موضوعات: "رهبری از منظر دیگران" یا "امام خمینی" یا "در مکتب امام" یا "آیت الله بهجت" یا "شهید مطهری" یا "شهید مرتضی آوینی" یا "حسن نصرالله" یا "شهید بهشتی" یا "حاج احمد متوسلیان" یا "شهید حججی"

اهمیت رهبری در اسلام

 

در نظام الهی اسلام، نقش ویژه ای برای رهبری جامعه تعیین شده است. رهبر نه تنها نقش مدیریتی جامعه را به عهده دارد، بلکه نقش های دیگری نیز با توجه به موقعیت ممتاز خویش به عهده دارد که از جمله الگو بودن است. همین اسوه و الگوبرداری مردم از رهبری است که زمینه اعتماد به نفس و سکون و آرامش اجتماعی را فراهم می آورد؛ زیرا مردم هرگاه دیگری مهم خویش یعنی رهبر را در چنان سکون و آرامشی الهی بیابند، به طور طبیعی آرام می شوند و تشویش ها و اضطراب ها از میان می رود.

 

خداوند به صراحت درباره این نقش رهبری در جامعه انسانی می فرماید: ان صلاتک سکن لهم، نماز و نیایش تو برای مردم مایه آرامش است. از آن جایی که جامعه همواره به علل درونی و عوامل بیرونی، گرفتار آزمون ها و فتنه های الهی است تا هر کسی ذات و سرشت خویش نشان دهد، نیازمند معیار حقی است که مردم برپایه آن حق را بشناسند و در کوران فتنه ها و آشوب ها، راه درست خویش را بیابند.

 

این جاست که در نظام الهی نه تنها مفاهیمی به شکل کلی بیان می شود تا به عنوان معیار و میزان سنجش قرار گیرند، بلکه در هر دوره و عصری، انسان های کامل به عنوان معیار و میزان سنجش حق از باطل و راه از چاه معرفی می شوند. این جاست که در روایات معتبر از لزوم معرفت و شناخت امام به عینه سخن به میان آمده تا مردم با شناخت امام زمان خویش، از گمراهی راه و از باطل دور شوند.


ولایت فقیه در جامعه امروز، همان معیار واقعی و انسان کاملی است که می تواند به عنوان معیار سنجش قرار گیرد، زیرا به سبب این که دارای شرایط رهبری چون مخالفت با هوای نفس و اطاعت از مولا و مقتدای بشر، صاحب زمان(عج) و حافظ دین و ملت اسلام است، بهترین شخص برای مدیریت و الگوبرداری انسان می باشد. در کوران فتنه ها و آشوب هاست که هر کسی در پی معیاری است تا بتواند برپایه آن، حق را از باطل بازشناسد. در این جاست که نقش مهم و کلیدی رهبری خود را نشان می دهد.

رهبران دینی و سیاست

با نگاهی به عملکرد پیامبران، شواهد، حاکی از اهمیت دادن آنان نسبت به سیاست و حکومت است. رسول اکرم(ص) که آورنده وحی الهی است و ائمه معصومین(ع) که استمرار حرکت ایشان است همگی مبارزه ای همه جانبه را برای تشکیل حکومت اسلامی و بدست گرفتن قدرت سیاسی آغاز فرمودند. عملکرد امام خمینی(ره) که شاگرد صدیقی بر این مکتب بوده اند، نیز بیانگر آمیختگی دین و سیاست است .

امام(ره) برخلاف عموم عارفان که به ‌سیاست وقعی نمی گذارند و عملکرد آنها، ‌توهم جمع ناپذیری بین این دو را تقویت نموده است ایشان بر خلاف همه در سیاست نیز از نمونه های شاخص محسوب می گردیدند. پس از پیروزی انقلاب نیز هرگز حجم مراجعات و کارهای سیاسی ایشان مانع امور عبادی ایشان نشده است. امام خمینی در این زمینه می فرماید: رسول خدا(ص) پایه سیاست را در دیانت گذاشته  است.

رسول الله تشکیل حکومت داده و تشکیل مراکز سیاست داده سایر خلفاء اسلام همچنین تشکیل حکومت داده تا آنجایی که به انحراف کشیده نشده بود.  بنای انبیاء و اهل بیت این نبوده است که از مردم کناره گیری کنند،‌ آنان با مردم بودند هر وقت دستشان می رسید حکومت را می گرفتند.

 

نگاهی به غدیر و ولایت پذیری در جامعه اسلامی ولایت در امتداد بندگی

ولایت فقیه در تداوم و استمرار اصل نبوت و ادامه حرکت انبیاء و اوصیاء الهی است، همان اصلی که شیعه را از دیگر مسلمین جدا می کند. با غیبت امام معصوم(عج) در باب اهمیت نایب ایشان باید گفت حکمی که صادر می‌کند مانند حکم امام معصوم بوده و پذیرش آن بر سایرین واجب است و رد کردن آن در حکم رد‌کردن حکم معصوم بوده و آن هم در حکم رد کردن حکم خدا و در نتیجه شرک به اوست

از این رو آحاد ملت اعم از مردم و مسئولین باید حاکمیت ولی فقیه به عنوان ولی امر مسلمین را یک هدیه الهی دانسته و از آن حفاظت و پشتیبانی کنند. آنچه بیش از همه از لحاظ لفظی در جامعه رواج دارد بحث ولایت پذیری است. در باب ولایت‌ پذیری هم حد نهایی را برخی صرفا به اطاعت از دستورات و احکام ولی فقیه خلاصه می کنند. به این صورت که اگر مقام ولایت حکمی را صادر کرد مردم و مسئولین از آن اطاعت کنند اما مادام که مقام ولایت حکم صادر نکرده تکلیفی بر دوش دیگران نیست.

