موضوعات: "مذهبی" یا "پیام قرآنی" یا "مداحی"

امام محمدتقی(علیه السلام)
سه شنبه 04/03/06
امام محمد بن علی(علیهالسلام)، معروف به “تقی” و “جوادالائمه” و مُکنّیٰ به ابی جعفر ثانی، در نوزدهم ماه مبارک رمضان و به قولی در دهم رجب سال 195 قمری، در مدینه منوره دیده به جهان گشود.
پدرش امام رضا(علیهالسلام)، امام هشتم شیعیان و مادرش خیزران [سبیکه] از بانوان پاکیزه سرشت و پارسای عصر خود و از خاندان ماریه قبطیه [همسر رسول خدا-ص-] بود.(1)
امام محمد تقی(ع)، پس از شهادت پدر گرامیاش امام رضا(ع) در سال 203 قمری در طوس خراسان به دست مأمون عباسی، امامت شیعیان را بر عهده گرفت.
با این که وی، در آن أیام خردسال بود و بیش از هشت سال از عمر شریفش نگذشته بود، سکان کشتی امت را بر عهده گرفت و آن را به نیکی، امامت و هدایت نمود.
نویسنده کتاب گران سنگ “کشف الغمه” به نقل از کمال الدین محمد بن طلحه [از بزرگان شافعی مذهب اهل سنت] درباه امام جواد(علیهالسلام) گفت: «فهو و ان کان صغیر السّن، فهو کبیر القدر و رفیع الذّکر».(2)
یعنی: او [امام جواد(علیهالسلام)] گرچه کم سن و سال بود، ولیکن دارای شخصیت والا و بلند آوازه بود.
امام محمد تقی(علیهالسلام)، بنا به درخواست مأمون عباسی در محرم سال 215 قمری وارد بغداد شد و مأمون از نزدیک با دانش، معرفت و شخصیت بی همتای وی آشنا گردید و بنا به قولی که به پدرش امام رضا(علیهالسلام) در خراسان داده بود، دختر خود “ام الفضل” را به عقد ازدواج امام محمد تقی(علیهالسلام) در آورد و منزلت وی را در نزد تمامی نزدیکان و اقربای خویش، اعم از عباسیان و علویان، گرامی شمرد و برای وی احترام ویژهای قائل گردید.(3)
هنگامی که مأمون در برابر خرده گیریهای عباسیان کینه توز، نسبت به ازدواج امام محمد تقی(علیهالسلام) با دختر خویش روبرو گردید، در پاسخشان گفت: و أما ابوجعفر محمد بن علی (علیهالسلام)، قد اخترته لتبریزه علی کافه أهل الفضل فی العلم و الفضل مع صغر سنه، و الأعجوبه فیه بذلک.(4)
یعنی: اما از این که ابوجعفر محمد بن علی(ع) را به همسری دخترم برگزیدم، بدین جهت است که وی با کمی سن و سالش، سرآمد تمامی صاحبان فضل در دانش و دانایی است. او نابغه و شگفتی دوران است.
به هر روی، امام محمد تقی(علیهالسلام) پس از ازدواج با ام الفضل، مدتی در بغداد زندگی کرد ولی چون آن حضرت، تمایلی به معاشرت و هم نشینی با عباسیان غاصب را نداشت و روحیات او با تجملات و زندگی اشرافی سازگار نبود، به بهانه زیارت خانه خدا، از بغداد حرکت کرد و عازم مکه شد و پس از زیارت خانه خدا، به مدینه منوره رفت و در همان جا، مجدداً ساکن گردید.(5)
اما بار دیگر، امام محمد تقی(علیهالسلام) در عصر معتصم عباسی [هشتمین خلیفه عباسیان] به بغداد دعوت شد و با اکراه و اجبار خویش و اصرار همسرش ام الفضل، عازم عراق گردید و در محرم سال 220 قمری وارد بغداد شد و مورد استقبال معتصم و سایر درباریان و عباسیان قرار گرفت.
