موضوع: "ولایت فقیه"

آیا دخالت نظر و رأی مردم در مشروعیت حکومت مطرح است ؟

 

آیا دخالت نظر و رأی مردم در مشروعیت حکومت، اختصاص به زمان غیبت دارد و یا در زمان حضور امام معصوم نیز مطرح است؟

در این دیدگاه نقش مردم در فعلیت و اعمال ولایت چگونه مطرح می­‌گردد؟

 امیرالمؤمنین در نهج‌البلاغه منشأ حکومت را زور و اقتدار نمیداند و خود او هم در عمل این را ثابت میکند.

از نظر علی (علیه‌السلام) منشأ اصلی حکومت، یک سلسله ارزشهای معنوی است؛ … او حکومت و ولایت امر مردم را ناشی از یک ارزش معنوی

میداند، اما فقط این ارزش معنوی هم کافی نیست برای اینکه انسان فعلاً و عملاً حاکم و والی باشد، بلکه مردم هم در اینجا سهمی دارند و آن

بیعت است … .

بیعت منجزکننده‌ی حق خلافت است؛ آن ارزشها آن وقتی میتواند فعلاً و عملاً کسی را به مقام ولایت امر برساند که مردم هم او را بپذیرند و قبول

کنند، که این مسئله در باب نقش مردم در حکومت باز مورد توجه قرار میگیرد.

 

مقام معظم رهبری

۱۳۶۰/۲/۲۹

اسلحه رهبری در خطبه های نماز عید فطر یک قبضه قناصه بود ... چرا ....

 

قناصه در دست رهبر


 اسلحه رهبری در خطبه های نماز عید فطر یک قبضه قناصه بود…

 چرا..؟!

اینکه تصور کنیم رهبر قدرتمندترین حکومت شیعی جهان

در نمازی که تنها سالی یکبار برگزار می شود

جلوی چشم ميلیونها نفر

سلاحی را بطور اتفاقی انتخاب کند

به نظر یک نوع ساده اندیشی ست!

مخصوصاً اینکه او گاهی فقط همین یکبار در سال را بعنوان خطیب نماز حاضر میشود!

سیاستمداران دنیا، کوچکترین حرکتشان نیز حاوی پیام است!

خب اما سلاحی که امروز آقا هنگام خطبه های نماز عید فطر در دست داشتند چه بود؟

یک قبضه سلاح قناصه

اسلحه تک تیرانداز معروف …

قناصه یا دراگانوف سلاحی است که از فرسنگ ها دورتر، میتواند هدفی را بزند و با  تک تیر از پای دربیاورد!

می گوییم چه هدفی ممکن است پشت سر این انتخاب باشد؟؟!

قناصه بدلیل اینکه اهداف دور دشمن را میتواند هدف گیری نماید،

ممکن است رهبری با این نشان، بخواهد به دشمنان ایران اسلامی بفهماند

که ایرانیِ مسلمان، تیزبین و دقیق است

تا که بدانند ما نقشه راه را میدانیم

در گرد و غبار فتنه راه را گم نخواهیم کرد

و از اهداف شما که قصد اجرای آن را در آینده دارید با خبریم . شاید پیر ما میخواهد به من و شمای جوان هم بفهماند

که باید از خواب بیدار شد!

باید در جنگ فرهنگی امروز

با زوم بر روی نفوذگاه دشمن

کار فرهنگی خودجوش و تمیز کرد…

همان آتش به اختیار

که ما ، تصمیم و تعقل و تلاش و همت مخلصانه می نامیمش

و مدعیان پوچ اندیش آنرا خودسری و بی قانونی…! .

شاید بگویید یک اسلحه و این همه تفسیر ؟

باید بگویم بله ،

در سیاست پیچیده ی امروز

گاهی لازم نیست حرفی بزنید!

یک رفتار کوچک را دشمن ما تیزبینانه زیرنظر دارد!

آن مخاطبی که هوشیار باشد هم رصد می کند و می فهمد!