امامت، استمرار ولایت الهی

ولایت الهی ظهورات و مظاهر چندی دارد که یکی از مهمترین آنها ولایت پیامبران(ع) و ولایت اولیای الهی از معصومان(ع) و اوصیاء است. از این رو در بیان چرایی ولایت پدر تا ولایت فقیه تا ولایت معصوم(ع) و پیامبران(ع) به ولایت الهی مستند می کنند و آن را مظاهر ولایت الهی دانسته و گفته اند که هیچ کسی را بر کسی ولایت نیست مگر آنکه در امتداد ولایت الهی به نصب عام یا خاص باشد. کسی که دارای ولایت الهی باشد می بایست مطاع باشد؛ به این معنا که دیگران در محدوده ولایتی که برای شخص به شکل عام یا خاص تعیین شده باید از او اطاعت کنند

در آیات قرآنی ولایت پیامبر(ص) ولایت مطلق و کامل دانسته شده و در همه چیز اطاعت از او عین اطاعت از خداوند و ولایت الهی دانسته و معرفی شده است؛ چرا که پیامبر(ص) در مقام عصمت کلی است و هرگز جز مشیت و اراده الهی را نمی گوید، نمی خواهد و انجام نمی دهد (نجم3) پس اطاعت از او عین اطاعت خداوند است

بر همین اساس در آیاتی از جمله 32 و132 آل عمران و 92مائده و آیات1 و20 و 46 انفال واژه اطاعت یک بار آمده تا عینیت را اثبات کند.
 
براساس آموزه های قرآنی، ولایت امامان معصوم(ع) امتداد ولایت الهی پیامبر(ص) است و همان احکام بر آن بار می شود. خداوند در آیاتی این معنا را به اشکال گوناگون تبیین کرده تا بهانه ای باقی نماند و حجت بر مردم تمام شود.

 

چگونگی احیای ولایت امام(ع)
امامت، امتداد طبیعی ولایت الهی است که هر انسانی موظف به شناخت و اطاعت از آن است. از آنجایی که مراتب و مراحل کفر، متعدد و متنوع است باید توجه داشت که نادیده گرفتن هر مرتبه ای به معنای کفر مطلق است هرچند که در برخی از مراتب احکام ظاهری بر آن بار نمی شود. ولایت امامان(ع) امری الهی است که انکار آن نوعی کفر است که البته موجب هدر رفتن جان و مال و عرض نیست ولی تبعات آن بر شخص در دنیا و آخرت به اشکال دیگر نمودار خواهدشد.
از وظایف اهل ایمان این است که حقیقت ولایت و امتداد آن را بشناسند و در احیای آن بکوشند. امام رضا(ع) فرمود: رحم الله عبدا احیی امرنا، قیل: کیف یحیی امرکم؟ قال:یتعلم علومنا و یعلمها الناس؛ رحمت خدا بر کسی باد که امر ما را زنده نماید، سؤال شد: چگونه؟ حضرت پاسخ داد: علوم ما را فراگیرد و به دیگران بیاموزد. (بحارالانوار، ج2، ص30، ج13)

این امری که در روایت مورد تأکید است همان امر ولایت امامان(ع) است که شناخت آن به ما کمک می کند تا وظیفه خود را در قبال معصوم(ع) بدانیم و به درستی به جا آوریم. اگر ما بدانیم که ولایت امام از ولایت نبی بالاتر است (بقره124 انبیاء69 تا73)، و این منصب الهی در نزد خداوند مهم ( نساء54) و عهد و پیمانی الهی است (بقره124) تلاش خواهیم کرد تا در تعظیم آن بکوشیم و همه ملاحظات را به نحو کامل مراعات کنیم.

شناخت جایگاه امامت به ما کمک می کند تا در مسیر درست گام برداریم و مخالفت با آن را عین مخالفت با پیامبر(ص) و خداوند دانسته و از هرگونه تمرد و عصیان نسبت به امام(ع)خودداری کنیم. اینکه امام رضا(ع) در بیان احیای امر و چگونگی آن به تعلیم علوم و معارف اهل بیت(ع) توجه می دهد؛ از آن روست که اگر این حقایق دانسته و آموخته شود، معلوم می گردد که چرا جایگاه بلند ایشان از مقام نبوت نیز برتر است و اینکه چرا پیامبرانی بزرگ و اولوالعزم از جمله حضرت ابراهیم(ع) پس از نبوت و سالها آزمون سخت الهی، امامت نصیب وی می شود و دوست می دارد که آن را در ذریه و فرزندان خویش استمرار بخشد. (بقره124)

حضرت موسی(ع) نیز براساس آیه 124سوره اعراف خواهان مقام امامت برای برادرش هارون است و می فرماید اخلفنی فی قومی در میان قوم برای من خلیفه قرار ده؛ از این خواسته آن حضرت(ع) فهمیده می شود که موسی(ع) هارون(ع) را به امامت و رهبری بنی اسراییل منصوب کرد. اگر پیامبری با امامت و رهبری تفاوتی نداشت، نیازی نبود موسی(ع) هارون (ع) را که از پیامبران بود، به امامت منصوب کند. از این عبارت دانسته می شود که مقام امامت مقامی بزرگ و برتر از مقام نبوت و رسالت است.

