کلید واژه: "مهدی باکری"

روایتی از از کتاب ف.ل.۳۱

    در یکی از عملیات‌ها، برای ناهار چلوکباب برگ آوردند؛ با تمام مخلفاتش. آخ که چه طعمی داشت آن ناهار گرم! بوی برنج ایرانی‌اش، هوش از سر آدم می‌برد. ما سفره را انداختیم و نشستیم که آقا مهدی آمد. تا چشمش به غذاها افتاد، اخم کرد. رو به من گفت: «این غذاها… بیشتر »

کجایند مردان بی ادعا

  فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا سردارشهید مهدی باکری چند روز بود که صبح زود تا ظهر پشت خاك ريز مي رفت و محور عملياتیلشگر را تنظيم مي کرد . هوای گرم جنوب؛ آن هم در فصل تابستان، امان هر کسی را می بريد. یکی از همين روزها نزديك ظهر بود که آقا مهدی به طرف سنگر بچه… بیشتر »