موضوعات: "اجتماع" یا "خانواده" یا "کودک" یا "زندگی علوی" یا "زن" یا "حجاب" یا "ازدواج"

حدیث کساء و تربیت دینی

 

تا حالا فکر کردید که حضرت زهرا (سلام الله علیها)، فرزندانشون امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) رو چه طور صدا میزدند؟

مثلا فقط اسمشون رو صدا میزدند یا پیشوند و پسوندی هم به کار می بردند؟
یک مورد که در دسترس همه هست، در حدیث شریف کساء ذکر شده و این گونه است:

امام حسن علیه السلام که آن زمان کودک بودند وارد خانه شده و به مادر سلام می کنند:

- سلام بر تو اى مادر (السَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمّاه )

- سلام بر تو اى نور چشمم و میوه ی دلم

(عَلَیْکَ السَّلامُ یا قُرَّةَ عَیْنى وَثَمَرَةَ فُؤ ادى)

مدتی بعد امام حسین علیه السلام وارد میشوند:

- سلام بر تو اى مادر (السَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمّاه)

- سلام بر تو اى فرزندم و اى نور چشمم و میوه ی دلم

(عَلَیْکَ السَّلامُ یا وَلَدى وَ یا قُرَّةَ عَیْنى وَثَمَرَةَ فُؤادى)

در این کلمات نورانی، نکات زیادی هست از جمله:

کلماتی که حضرت استفاده کردند ساده نیست و بسیار پر معنا و محبت آمیز است.

(قُرَّةَ عَیْنى : نور چشمم - ثَمَرَةَ فُؤادى : میوه ی دلم).

 حضرت زهرا سلام الله علیها فرزندان عزیزشان را با ٢ عبارت خطاب کردند

و فقط به یکی بسنده نکردند (علامت اوج محبت و اعلام آن).

 در جواب فرزند کوچکتر، یعنی امام حسین علیه السلام، یک لفظ اضافه کردند (وَلَدى: پسرم) که شاید نشانگر مراعاتِ بیشتر فرزند کوچکتر و حساس تر بودن اوست.

 هر دو کودکشان را هم با دو عبارت مشابه (یا قُرَّةَ عَیْنى وَ ثَمَرَةَ فُؤادى)
پاسخ دادند و تبعیضی قائل نشدند
با اینکه هر دو در یک زمان به خانه نیامده بودند و طبعا متوجه این امر نمی شدند.

نکته قابل توجه اینکه هر دو فرزندشان به محض ورود به منزل به مادر سلام کردند و این نشانگر اوج ادب این دو کودک بهشتی است.

(چون مطمئناً حضرت زهرا سلام الله علیها مثل بعضی از ما نبودند که منتظر بشن اول بچه ها سلام کنند).

 

نقش آزادی در تربیت کودکان

 

 بچه‌ی آزاد تربیت کردن دردسر و زحمت دارد و کاری دشوار است. این‌که آدم بچه را طوری بار بیاورد که با یک تشر، با یک «گم‌شو!» حساب خودش را بکند، خیلی مشکل نیست؛ ولی این‌که انسان بخواهد بچه را طوری بار بیاورد که «گم‌شو» در او خیلی اثر نکند اما محاسبةالنفس در او اثر بکند و از بچگی شروع به حساب‌کشی از خویشتن کند، خیلی دشوار است؛ خیلی صرف وقت می‌خواهد؛ خیلی مهارت می‌خواهد. ممکن است کسانی بگویند «کو وقت این حرف‌ها؟ کو حوصله‌ی این حرف‌ها؟» درست می‌فرمایید. ولی اگر چنین نکنیم بعد باید بپرسیم «کو آن جوانان رشید آزاد و آزاده که بتوانند پاسدار حق و حقیقت باشند؟»

شهید آیت الله دکتر بهشتی:کتاب “نقش آزادی در تربیت کودکان” گزیده

جایگاه و آثار نوشتن در زندگی انسان

 