با نگاهی به علوم اهل بیت(ع) مقام امامت ایشان به خوبی معلوم و جایگاه برتر ایشان از رسولان و پیامبرانی که دارای امامت نبوده اند دانسته می شود. از وظایف هر انسانی و به طریق اولی شیعه مؤمن، آن است که این علوم را به دیگران منتقل کند و ابلاغ نماید تا دیگران حقیقت استمرار و امتداد ولایت الهی را در ولایت امامان(ع) بشناسند و درپی هدایتی باشند که از طریق ولایت ایشان به مردم می رسد.

بسیاری از مردم در شناخت اهل بیت(ع) کوتاهی و بلکه تقصیر می ورزند و به سبب عدم شناخت از مقام و جایگاه ایشان در تعامل و برخورد با آن حضرات کوتاهی می کنند و به وظایف دینی و الهی خویش نسبت به امامان(ع) به درستی نمی پردازند. ایشان را همانند انسانهای معمولی یا کمی برتر می دانند و حق اولویتی برای آنان قائل نیستند.

اینگونه است که در برخورد با کلام آن بزرگواران چنان رفتار می کنند که گویی با کلام یک نابغه مواجه شده اند و کلام ایشان را مهمتراز کلام فلان نابغه و یا دانشمند قرار می دهند و گاه حتی برای اثبات کلام معصوم(ع) کلام فلان دانشمند و اندیشمند را بیان می کنند؛ در حالی که امر برعکس باشد؛چرا که کلام معصوم(ع) در صورتی که در صدور و دلالت آن شک و تردیدی نباشد، می بایست کبرای قضایا قرار گیرد و براساس آن حکم شود. در حقیقت کلام ایشان خود سند معتبری از حقایق هستی است و نیازی نیست که با کلام دیگر تقویت یا تأیید یا حتی اثبات شود. مؤمنان باید بدانند که امامان معصوم حجت الهی بر زمین هستند. به گونه ای که اگر ایشان در زمین نبودند زمین اهل خودش را می بلعید.

امام رضا(ع) در بیان این حقیقت وجودی حضرت معصومان(ع) می فرماید: لو خلت الارض طرفه عین من حجه لساخت باهلها؛ چنانچه زمین لحظه ای خالی از حجت خداوند باشد، اهل خود را در خود فرو می برد. (علل الشرایع شیخ صدوق ص891 ح12)

جایگاه امامت در اسلام جایگاهی بس بزرگ است؛ آنان همانگونه که حجت الهی هستند، در مقام نبوت و رسالت نیز عمل می کنند و می کوشند تا فلسفه بعثت را نیز تأمین کنند، چرا که امتداد ولایت الهی هستند که پس از پیامبران(ع) به ایشان رسیده است. از این رو درمقام هدایت و راهنمایی مردم به سوی قسط و عدالت هستند و می کوشند تا به آن فلسفه بعثت نیز پاسخی درخور دهند. (حدید25)

امام رضا(ع) در بیان این مقام امام می فرماید: انما یراد من الامام قسطه و عدله؛ اذا قال صدق و اذا حکم عدل و اذا وعد، انجز؛ همانا از امام و راهنمای جامعه، مساوات و عدالت خواسته شده است که در سخنان خود، صادق، در قضاوت ها، عادل و نسبت به وعده هایش وفا نماید. (وسائل الشیعه ج12 ص165 ح27873)


پس هر مأمومی لازم است به این نکته توجه کندکه وظیفه او در قبال امام(ع) رفتاری است که به تحقق فلسفه بعثت کمک کند و عدالت را در جامعه تحقق بخشد. تلاش برای احیای امر امامت باید در دستور کار همگی باشد و هرگز در این امر کوتاهی نورزند و به هر شکلی شده خود و جامعه را متوجه امر ولایت و امامت نمایند.

گاه این کار با عزاداری و گاه با برگزاری مراسم میلاد و شهادت انجام می گیرد و گاه به شکل دیگری انجام می شود. امام رضا(ع) در این باره می فرماید: من تذکر مصابنا، فبکی و ابکی لم تبک عینه یوم تبکی العیون، و من جلس مجلسا یحیی فیه امرنا لم یمت قلبه یوم تموت القلوب؛ هر که مصائب ما اهل بیت عصمت و طهارت را یادآور شود و گریه کند یا دیگری را بگریاند، روزی که همه گریان باشند او نخواهد گریست و هر که در مجلسی بنشیند که علوم و فضائل ما گفته شود همیشه زنده دل خواهد بود.

(وسائل الشیعه: ج 41، ص 205، ح19693).