ان شاءالله نباشیم از کسانی که در خواب خوش فرو رفته اند و بیخیال اند

یا بهانه گیر شده اند و طعنه می زنند!

 

کلام مقام معظم رهبری در خطبه های نماز عید فطر96

 

رهبرانقلاب


امسال ماه رمضان بحمدالله به معنای واقعی کلمه برای ملت ما ماه مبارکی بود.

آنچه که ما از نزدیک دیدیم، مردم ما نشانه‌های توسل و تقرب را در رفتار خودشان و مراسمی که داشتند و مجموعه‌هایی که کارهای عبادی و

خدماتی را انجام می‌دادند نشان دادند. فضا فضای معنوی، فضای تقرب و فضای توسل و به معنای واقعی کلمه فضای ماه رمضان بود.

آنچه که در این ماه به دست‌ آوردید، ذخیره‌ی شماست در این ماه؛ این ذخیره‌ها را حفظ کنید؛ با استمرار این حالت؛ تلاوت قرآن را از دست ندهید.

توجه در نماز را حتماً مورد توجه داشته باشید. این‌ها چیزهایی است که باید حفظ کرد.

این ماه تمرین ریاضت بود، تمرین توجه به خدا بود، از این تمرین حداکثر استفاده را بکنید. این ذخیره را برای خودتان نگه دارید.

ملت عزیز ایران، دل شاد کنید که کارهای بزرگی انجام دادید.

تهاجم قدرتمندانه سپاه کار بزرگی بود.

ملت عزیز ایران سرافراز باشند که کارهای بزرگی انجام دادند؛ دل شاد کنید، امید در دل بپرورانید، کارهای بزرگی انجام دادید؛ اندکی پیش از ماه

مبارک، اولاً آن انتخابات پرشور و باعظمت را توانستید به دنیا نشان بدهید؛ ثانیاً همین راه‌پیمایی روز قدس، کار باعظمتی است.

این تهاجم قدرتمندانه‌ی سپاه به دشمنان هم کار بزرگی بود.

مقام معظم رهبری

۹۶/۴/۵

اهمیت رهبری در اسلام

 

در نظام الهی اسلام، نقش ویژه ای برای رهبری جامعه تعیین شده است. رهبر نه تنها نقش مدیریتی جامعه را به عهده دارد، بلکه نقش های دیگری نیز با توجه به موقعیت ممتاز خویش به عهده دارد که از جمله الگو بودن است. همین اسوه و الگوبرداری مردم از رهبری است که زمینه اعتماد به نفس و سکون و آرامش اجتماعی را فراهم می آورد؛ زیرا مردم هرگاه دیگری مهم خویش یعنی رهبر را در چنان سکون و آرامشی الهی بیابند، به طور طبیعی آرام می شوند و تشویش ها و اضطراب ها از میان می رود.

 

خداوند به صراحت درباره این نقش رهبری در جامعه انسانی می فرماید: ان صلاتک سکن لهم، نماز و نیایش تو برای مردم مایه آرامش است. از آن جایی که جامعه همواره به علل درونی و عوامل بیرونی، گرفتار آزمون ها و فتنه های الهی است تا هر کسی ذات و سرشت خویش نشان دهد، نیازمند معیار حقی است که مردم برپایه آن حق را بشناسند و در کوران فتنه ها و آشوب ها، راه درست خویش را بیابند.

 

این جاست که در نظام الهی نه تنها مفاهیمی به شکل کلی بیان می شود تا به عنوان معیار و میزان سنجش قرار گیرند، بلکه در هر دوره و عصری، انسان های کامل به عنوان معیار و میزان سنجش حق از باطل و راه از چاه معرفی می شوند. این جاست که در روایات معتبر از لزوم معرفت و شناخت امام به عینه سخن به میان آمده تا مردم با شناخت امام زمان خویش، از گمراهی راه و از باطل دور شوند.