عظمت و جایگاه نوشتن در زندگی انسان چنان والا است که سوره‌ای به نام “قلم” در قرآن داریم و خداوند متعال نیز به قلم سوگند می‌خورد.
 "نوشتن” جلوه‌ای تمام نما از شخصیت انسان است و چون تابلویی مورد بازدید نگاه‌ها و اندیشه‌های افراد قرار می‌گیرد، از این رو گفته‌اند: به خاطر یک حرف، کسی دانا شمرده می‌شود و به خاطر یک حرف ابله پنداشته می‌شود.

اگر واقعا بفهمیم هر کلمه‌ای که نوشته می‌شود همانند سنگی است که در ساختمان دوستی و دشمنی به کار می‌رود، آنگاه تلاش خواهیم کرد که بیهوده و کم ارزش ننویسیم. چرا که نوشتن یک جمله کوتاه، دوستی‌های دیرینه را به دشمنی مبدل کرده و حتی سرنوشت کشورها را دگرگون ساخته است.

نوشته نسبت به سایر اشکال پیام‌ها، سندیت و رسمیت بیشتری دارد و اگر نیاز به ثبت دقیق پیام را احساس می‌کنیم از ارتباط نوشتاری استفاده می‌کنیم. با نوشته می‌توان جزییات پیچیده و اطلاعات کامل را به خوبی منتقل کرد، در حالی که در سایر کانال های ارتباطی معمولا انتقال دقیق جزییات پیام با مشکل همراه است. مخاطب می تواند پیام را به دفعات بخواند و در هر بار خواندن، درجه انتقال پیام و میزان اثرگذاری را بالاتر ببرد.

این بینش اندیشمندانه موجب گردیده که برخی پس از سالها علم اندوزی و هنر آفرینی به این باور بالنده دست یابند که هرچه پخته تر می شوم، صحبت کردن و نوشتن برایم دشوارتر می‌شود.

 

قلم

گرچه گفته‌ها و نوشته های شخص، هر دو صادرات قلبی و برگه های دفتر وجود ماست، اما نوشته های ما اسناد همیشه زنده و قابل توجهی است که در هر زمان و در هر زمین قابل تغییر یا انکار نیست. امیرمومنان(ع) نمودار عزت و یا ذلت فرد را نوشته های او دانسته و می فرماید: نوشته های شخص، تابلوی نمایان عقل و خرد و نشانگر فضل و دانش اوست.(غرر الحکم،ص 49)

در فرازهایی دیگر از سخنان خویش ارزش نوشتن و قلم را چنین می ستاید: نامه انسان ترجمان دل اوست، هر علمی که بر کتاب نیاید، ضایع و نابود شود، دانش را با نوشتن پایبند کنید، آنچه حفظ نشود بگریزد و آنچه نوشته شود برقرارماند.

عظمتی این چنین برای نوشتاری های ارزشمند و گرانمایه موجب گردیده که سوره‌ای در قرآن به نام “قلم” نامگذاری شود و نیز خداوند به “قلم” سوگند بخورد که “ن و القلم و ما یسطرون؛ سوگند به قلم و آنچه می نویسد". همچنین مرکب قلم اندیشمندان آگاه و متعهد از خون سرخ شهیدان برتر دانسته شده، چرا خون شهید سیلی عظیم و بنیان کن است، ولی قلم عالم سیل بند و جهت بخش آن. امام صادق(ع) در سخنی زیبا می فرماید: من گریه کننده‌ای را ندیدم که در حال گریه زیباتر از قلم تبسم زند و بخندد.

جایگاه نوشتار و قلم در کلام امام علی (ع) نمایشگاه توانمندی های اندیشه اندیشمندان معرفی می شود: اندیشه‌های دانشمندان در اطراف قلم هایشان قرار دارد.