 

اختیارات ولی فقیه از دیدگاه حضرت امام خمینی (ره)

 

آنچه به عنوان سئوال اساسی در باب وظیفه ولی فقیه مطرح است این است که آیا اصولاً قید و بندی برای اعمال ولایت ولی امر وجود دارد؟

یااختیارات او فوق احکام شرعی و قانون اساسی و خارج از محدوده مصالح اجتماعی است؟یعنی حتی بر طبق مصالح غیراجتماعی نیز اعمال ولایت مشروع است؟


بعضی از منتقدان آرای امام در مخالفت با محدوده ولایت فقیه چنین نوشته اند:

البته ضرورت داشت که این بدعت بزرگ و خطرناک با توجه به آثار زیانبار سیاسی و دینی آن از جهات عدیده مورد بررسی هرچه کاملتر قرار گیرد. این ولایت به معنای حاکمیت بی قید و شرط، اختیار ولی فقیه فوق قانون اساسی و قوای سه گانه است و مردم و دولت و نهادها باید اطاعت بی چون و چرا کنند، بررسی دقیق اختیارات ولی فقیه و رابطه آن با قوانین شرعی ‏‎‎‏حکومتی و . . . ضروری می نماید.

حضرت امام در تبییین حدود اختیارات فقیه در دروس نجف اشرف می فرمایند: برای فقیه عادل جمیع آنچه برای پیامبر(ص) و ائمه علیهم السلام ثابت است، از آنچه که به حکومت و سیاست بر می گردد، محقق است و فرق گذاردن ‏‎]‎‏بین پیامبر(ص) و ائمه(ع) و فقیه‏‎[‎‏ معقول نیست، چرا که والی مجری احکام شریعت و مقیم حدود الهی و گیرنده خراج و سایر مالیات و متصرف در آنهاست به آنچه صلاح مسلمین است.

نسبت به مالکیت خصوصی و حد آن اگرچه عده ای را نظر بر آن است که جز تحدیدهای شرعی، مانند پرداخت خمس و زکات، حد دیگری بر آن نیست اما حضرت امام در این باره می فرمایند: یکی از چیزهایی که مترتب بر ولایت فقیه است. . . تحدید این امور است.

مالکیت را در عین حالی که شارع مقدس محترم شمرده است لکن ولی امر می تواند همین مالکیت محدودی که می بیند خلاف مصالح اسلام و مسلمین است همین مالکیت مشروع را محدودش کند به یک حد معینی و با حکم فقیه از او مصادره شود.

تاکنون به دست می آید که:

اولاً: محدوده اختیارات فقیه و اختیارات معصوم از آن جهت که حاکم است یکسان است.

ثانیاً: اختیارات آنان در چارچوب احکام فرعی نیست، و در صورت وجود مصلحت در امور جزئی و فرعی آن دو اختیار دارند و قادر به جعل قانون در محدوده مباحات یا تعطیل و تحدید احکام جزئی و شرعی هستند.

گرچه حضرت امام در کتاب البیع نیز تعبیر ولایت “مطلقه” و “عامه” را برای فقیه به کار برده بودند، اما طرح جدی و بیان مصادیق آن در سالهای آخر حیات ایشان محقق شد.

ولایت فقیه ضد استبداد

آیا ولایت فقیه را می توان به معنای حکومت توتالیتر و ضدمردمی تفسیر نمود؟

هدف رهبر توتالیتر سرکوبی هرگونه نهادی در برابر خود است و لذا هیچ گاه خود را مقید به نهاد قانون نمی داند. یعنی اساس نظام توتالیتر بر بی قانونی است. درمقابل واژه ولایت که به معنای به هم پیوستگی و اتصال برای نیل به هدفی واحد می باشد، در نقطه مقابل توتالیتر قرار می گیرد زیرا در واقع حاکم اصلی در نظام اسلامی خدا و قانون الهی است نه شخص فقیه. ولی فقیه تنها مجری احکام الهی است

خداوند خطاب به پیامبر(ص)می فرماید: لتحکم بین الناس بما أراک الله تو مبعوث شده ای تا در بین مردم حکومت کنی ولی نه به میل خود بلکه آن طوری که خدا می خواهد.

وظیفه ولی فقیه تحکیم و تقویت جامعه اسلامی است و به چیزی جز تامین منافع و مصالح مردمی (نه شخص) در چارچوب قانون الهی نمی اندیشد چیزی که تجربه تاریخ آن را ثابت کرده است.

وقایعی چون ماجرای تنباکو و فتوای میرزای شیرازی جریان انقلاب اسلامی و قطع شر اجانب از کشور و موارد بسیار دیگر در همین دهه های اخیر شاهد بر این مدعاست.

یکی از پرسشها آیا حکومت ولایى، نظامى استبدادى نیست؟

در حکومت ولایى، در واقع، آنچه حاکم است، قانون است. ملاک تصدّى حکومت، شخصیّتِ حقیقىِ رهبر و زمامدار نیست. بلکه ضوابط و ملاک‌هاى خاصى در آن مورد نظر است و همه موظف به رعایتِ دقیقِ حدودِ قانون و موازین شرع مى‌باشند و تشکیل چنین حکومتى بدون رضایت مردم نیست.

