع) از بي انصافي در داد و ستدها
در روایتى نقل شده : «دَعا أبو عبدِ اللّه ِ عليه السلام مَولىً لَهُ يقالُ لَه : مُصادِفٌ ، فأعْطاهُ ألْفَ دِينارٍ و قالَ لَهُ : تَجَهَّزْ حتّى تَخرُجَ إلى مِصرَ ، فإنّ عِيالي قد كَثُروا … فلَمّا دنَوا من مِصرَ اسْتَقْبلَتْهُم قافِلَةٌ … فأخْبَروهُم أنّهُ لَيس بمِصرَ مِنهُ شَيءٌ ، فتَحالَفوا و تَعاقَدوا على أن لا يَنْقُصوا مَتاعَهُم مِن رِبحِ الدِّينارِ دِينارا ، فلَمّا قَبَضوا أمْوالَهُم و انْصَرَفوا إلى المَدينةِ ، فدَخلَ مُصادِفٌ على أبي عبدِ اللّه ِ عليه السلام و مَعهُ كِيسانِ، في كُلِّ واحدٍ ألفُ دِينارٍ ، فقالَ : جُعِلتُ فِداكَ هذا رأسُ المالِ ، و هذا الآخَرُ رِبحٌ ، فقالَ : إنّ هذا الرِّبحَ كثيرٌ ، و لكنْ ما صَنَعْتَهُ في المَتاعِ ؟ فحَدَّثَهُ كيفَ صَنَعوا و كيفَ تَحالَفوا ، فقالَ : سُبحانَ اللّه ِ ! تَحْلِفونَ على قَومٍ مُسلِمينَ ألاّ تَبِيعُوهُم إلاّ رِبْحَ الدِّينار دِينارا ؟! ثُمّ أخَذَ أحدَ الْكِيسَيْنِ فقالَ : هذا رأسُ مالي ، و لا حاجةَ لنا في هذا الرِّبحِ . ثُمَّ قالَ : يا مُصادِفُ ! مُجادَلَةُ السُّيوفِ أهْوَنُ من طَلَبِ الحَلالِ» (كليني، الكافي : ۵/۱۶۱/۱):
«روزى آن حضرت غلامش را که «مصادف » نام داشت، خواست و به او هزار دینار داد و گفت: با این پول متاعى تهیه کن و براى تجارت به مصر ببر. او نیز اجناسى را خریدارى کرد و همراه جمعى از تجار به مصر رفت؛ هنگامى که به نزدیک مصر رسیدند، قافله اى از مصر خارج مى شد؛ از آنها درباره ارزش آن متاع در بازار مصر پرسیدند، آن متاع از نیازمندى هاى عامه مردم بود و آنان در پاسخ گفتند:[۲۴]در مصر یافت نمى شود (و مردم سخت به آن نیازمندند). اینان با هم عهد بستند و هم قسم شدند که متاع خود را به دو برابر قیمت بفروشند. سرانجام آنها با سود خوبى به مدینه برگشتند. وقتى که «مصادف» به محضر امام صادق علیه السلام رسید دو کیسه که هر کدام حاوى هزار دینار بود، جلوى آن حضرت گذاشت و عرض کرد: این هزار دینار اصل مال و آن یک نیز سود تجارت است. امام صادق علیه السلام فرمود: این سود زیادى است مگر چه کردید؟ مصادف ماجرا را براى امام علیه السلام نقل کرد. امام علیه السلام با ناراحتى و شگفتى فرمود: « شما بر ضرر مردم مسلمان چنین سوگند خوردید که متاع خود را جز به سود دو برابر به آنها نفروشید»
آن گاه فرمود: «این (هزار دینار) اصل مالم است که آن را بر مى دارم و نیازى به آن سود (هزار دینار دیگر) ندارم». سپس افزود: «یا مصادف مجادله السیوف أهون من طلب الحلال ؛ اى مصادف پیکار با شمشیر از به دست آوردن مال حلال آسان تر است (کافى، ج ۵، ص ۱۶۱، ح ۱٫).