ولایت فقیه در جامعه امروز، همان معیار واقعی و انسان کاملی است که می تواند به عنوان معیار سنجش قرار گیرد، زیرا به سبب این که دارای شرایط رهبری چون مخالفت با هوای نفس و اطاعت از مولا و مقتدای بشر، صاحب زمان(عج) و حافظ دین و ملت اسلام است، بهترین شخص برای مدیریت و الگوبرداری انسان می باشد. در کوران فتنه ها و آشوب هاست که هر کسی در پی معیاری است تا بتواند برپایه آن، حق را از باطل بازشناسد. در این جاست که نقش مهم و کلیدی رهبری خود را نشان می دهد.

رهبران دینی و سیاست

با نگاهی به عملکرد پیامبران، شواهد، حاکی از اهمیت دادن آنان نسبت به سیاست و حکومت است. رسول اکرم(ص) که آورنده وحی الهی است و ائمه معصومین(ع) که استمرار حرکت ایشان است همگی مبارزه ای همه جانبه را برای تشکیل حکومت اسلامی و بدست گرفتن قدرت سیاسی آغاز فرمودند. عملکرد امام خمینی(ره) که شاگرد صدیقی بر این مکتب بوده اند، نیز بیانگر آمیختگی دین و سیاست است .

امام(ره) برخلاف عموم عارفان که به ‌سیاست وقعی نمی گذارند و عملکرد آنها، ‌توهم جمع ناپذیری بین این دو را تقویت نموده است ایشان بر خلاف همه در سیاست نیز از نمونه های شاخص محسوب می گردیدند. پس از پیروزی انقلاب نیز هرگز حجم مراجعات و کارهای سیاسی ایشان مانع امور عبادی ایشان نشده است. امام خمینی در این زمینه می فرماید: رسول خدا(ص) پایه سیاست را در دیانت گذاشته  است.

رسول الله تشکیل حکومت داده و تشکیل مراکز سیاست داده سایر خلفاء اسلام همچنین تشکیل حکومت داده تا آنجایی که به انحراف کشیده نشده بود.  بنای انبیاء و اهل بیت این نبوده است که از مردم کناره گیری کنند،‌ آنان با مردم بودند هر وقت دستشان می رسید حکومت را می گرفتند.

 

نگاهی به غدیر و ولایت پذیری در جامعه اسلامی ولایت در امتداد بندگی

ولایت فقیه در تداوم و استمرار اصل نبوت و ادامه حرکت انبیاء و اوصیاء الهی است، همان اصلی که شیعه را از دیگر مسلمین جدا می کند. با غیبت امام معصوم(عج) در باب اهمیت نایب ایشان باید گفت حکمی که صادر می‌کند مانند حکم امام معصوم بوده و پذیرش آن بر سایرین واجب است و رد کردن آن در حکم رد‌کردن حکم معصوم بوده و آن هم در حکم رد کردن حکم خدا و در نتیجه شرک به اوست

از این رو آحاد ملت اعم از مردم و مسئولین باید حاکمیت ولی فقیه به عنوان ولی امر مسلمین را یک هدیه الهی دانسته و از آن حفاظت و پشتیبانی کنند. آنچه بیش از همه از لحاظ لفظی در جامعه رواج دارد بحث ولایت پذیری است. در باب ولایت‌ پذیری هم حد نهایی را برخی صرفا به اطاعت از دستورات و احکام ولی فقیه خلاصه می کنند. به این صورت که اگر مقام ولایت حکمی را صادر کرد مردم و مسئولین از آن اطاعت کنند اما مادام که مقام ولایت حکم صادر نکرده تکلیفی بر دوش دیگران نیست.