در صدر اسلام، مردم تا نخواستند و پیامبر اکرم(ص) را از مکه به مدینه دعوت ننمودند، حکومت ولایى آن حضرت شکل نگرفت. در حوادث پس از رحلت آن حضرت هم، چون مردم در ابتدا اقبال نشان ندادند، امام على(ع) براى کسب زمامدارى و ولایت، با تکیه بر قبضه شمشیر وارد میدان کارزار نگردید؛ بلکه پس از 25 سال، وقتى مردم مشتاقانه به سوى بیت او هجوم آوردند و عاجزانه از او تقاضاى پذیرش کردند، حاضر به اعمال ولایت گشت و حکومت ولایى خویش را سامان داد.

بنابراین، استبداد با ولایت در دو قطب متضاد قرار مى‌گیرند و در هیچ فرضى قابل جمع نیستند. امّا اینکه گفته شده ولایت فقیه استبدادى است و استبداد، با رنگ شرعى همچنان باقى است.

 

روز قدس روز اسلام

 

روز قدس

 

روز قدس فقط روز فلسطین نیست، روز اسلام است. روز قدس، جهانی است و روزی نیست که فقط اختصاص به قدس داشته باشد. روز مقابله مستضعفین با مستکبرین است

 16 مرداد سال 58 در حالی که کمتر از یک سال از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران گذشته بود، حضرت امام خمینی(ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی در اقدامی هوشمندانه از مسلمانان جهان خواست تا آخرین جمعه ماه رمضان را به عنوان «روز قدس» انتخاب کنند و در این روز همبستگی خود را در حمایت از «حقوق قانونی مردم مسلمان فلسطین» به نمایش بگذارند.

 

 روز اسلام

امام خمینی(ره) درباره روز قدس فرمودند: «روز قدس فقط روز فلسطین نیست، روز اسلام است. روز قدس، جهانی است و روزی نیست که فقط اختصاص به قدس داشته باشد. روز مقابله مستضعفین با مستکبرین است».

 

 تصمیم راهبردی

طراحی هوشمندانه روز جهانی قدس و فرصت سازی برای نشان دادن وحدت و اراده امت اسلامی در قبال حل مسأله فلسطین و دفع غدّه سرطانی اسرائیل به عنوان اولویت اول جهان اسلام توسط حضرت امام خمینی(ره) یک تصمیم راهبردی بود که طی 38 سال اخیر سبب شد در میدان رقابت سنگین و تنازع بین قدرت‌های جهانی، آرمان آزادی قدس شریف به مثابه یک ضرورت حتمی و تاریخی پلی به گذشته، حال و آینده آحاد مسلمانان عالم ایجاد کند.

 

 صاعقه‌ای بر سر صهیونیست‌ها

اشغال فلسطین آغاز طرح بزرگی با هدف ایجاد حس‌ خواری و ذلت در میان امت اسلامی و در نتیجه، اجرای پروژه بزرگ صهیونیسم علیه توانایی‌های مسلمانان بود. اما مقاومت فلسطین و موضع‌گیری ملت‌های مسلمان، از اجرای این طرح جلوگیری کرد و با آمدن انقلاب اسلامی ایران صاعقه‌ای بر سر صهیونیست‌ها و حامیان آنها فرود آمد. آن‌گاه مقاومت اسلامی در فلسطین و جنوب لبنان به وجود آمد تا در شریان جهان اسلام خونی جوشان را به جریان اندازد که بازگرداندن جایگاه کریمانه امت اسلامی در روی زمین را  بشارت دهد.

 

 سرمایه‌گذاری 60 ساله دستگاه استکبار

مقام معظم رهبری در یکی از بیاناتشان پیرامون روز قدس فرمودند: «روز قدس، یک روزِ به معناى حقیقى کلمه، بین‌المللىِ اسلامى است؛ روزى است که ملت ایران می‌تواند با کمک ملت‌هاى مشتاق دیگر، که امروز خوشبختانه تعدادشان هم متعدد و زیاد شده، یک حرف حقى را فریاد کند که براى پنهان کردن آن حرف حق و خاموش کردن آن فریاد، شصت سال است که دستگاه استکبار دارد سرمایه‌گذارى می کند - البته حداقل شصت سال است، یعنى از زمان تشکیل دولت غاصب؛ والّا از مقدماتش شاید صد سال هم بیشتر است - شصت سال است که دارند سعى می کنند فلسطین را از نقشه‌ى جغرافیاى جهانى حذف کنند. البته تا حدود زیادى هم موفق شده بودند. انقلاب اسلامى زد توى دهن اینها. ایجاد نظام جمهورى اسلامى و اعلان روز قدس و تبدیل سفارت رژیم غاصب به سفارت فلسطین در تهران، حرکت هشدار دهنده و متوقف کننده و مهاجمى بود که در مقابل این نقشه‌ى استکبارى ایستاد. امروز خوشبختانه این حرکت، روزبه‌روز توسعه پیدا کرده».