از این رو در آموزه های دینی آمده که از حقوق فرزند بر پدر این است که نام نیک بر او گذارد، کتابت و نوشتن به او بیاموزد و پس از بلوغ او را همسر دهد.

ابداع نوشتار نشانه ای از تمدن بشری است و انسان امروزی توانسته است رد پای تمدن ها و ایجاد و رشد و افول آنها را از طریق خط و نوشتار دنبال نماید. انسانها از نوشتار به عنوان ابزاری برای ارتباط با همنوع خود استفاده کرده اند.

 

خود ارزیابی اخلاقی

 

خود ارزیابی یا خود محکمی اخلاقی ،در پنج مرحله ممکن است.توضیح مختصر این مراحل که در کتب اخلاقی از آن به محاسبه نفس یاد می شود به صورت زیر در خور طرح است ،

خود ارزیابی یا خود محکمی اخلاقی ،در پنج مرحله ممکن است.توضیح مختصر این مراحل که در کتب اخلاقی از آن به محاسبه نفس یاد می شوذد به صورت زیر در خور طرح است :

 

۱.با خود شرط کردن :

مشارطه – شرط گذاری با خود –هنگامی است که انسان با خود پیمان ببندد که سرمایه های مادی ومعنوی خداداده را در جهت اصلاح روحانی خود بکار گیرد.

 

۲.مراقبت از خویش :

در این مرحله ،فرد مراقب وفا کردن به عهدهایی است که در مرحله مشارطه با خود بسته است.در روایات اسلامی بر ضرورت این مرحله در خود ارزیابی اخلاقی ،تاکید شده است.امام علی علیه السلام می فرماید :سزاوار است که انسان بر نفس خود مسلط باشد وقلب وزبانش را مراقبت نماید.”

 

۳.حسابرسی :

حسابرسی به این معناست که انسان در هر شبانه روز وقتی را معین کند تا در آن هنگام گفتار ورفتار روزانه خود چه نیکو وچه نکوهیده –را بسنجد . در برخی روایات ،زمان مناسب این کار در پایان روز دانسته شده است .امام صادق علیه السلام می فرماید :وقتی در رختخواب قرار می گیری ببین (در طول روز ) چه خورده ای وچه به بدست آورده ای وبه یاد داشته باش که تو خواهی مرد وبه سوی خدا باز خواهی گشت (واز تو در قیامت حسابرسی خواهد شد “

 

۴.خود سرزنشی :

در این مرحله ،وقتی فرد از انجام واجبی غفلت ورزد یا گناهی را مرتکب شود ،خود راعتاب وسرزنش می کند تا از تکرار آن اجتناب ورزد .

 

۵.خود کیفری :

خود کیفری یا معاقبه ،آن است که فرد فقط به ملامت خویش بسنده نکند ،بلکه در ازای هر عمل خطای خویش ،خود را مجازات کند. برای تحقق این امر ،باید برای هر گناهی مجازات مناسب با آن قرار دهد ،مثلا اگر لقمه حرامی خورده است با گرسنگی دادن به نفس –ریاضت شرعی ـاو را مجازات کند.

برگرفته از کتاب سال صادقین

قرآن و جریان نفوذ

 

  نفوذ به معنای رخنه است. در روان شناسی اجتماعی، جامعه شناسی، علوم سیاسی و نظامی، این واژه یکی از کاربردی ترین اصطلاحات است. نفوذ اجتماعی، فرصتی است که هر کسی بر آن است تا آن را به نحوی برای خود به دست آورد؛ زیرا در این صورت دایره بده و بستان هایش افزایش می یابد و از درصد بیشتری از منافع برخوردار شده بی آنکه هزینه زیادی بپردازد… 

 

قرآن و نفوذ

 

در حوزه نظامی، همواره تلاش بر آن است تا از نفوذ دشمن جلوگیری شود. خداوند در آیه ۹۷ سوره کهف از نفوذ نظامی سخن به میان آورده و گفته است: فَمَا اسْطَاعُوا أَنْ يَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا. در حقیقت دشمن همواره تلاش دارد تا در مواضع دوستان خلل به وجود آورد و راه برای سلطه خویش باز کند. این گونه است که تلاش می کند در مواضع دفاعی راهی پیدا کند تا به این هدف خویش برسد.