امامت، استمرار ولایت الهی

ولایت الهی ظهورات و مظاهر چندی دارد که یکی از مهمترین آنها ولایت پیامبران(ع) و ولایت اولیای الهی از معصومان(ع) و اوصیاء است. از این رو در بیان چرایی ولایت پدر تا ولایت فقیه تا ولایت معصوم(ع) و پیامبران(ع) به ولایت الهی مستند می کنند و آن را مظاهر ولایت الهی دانسته و گفته اند که هیچ کسی را بر کسی ولایت نیست مگر آنکه در امتداد ولایت الهی به نصب عام یا خاص باشد. کسی که دارای ولایت الهی باشد می بایست مطاع باشد؛ به این معنا که دیگران در محدوده ولایتی که برای شخص به شکل عام یا خاص تعیین شده باید از او اطاعت کنند

در آیات قرآنی ولایت پیامبر(ص) ولایت مطلق و کامل دانسته شده و در همه چیز اطاعت از او عین اطاعت از خداوند و ولایت الهی دانسته و معرفی شده است؛ چرا که پیامبر(ص) در مقام عصمت کلی است و هرگز جز مشیت و اراده الهی را نمی گوید، نمی خواهد و انجام نمی دهد (نجم3) پس اطاعت از او عین اطاعت خداوند است

بر همین اساس در آیاتی از جمله 32 و132 آل عمران و 92مائده و آیات1 و20 و 46 انفال واژه اطاعت یک بار آمده تا عینیت را اثبات کند.
 
براساس آموزه های قرآنی، ولایت امامان معصوم(ع) امتداد ولایت الهی پیامبر(ص) است و همان احکام بر آن بار می شود. خداوند در آیاتی این معنا را به اشکال گوناگون تبیین کرده تا بهانه ای باقی نماند و حجت بر مردم تمام شود.

 

چگونگی احیای ولایت امام(ع)
امامت، امتداد طبیعی ولایت الهی است که هر انسانی موظف به شناخت و اطاعت از آن است. از آنجایی که مراتب و مراحل کفر، متعدد و متنوع است باید توجه داشت که نادیده گرفتن هر مرتبه ای به معنای کفر مطلق است هرچند که در برخی از مراتب احکام ظاهری بر آن بار نمی شود. ولایت امامان(ع) امری الهی است که انکار آن نوعی کفر است که البته موجب هدر رفتن جان و مال و عرض نیست ولی تبعات آن بر شخص در دنیا و آخرت به اشکال دیگر نمودار خواهدشد.
از وظایف اهل ایمان این است که حقیقت ولایت و امتداد آن را بشناسند و در احیای آن بکوشند. امام رضا(ع) فرمود: رحم الله عبدا احیی امرنا، قیل: کیف یحیی امرکم؟ قال:یتعلم علومنا و یعلمها الناس؛ رحمت خدا بر کسی باد که امر ما را زنده نماید، سؤال شد: چگونه؟ حضرت پاسخ داد: علوم ما را فراگیرد و به دیگران بیاموزد. (بحارالانوار، ج2، ص30، ج13)

این امری که در روایت مورد تأکید است همان امر ولایت امامان(ع) است که شناخت آن به ما کمک می کند تا وظیفه خود را در قبال معصوم(ع) بدانیم و به درستی به جا آوریم. اگر ما بدانیم که ولایت امام از ولایت نبی بالاتر است (بقره124 انبیاء69 تا73)، و این منصب الهی در نزد خداوند مهم ( نساء54) و عهد و پیمانی الهی است (بقره124) تلاش خواهیم کرد تا در تعظیم آن بکوشیم و همه ملاحظات را به نحو کامل مراعات کنیم.

شناخت جایگاه امامت به ما کمک می کند تا در مسیر درست گام برداریم و مخالفت با آن را عین مخالفت با پیامبر(ص) و خداوند دانسته و از هرگونه تمرد و عصیان نسبت به امام(ع)خودداری کنیم. اینکه امام رضا(ع) در بیان احیای امر و چگونگی آن به تعلیم علوم و معارف اهل بیت(ع) توجه می دهد؛ از آن روست که اگر این حقایق دانسته و آموخته شود، معلوم می گردد که چرا جایگاه بلند ایشان از مقام نبوت نیز برتر است و اینکه چرا پیامبرانی بزرگ و اولوالعزم از جمله حضرت ابراهیم(ع) پس از نبوت و سالها آزمون سخت الهی، امامت نصیب وی می شود و دوست می دارد که آن را در ذریه و فرزندان خویش استمرار بخشد. (بقره124)