 

 باطل السحرِ ائتلاف‌های شیطانی

روز قدس را باید روز وحدت و همگرایی امت اسلامی و مقابله با تلاش مستکبران و رژیم غاصب صهیونیستی در تشدید واگرایی و ایجاد ائتلاف‌های شیطانی در راستای گسترش تضاد و اختلاف بین‌المللی و مذاهب اسلامی دانست. متاسفانه در سال های اخیر توطئه استکبار جهانی و صهیونیست‌ها در به فراموشی کشاندن موضوع فلسطین با نابخردی و خیانت برخی حکام مرتجع کشورهای عربی و اسلامی، تا حدودی محقق شده است.

 

 خیانت‌های یک رژیم مرتجع

رژیم سعودی را باید سردمدارِ تلاش برای به فراموشی کشاندن موضوع فلسطین نامید؛ رژیمی که اسناد و گزاره‌های آشکار و نهان زیادی از هم پوشانی‌اش با صهیونیست‌ها وجود دارد؛ رژیمی که داعیه‌دار رهبری امت اسلام است اما بجای مقابله با دشمنان اصلی امت اسلام یعنی رژیم صهیونیستی و آمریکا و رفع آلام مسلمانان فلسطینی، یا بمب خوشه‌ای بر سر مردم مظلوم یمن می ریزد و یا به ائتلاف سازی برای تحت فشار قراردادن سایر ملل مسلمان مبادرت می‌ورزد.

 

تیری به قلب توطئه

مقام معظم رهبری پیرامون تلاش‌ها برای به فراموشی کشاندن موضوع فلسطین، می‌فرمایند: سال های متمادی است که سعی می شود مسئله قدس فراموش شود. روز قدس، درست تیری است به قلب این توطئه؛ حرکتی است برای خنثی کردن این توطئه خباثت‌آمیزی که استکبار و صهیونیسم و طرفداران و همکارانشان دست به یکی کرده‌اند تا به‌کلّی مسأله فلسطین را به دست فراموشی بسپارند.

 

 سرمایه‌گذاری چند وجهی برای تضعیف انتفاضه

دستاوردها و پیامدهای روز جهانی قدس به ویژه پس از شکست‌های خفت‌بار رژیم صهیونیستی در جنگ‌های 33 روزه، 22 روزه، 8 روزه و 51 روزه در مصاف با حزب الله لبنان و حماس فلسطین به گونه‌ای است که هراس و وحشت پایان‌ناپذیری را برای آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها رقم زده و آنان را وادار به سرمایه‌گذاری چند وجهی برای تضعیف انتفاضه و مقاومت اسلامی از رهگذر جنگ‌های نیابتی و جنایات تروریست‌‌های تکفیری ـ سلفی در سوریه، عراق و یمن ساخته است تا به زعم خود، اشغالگران صهیونیست از آتش خشم و انتفاضه مبارزین فلسطین در امان قرار گیرند.

امسال نیز همچون سال‌های گذشته مردم ایران اسلامی همپای با سایر مسلمانان و آزادیخواهان جهان، در روز قدس، آزادی فلسطین را فریاد خواهند زد تا از این طریق مردم مظلوم این سرزمین را یاری رسانند و انسجام و اتحاد خود را در پایبندی به آرمان فلسطین به رخ جهانیان بکشند.

 

اهمیت دوچندان راهپیمایی امسال

بی‌تردید امسال، راهپیمایی روز قدس اهمیتی دوچندان دارد؛ از یک سو، پیاده نظام صهیونیست‌ها یعنی تروریست‌های تکفیری در عراق و سوریه رو به هزیمت هستند و از سویی دیگر تشت رسوایی حکام مرتجع منطقه که همانا مزدوران بی جیره و مواجب استکبار و صهیونیسم جهانی‌اند، از بام افتاده است و افکار عمومی ملل مسلمان کاملا پی‌برده است که کدام دولت‌ها در مسیر رفع مشکلات امت اسلام و تعالی مسلمانان قدم برمی‌دارند و کدام دولت‌ها نیز همپاله با صهیونیست ها و حامیان غربی این رژیم کودک‌کش هستند.

 

 یک دنیا پیام برای ظالمان

قطعا روز قدس امسال نیز همچون سال های گذشته مردم ایران اسلامی به میعادگاه‌های راهپیمایی این روز باشکوه می‌آیند و آزادی قدس از چنگال صهیونیسم جهانی را فریاد می‌زنند. حلاوت اقدام جانانه و اقتدارآمیز دلیرمردان سپاه پاسداران در حمله موشکی به مقر فرماندهان تروریست‌های تکفیری در دیرالزور سوریه، روز قدس امسال را باشکوه‌تر خواهد کرد؛ غرش ذوالفقار شیرمردان سپاه اسلام در ظاهر حمله موشکی به تروریست‌های خون آشام مستقر در سوریه بود، باطنش اما یک دنیا پیام برای ظالمان و قداره کشان و کودک کشان داشت.

 

 وعده الهی…

«به زودی کسانی که ظلم کردند خواهند دانست که به چه جایگاه بدی بازگردانده خواهند شد»(شعرا - 227). این وعده الهی است؛ وعده الهی خلل ناپذیر است؛ همچنین نباید فراموش کرد که صهیونیست‌های کودک‌کش تا 25 سال دیگر موجودیت نامشروع‌شان پایان یافته است؛ این ضرب العجل شاید به جلو بیفتد، امت اسلامی و رزمندگان محور مقاومت برای این امر آماده و گوش به فرمان اند، تنها مانع، حکام مرتجع رژیم‌هایی همچون سعودی است که دل در گروی صهیونیست‌ها و اربابان آمریکایی‌شان بسته‌اند.