نفوذ فرهنگی، خطرناکتر از نفوذ اقتصادی و نظامی

از نظر قرآن، در حوزه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، خطر نفوذ بیشتر و آسیب آن نیز فزونتر است؛ زیرا در نفوذ فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، افکار و عقاید و نیز قلوب مردمان هدف تهاجم قرار می گیرد و دشمن با استفاده از خواص دارای نفوذ اجتماعی ،تلاش می کند تا اهداف خودش را تحقق بخشد. دشمن با استفاده از مردم شناسی و روان شناسی اجتماعی و دیگر علوم تلاش می کند تا نخبگان و خواص جامعه را با خود همراه کند و با کمترین هزینه، بیشترین بهره برداری را داشته باشد. در آیات و روایات است که فرعون قبطی، با استفاده از بلعم باعورا، از خواص دانشمند امت موسی و قوم سبطی ،تلاش کرد تا اهداف خود را تحقق بخشد. مهم ترین ابزار دشمن برای بهره گیری از خواص وعده های مادی و دنیوی است که موجب جذب نخبگان و خواص به صف دشمن می شود. این مطلب را می توان از آیاتی از جمله آیات ۱۶۵ تا ۱۶۷ سوره اعراف به دست آورد.

 

قران و نفوذ

 

دشمن با استفاده از نفوذ می تواند بی آنکه دوستان متوجه شوند، با استفاده از نیروهای به ظاهر خودی مقاصد خود را برآورده سازد. جریان فرهنگی که دشمن با استفاده از عناصر نفوذی در جامعه راه می اندازد همواره به نفع دشمن است. به عنوان نمونه جریان نفوذ با استفاده از نظام معماری، با تغییر سنت معماری ایرانی به غربی، باعث می شود تا بی حجابی و بی عفتی ناخواسته وارد جامعه شود و روابط آزاد میان خانواده ها و مهمانان یا همسایگان پدید آید.
جریان نفوذ اقتصادی، نظام ربوی را در کل جامعه از طریق نظام بانکی غربی گسترش می دهد و کاری می کند که شخص یا باید از گرفتن وام و قرض دست بشوید یا تن به نزولخواری و رباخواری دهد.


جریان نفوذ در آموزش و پرورش می کوشد تا فرهنگ غربی و سبک زندگی آن را نهادینه سازد. البته جریان نفوذ همواره حساسیت های دوستان را می شناسد و به یک باره در صدد تغییر بر نمی آید، بلکه در فرآیندی تغییرات مطلوب خود را اعمال می کند بی آنکه دوستان متوجه تغییر فکری و رفتاری خود شوند. از این رو کتاب های درسی با تغییر اندکی مواجه می شود تا میزان حساسیت برآورد شود.عدم حساسیت مردم و مسئولان نظام اسلامی در برابر این تغییرات اندک، خود عامل تشدید عملیات نفوذ فرهنگی و فکری دشمن در نهادهای اساسی جامعه اسلامی است.


جریان نفوذ فرهنگی همانند تهاجم فرهنگی و ناتوی فرهنگی خطرناک تر از نفوذ نظامی و اقتصادی است. در این نفوذ فرهنگی تغییر سبک زندگی و فلسفه زندگی مد نظر است و دشمن بر آن است تا با تسخیر قلوب و اذهان، افکار و عقاید را تغییر دهد و راه را برای نفوذ و سلطه خویش باز کند و گفتمان اسلامی را که تنها گفتمان رقیب در برابر گفتمان سلطه گر و استکباری غربی است نابود ساخته و از درون فروپاشاند.