حضرت موسی(ع) نیز براساس آیه 124سوره اعراف خواهان مقام امامت برای برادرش هارون است و می فرماید اخلفنی فی قومی در میان قوم برای من خلیفه قرار ده؛ از این خواسته آن حضرت(ع) فهمیده می شود که موسی(ع) هارون(ع) را به امامت و رهبری بنی اسراییل منصوب کرد. اگر پیامبری با امامت و رهبری تفاوتی نداشت، نیازی نبود موسی(ع) هارون (ع) را که از پیامبران بود، به امامت منصوب کند. از این عبارت دانسته می شود که مقام امامت مقامی بزرگ و برتر از مقام نبوت و رسالت است.

با نگاهی به علوم اهل بیت(ع) مقام امامت ایشان به خوبی معلوم و جایگاه برتر ایشان از رسولان و پیامبرانی که دارای امامت نبوده اند دانسته می شود. از وظایف هر انسانی و به طریق اولی شیعه مؤمن، آن است که این علوم را به دیگران منتقل کند و ابلاغ نماید تا دیگران حقیقت استمرار و امتداد ولایت الهی را در ولایت امامان(ع) بشناسند و درپی هدایتی باشند که از طریق ولایت ایشان به مردم می رسد.

بسیاری از مردم در شناخت اهل بیت(ع) کوتاهی و بلکه تقصیر می ورزند و به سبب عدم شناخت از مقام و جایگاه ایشان در تعامل و برخورد با آن حضرات کوتاهی می کنند و به وظایف دینی و الهی خویش نسبت به امامان(ع) به درستی نمی پردازند. ایشان را همانند انسانهای معمولی یا کمی برتر می دانند و حق اولویتی برای آنان قائل نیستند.

اینگونه است که در برخورد با کلام آن بزرگواران چنان رفتار می کنند که گویی با کلام یک نابغه مواجه شده اند و کلام ایشان را مهمتراز کلام فلان نابغه و یا دانشمند قرار می دهند و گاه حتی برای اثبات کلام معصوم(ع) کلام فلان دانشمند و اندیشمند را بیان می کنند؛ در حالی که امر برعکس باشد؛چرا که کلام معصوم(ع) در صورتی که در صدور و دلالت آن شک و تردیدی نباشد، می بایست کبرای قضایا قرار گیرد و براساس آن حکم شود. در حقیقت کلام ایشان خود سند معتبری از حقایق هستی است و نیازی نیست که با کلام دیگر تقویت یا تأیید یا حتی اثبات شود. مؤمنان باید بدانند که امامان معصوم حجت الهی بر زمین هستند. به گونه ای که اگر ایشان در زمین نبودند زمین اهل خودش را می بلعید.

امام رضا(ع) در بیان این حقیقت وجودی حضرت معصومان(ع) می فرماید: لو خلت الارض طرفه عین من حجه لساخت باهلها؛ چنانچه زمین لحظه ای خالی از حجت خداوند باشد، اهل خود را در خود فرو می برد. (علل الشرایع شیخ صدوق ص891 ح12)

جایگاه امامت در اسلام جایگاهی بس بزرگ است؛ آنان همانگونه که حجت الهی هستند، در مقام نبوت و رسالت نیز عمل می کنند و می کوشند تا فلسفه بعثت را نیز تأمین کنند، چرا که امتداد ولایت الهی هستند که پس از پیامبران(ع) به ایشان رسیده است. از این رو درمقام هدایت و راهنمایی مردم به سوی قسط و عدالت هستند و می کوشند تا به آن فلسفه بعثت نیز پاسخی درخور دهند. (حدید25)