 منبع:میزان

 

همه شبهای جبهه شب قدر

 

شهید اوینی

 

اولیاء الهی تو را تنها نگذارند.

 

1- آیت الله صدیقی در مراسم احیای شب قدر در هیأت رزمندگان غرب تهران با ذکر خصوصیاتی ویژه از مقام معظم رهبری به ذکر خاطره ای از دیدار ایشان با مرحوم آیت الله العظمی بهجت(ره) پرداخت.

وی گفت: در ابتدای کار مقام معظم رهبری نزد آیت الله بهجت رفته بودند و گفته بودند امام ویژگی هایی داشتند و فاصله من با امام خیلی زیاد است. بار سنگینی که بردوش امام بوده حال بر دوش من گذاشته شده است من چه کنم؟

مرحوم آیت الله بهجت(ره) پس از تأملی گفته بودند: شما با موازین آشنایید(اشاره به اجتهاد ایشان). اگر بر مبانی و موازینی که تشخیص می دهید به تشخیص شرعی خود عمل کنید “من” تضمین می کنم که اولیاء الهی تو را تنها نگذارند.

2- آیت الله صدیقی امام جمعه موقت شهر تهران سه شنبه 28/2/89 در مراسم ایام شهادت جانسوز حضرت زهرا سلام الله علیها که در بیت رهبری با حضور آیت الله العظمی امام خامنه ای حفظه الله برگزار می شد پس بیان از فضایل صدیقه کبری و مناقب آن حضرت خطاب به مقام معظم رهبری فرمودند:

“آقا جان؛شما دستور فرمودید از شما چیزی نگم،اما اینها که آمده اند اینجا همه عاشقند مگر می شود چیزی نگفت.”

آیت الله صدیقی پس از بیان چند جمله با همین مضامین،به نقل چند جمله از آقای بهجت رضوان الله تعالی علیه پرداختند:

“از آقای بهجت سوال کردم نظرتان راجع به مقام معظم رهبری چیست؟

آقای بهجت فرمودند:"بهتر از ایشان نداریم.”

 

3- همچنین آقای بهجت به خود بنده عرضه داشتند که در دیداری که با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف داشتم از ایشان راجع به آقای خامنه ای سوال کردم و 
حضرت پاسخ دادند: ” آقای خامنه ای از ماست.”

4- به نقل از حجت الاسلام صدیقی از زبان یکی از دوستان نزدیکشان که به حضور آقای بهجت رفت و آمد داشته اند:در یک جلسه ی دو سه نفری که خدمت آیت‌الله العظمی آقای بهجت بودیم یه کسی انتقاد گونه‌ای را خواستند به رهبری خدمت آقای بهجت بازگو کنند. آقای بهجت به یک نگاه تندی به ایشان فرمودند: شما بهتر از ایشان سراغ دارید. من که بهتر از ایشان سراغ ندارم.

5- آیت الله مصباح یزدی رابط بین آیت الله بهجت و حضرت آقا بودند. البته امام (ره) خودشان به حضرت آیت الله خامنه ای فرموده‌ بودند که از آقای بهجت استفاده کنید. ایشان هم نامه‌ای می نویسند می‌دهند به حاج آقای مصباح که این را شما لطف کنید و بدهید به‌ آقای بهجت.

البته ظاهراً آن طور که من اطلاع دارم حاج آقا برای ثبت این مکاتبات حساس شرط می‌گذارند که من به شرطی نامه رسانی می‌کنم که نامه را ببینم و نسخه ای هم کپی کنم و نگه دارم! حضرت آقا هم به دلیل علاقه خاصی که به آیت الله مصباح داشتند، قبول می‌کنند.

ظاهراً حضرت آقا تقاضای دستورالعمل داشتند که آیت الله مصباح می آوردند و آیت الله بهجت هم در پاسخ در مواقعی خودشان می نوشتند و در مواقعی هم به حاج می فرمودند که این موارد را بنویسید و به ایشان تحویل بدهید.

 یکبار رهبر انقلاب برای آقای بهجت می نویسند که من این موارد را می دانم و انشاءالله عامل خواهم بود ولی توقعم بیش از این است که آقای بهجت ‌در پاسخ نوشته بودند اینها را عمل کنید، در فرصتی که پیش بیاید دیگر شما برای من نامه ننویسید، من خودم برای شما نامه می‌نویسم.

تا این که امام از دنیا رفتند، یادم است ما مشهد بودیم که حاج آقای مصباح برای بیعت با آقا آمده بودند تهران و از آنجا هم آمدند مشهد. ما خدمتشان رسیدیم و از وضع و اوضاع پرسیدیم. حاج آقا فرمودند که برای بیعت رفته بودم خدمت آقا ولی خدا را شکر دست خالی نرفتم چون آیت الله بهجت یک نامه چهار صفحه ای برای حضرت آقا که تازه رهبر شده بودند، نوشتند که شروع نامه هم این بود که بنده انتصاب حضرتعالی را به سمت مقام ولایت و رهبری تبریک عرض می‌کنم و بعد شروع کرده بودند که حالا دیگر وظایف شما این است.