امام رضا(ع) در بیان این مقام امام می فرماید: انما یراد من الامام قسطه و عدله؛ اذا قال صدق و اذا حکم عدل و اذا وعد، انجز؛ همانا از امام و راهنمای جامعه، مساوات و عدالت خواسته شده است که در سخنان خود، صادق، در قضاوت ها، عادل و نسبت به وعده هایش وفا نماید. (وسائل الشیعه ج12 ص165 ح27873)


پس هر مأمومی لازم است به این نکته توجه کندکه وظیفه او در قبال امام(ع) رفتاری است که به تحقق فلسفه بعثت کمک کند و عدالت را در جامعه تحقق بخشد. تلاش برای احیای امر امامت باید در دستور کار همگی باشد و هرگز در این امر کوتاهی نورزند و به هر شکلی شده خود و جامعه را متوجه امر ولایت و امامت نمایند.

گاه این کار با عزاداری و گاه با برگزاری مراسم میلاد و شهادت انجام می گیرد و گاه به شکل دیگری انجام می شود. امام رضا(ع) در این باره می فرماید: من تذکر مصابنا، فبکی و ابکی لم تبک عینه یوم تبکی العیون، و من جلس مجلسا یحیی فیه امرنا لم یمت قلبه یوم تموت القلوب؛ هر که مصائب ما اهل بیت عصمت و طهارت را یادآور شود و گریه کند یا دیگری را بگریاند، روزی که همه گریان باشند او نخواهد گریست و هر که در مجلسی بنشیند که علوم و فضائل ما گفته شود همیشه زنده دل خواهد بود.

(وسائل الشیعه: ج 41، ص 205، ح19693).

 

اختیارات ولی فقیه از دیدگاه حضرت امام خمینی (ره)

 

آنچه به عنوان سئوال اساسی در باب وظیفه ولی فقیه مطرح است این است که آیا اصولاً قید و بندی برای اعمال ولایت ولی امر وجود دارد؟

یااختیارات او فوق احکام شرعی و قانون اساسی و خارج از محدوده مصالح اجتماعی است؟یعنی حتی بر طبق مصالح غیراجتماعی نیز اعمال ولایت مشروع است؟


بعضی از منتقدان آرای امام در مخالفت با محدوده ولایت فقیه چنین نوشته اند:

البته ضرورت داشت که این بدعت بزرگ و خطرناک با توجه به آثار زیانبار سیاسی و دینی آن از جهات عدیده مورد بررسی هرچه کاملتر قرار گیرد. این ولایت به معنای حاکمیت بی قید و شرط، اختیار ولی فقیه فوق قانون اساسی و قوای سه گانه است و مردم و دولت و نهادها باید اطاعت بی چون و چرا کنند، بررسی دقیق اختیارات ولی فقیه و رابطه آن با قوانین شرعی ‏‎‎‏حکومتی و . . . ضروری می نماید.

حضرت امام در تبییین حدود اختیارات فقیه در دروس نجف اشرف می فرمایند: برای فقیه عادل جمیع آنچه برای پیامبر(ص) و ائمه علیهم السلام ثابت است، از آنچه که به حکومت و سیاست بر می گردد، محقق است و فرق گذاردن ‏‎]‎‏بین پیامبر(ص) و ائمه(ع) و فقیه‏‎[‎‏ معقول نیست، چرا که والی مجری احکام شریعت و مقیم حدود الهی و گیرنده خراج و سایر مالیات و متصرف در آنهاست به آنچه صلاح مسلمین است.

نسبت به مالکیت خصوصی و حد آن اگرچه عده ای را نظر بر آن است که جز تحدیدهای شرعی، مانند پرداخت خمس و زکات، حد دیگری بر آن نیست اما حضرت امام در این باره می فرمایند: یکی از چیزهایی که مترتب بر ولایت فقیه است. . . تحدید این امور است.