بعد آقا به آیت الله مصباح فرموده بودند که تا حالا خیلی‌ها از مردم و مسئولین با من بیعت کردند ولی هیچ کدام دلم را آرام نکرد که من در این جایگاه باید باشم یا نه الا این نامه که خیالم را راحت کرد. چون می‌دانم که ایشان اصلاً بر مبنایی که دیگران ممکن است بنویسند و حرف بزنند، نمی نویسند وصحبت نمی کنند.

6- حجت الاسلام فقیهی اصفهانی از اساتید حوزه علمیه قم  : 

یکی از رفقا ما به نام آقای رجالی ، که خیلی رفت و آمد داشت از قدیم با حضرت آیت الله بهجت و درس ایشان را خیلی شرکت می کرد و خیلی آدم با صفا و سالم و خوبی است، ایشان چند مورد از ایشان را برای ما نقل می کرد .

یکی اینکه می گفت ، آیت الله بهجت ، به این راحتی هر کسی را راه نمی دادند برای ملاقات ، آن هم برای ملاقات های طولانی و این حرف ها .

ولی آیت الله خامنه ای مرتب خدمت آیت الله بهجت می رسیدند و این ها یک رابطه صمیمی داشتند . زیاد و به طور مخفیانه آقا می آمدند قم و می رفتند خدمت آیت الله بهجت .

یکی از زمان هایی که ایشان می گفت زمان ملاقات این دو بزرگوار بوده است ، سحر بود دو ساعت مانده به اذان صبح . ایشان می گفت که آیت الله خامنه ای گاهی سحر می آمدند . در آن موقعیت حساس می آمدند خدمت آیت الله بهجت و می رفتند . خوب این نشانه علاقه شدید آیت الله بهجت به مقام معظم رهبری است که در این موقع شب و سحر آقا را می خواستند و با هم بودند و صحبت می کردند .

بعد باز ایشان می گفتند چند سال پیش که آیت الله خامنه ای یک هفته ای تشریف آوردند قم ، جمعیت زیادی برای استقبال آمده بودند در خیابان ها .

آیت الله بهجت هم آمدند جزء جمعیت استقبال کنندگان . حالا یک مرجعی در سن حدود نود سال ! ایشان هم آمدند در جمع استقبال کنندگان آیت الله خامنه ای . ایشان می گفت که یک شخصی به ایشان گفت که حاج آقا شما با این سن و سال آمدید وسط این جمعیت استقبال کنندگان ؟

آیت الله بهجت فرمودند : ” اگر مردم می دانستند که استقبال این سید چقدر ثواب دارد هیچ کس در خانه نمی نشست ” .

این تعبیر خیلی زیباست که اگر مردم می دانستند استقبال این سید چقدر ثواب دارد هیچ کس تو خانه نمی نشست .

7-  شش ماه قبل از فوت آیت الله بهجت ایشان فرموده بودند که : ” آقا را بگویید بیایند اینجا با ایشان کار دارم ” .

آقا را خواسته بودند و آیت الله خامنه ای آمده بودن این جا قم . صحبت هایی با هم داشتند از جمله آیت الله بهجت فرموده بودند : ” خطری به سمت شما دارد می آید و من این خطر را احساس می کنم و من آن چه باید برای شما انجام بدهم ، برای سلامتی شما انجام داده ام (حالا نذر باشد یا هر چیز دیگر) ” .

 و فرموده بودند : ” خودتان هم هر کاری می توانید انجام بدهید ” .

البته کاملش را حاج آقای صدیقی روی منبر نگفتند .

ولی بعدها یکی از دفتری های آیت الله بهجت  که اطلاع داشتند و کامل تر گفتند .

گفتند چند روزی گذشت و باز دوباره حضرت آیت الله بهجت گفتند که : ” آیت الله خامنه ای را بگویید یک نفر بفرستند من با ایشان کار دارم ” . حاج آقا محمدی گلپایگانی را آیت الله خامنه ای فرستادند پیش آیت الله بهجت.

آیت الله بهجت دومرتبه تأکید کردند: “  که من برای سلامتی شما هرکاری می توانستم انجام دادم . خودتان هم یک کاری انجام بدهید ” . برای بار دوم بعد از چند روز این تأکید را آیت الله بهجت داشتند که به واسطه آقای محمدی گلپایگانی به آقا خبرش رسید و خود آیت الله خامنه ای هم هرکاری باید انجام بدهند انجام داده بودند .

آقا زاده آیت الله بهجت نیز می گفت که یک موقعی آیت الله خامنه ای تشریف آوردند قم ، بعد آیت الله بهجت فرمودند : ” همه از اطاق بروند بیرون ” . حالا هر کس می آمد ملاقات آیت الله بهجت ، پسر آقا و بعضی های دیگر هم حضور داشتند .

بعد می گفت : یک موقعی آیت الله خامنه ای که آمدند ، آیت الله بهجت فرمودند : ” هیچ کسی نماند ، همه بروند بیرون من با آقا حرف خصوصی دارم ” و بعد تا مدتی با هم بودند و به طور خصوصی و ما همه رفته بودیم بیرون از اطاق ، این قدر با هم صمیمی بودند .