مالکیت را در عین حالی که شارع مقدس محترم شمرده است لکن ولی امر می تواند همین مالکیت محدودی که می بیند خلاف مصالح اسلام و مسلمین است همین مالکیت مشروع را محدودش کند به یک حد معینی و با حکم فقیه از او مصادره شود.

تاکنون به دست می آید که:

اولاً: محدوده اختیارات فقیه و اختیارات معصوم از آن جهت که حاکم است یکسان است.

ثانیاً: اختیارات آنان در چارچوب احکام فرعی نیست، و در صورت وجود مصلحت در امور جزئی و فرعی آن دو اختیار دارند و قادر به جعل قانون در محدوده مباحات یا تعطیل و تحدید احکام جزئی و شرعی هستند.

گرچه حضرت امام در کتاب البیع نیز تعبیر ولایت “مطلقه” و “عامه” را برای فقیه به کار برده بودند، اما طرح جدی و بیان مصادیق آن در سالهای آخر حیات ایشان محقق شد.

ولایت فقیه ضد استبداد

آیا ولایت فقیه را می توان به معنای حکومت توتالیتر و ضدمردمی تفسیر نمود؟

هدف رهبر توتالیتر سرکوبی هرگونه نهادی در برابر خود است و لذا هیچ گاه خود را مقید به نهاد قانون نمی داند. یعنی اساس نظام توتالیتر بر بی قانونی است. درمقابل واژه ولایت که به معنای به هم پیوستگی و اتصال برای نیل به هدفی واحد می باشد، در نقطه مقابل توتالیتر قرار می گیرد زیرا در واقع حاکم اصلی در نظام اسلامی خدا و قانون الهی است نه شخص فقیه. ولی فقیه تنها مجری احکام الهی است

خداوند خطاب به پیامبر(ص)می فرماید: لتحکم بین الناس بما أراک الله تو مبعوث شده ای تا در بین مردم حکومت کنی ولی نه به میل خود بلکه آن طوری که خدا می خواهد.

وظیفه ولی فقیه تحکیم و تقویت جامعه اسلامی است و به چیزی جز تامین منافع و مصالح مردمی (نه شخص) در چارچوب قانون الهی نمی اندیشد چیزی که تجربه تاریخ آن را ثابت کرده است.

وقایعی چون ماجرای تنباکو و فتوای میرزای شیرازی جریان انقلاب اسلامی و قطع شر اجانب از کشور و موارد بسیار دیگر در همین دهه های اخیر شاهد بر این مدعاست.

یکی از پرسشها آیا حکومت ولایى، نظامى استبدادى نیست؟

در حکومت ولایى، در واقع، آنچه حاکم است، قانون است. ملاک تصدّى حکومت، شخصیّتِ حقیقىِ رهبر و زمامدار نیست. بلکه ضوابط و ملاک‌هاى خاصى در آن مورد نظر است و همه موظف به رعایتِ دقیقِ حدودِ قانون و موازین شرع مى‌باشند و تشکیل چنین حکومتى بدون رضایت مردم نیست.

در صدر اسلام، مردم تا نخواستند و پیامبر اکرم(ص) را از مکه به مدینه دعوت ننمودند، حکومت ولایى آن حضرت شکل نگرفت. در حوادث پس از رحلت آن حضرت هم، چون مردم در ابتدا اقبال نشان ندادند، امام على(ع) براى کسب زمامدارى و ولایت، با تکیه بر قبضه شمشیر وارد میدان کارزار نگردید؛ بلکه پس از 25 سال، وقتى مردم مشتاقانه به سوى بیت او هجوم آوردند و عاجزانه از او تقاضاى پذیرش کردند، حاضر به اعمال ولایت گشت و حکومت ولایى خویش را سامان داد.

بنابراین، استبداد با ولایت در دو قطب متضاد قرار مى‌گیرند و در هیچ فرضى قابل جمع نیستند. امّا اینکه گفته شده ولایت فقیه استبدادى است و استبداد، با رنگ شرعى همچنان باقى است.

 

1 2 4 5