ولیکن، معتصم و سایر بزرگان عباسی که با ازدواج آن حضرت با دختر مأمون از قبل ناراحت بودند و وجود وی را در جمع خویش نمیتوانستند تحمل کنند، نقشه قتل وی را پی ریزی کردند.(6)
آنان، به واسطه جعفر بن مأمون، خواهرش ام الفضل را به قتل همسرش امام محمد تقی(ع) تحریک و تشویق نمودند و آن نادان و بی خرد، فریب اغوائات و وسوسههای شیطانی آنها را خورد و آن حضرت را در آخرین روزهای ذی قعده سال 220 قمری مسموم نمود و بر اثر شدت زهر، آن حضرت در 25 سالگی، در آخرین روز ذی قعده همان سال، غریبانه و مظلومانه در بغداد به شهادت رسید.(7)
بدن مطهر امام جواد(علیهالسلام) در مقابر قریش بغداد، در کنار قبر مطهر جدش امام موسی کاظم(علیهالسلام)، که هم اکنون معروف به کاظمین است، به خاک سپرده شد.(8)
پی نوشت ها:
1- الارشاد (شیخ مفید)، ص 614؛ کشف الغمه (علی بن عیسی اربلی)، ج3، ص 186؛ منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج2، ص 324
2- کشف الغمه، ج3، ص 186
3- الارشاد، ص 619
4- همان، ص 621
5- همان، ص 628
6- همان، ص 629؛ منتهی الآمال، ج2، ص 347
7- منتهی الآمال، ج2، ص 347
8- همان، ص 350 و بحارالانوار (علامه مجلسی)، ج5، ص 1 و ص 7

نقش ویژه رهبری در نظام الهی
شنبه 04/02/20
در نظام الهی اسلام، نقش ویژه ای برای رهبری جامعه تعیین شده است. رهبر نه تنها نقش مدیریتی جامعه را به عهده دارد، بلکه نقش های دیگری نیز با توجه به موقعیت ممتاز خویش به عهده دارد که از جمله الگو بودن است. همین اسوه و الگوبرداری مردم از رهبری است که زمینه اعتماد به نفس و سکون و آرامش اجتماعی را فراهم می آورد؛ زیرا مردم هرگاه دیگری مهم خویش یعنی رهبر را در چنان سکون و آرامشی الهی بیابند، به طور طبیعی آرام می شوند و تشویش ها و اضطراب ها از میان می رود.
خداوند به صراحت درباره این نقش رهبری در جامعه انسانی می فرماید: ان صلاتک سکن لهم، نماز و نیایش تو برای مردم مایه آرامش است. از آن جایی که جامعه همواره به علل درونی و عوامل بیرونی، گرفتار آزمون ها و فتنه های الهی است تا هر کسی ذات و سرشت خویش نشان دهد، نیازمند معیار حقی است که مردم برپایه آن حق را بشناسند و در کوران فتنه ها و آشوب ها، راه درست خویش را بیابند
این جاست که در نظام الهی نه تنها مفاهیمی به شکل کلی بیان می شود تا به عنوان معیار و میزان سنجش قرار گیرند، بلکه در هر دوره و عصری، انسان های کامل به عنوان معیار و میزان سنجش حق از باطل و راه از چاه معرفی می شوند. این جاست که در روایات معتبر از لزوم معرفت و شناخت امام به عینه سخن به میان آمده تا مردم با شناخت امام زمان خویش، از گمراهی راه و از باطل دور شوند.
ولایت فقیه در جامعه امروز، همان معیار واقعی و انسان کاملی است که می تواند به عنوان معیار سنجش قرار گیرد، زیرا به سبب این که دارای شرایط رهبری چون مخالفت با هوای نفس و اطاعت از مولا و مقتدای بشر، صاحب زمان(عج) و حافظ دین و ملت اسلام است، بهترین شخص برای مدیریت و الگوبرداری انسان می باشد. در کوران فتنه ها و آشوب هاست که هر کسی در پی معیاری است تا بتواند برپایه آن، حق را از باطل بازشناسد. در این جاست که نقش مهم و کلیدی رهبری خود را نشان می دهد.
رهبران دینی و سیاست
با نگاهی به عملکرد پیامبران، شواهد، حاکی از اهمیت دادن آنان نسبت به سیاست و حکومت است. رسول اکرم(ص) که آورنده وحی الهی است و ائمه معصومین(ع) که استمرار حرکت ایشان است همگی مبارزه ای همه جانبه را برای تشکیل حکومت اسلامی و بدست گرفتن قدرت سیاسی آغاز فرمودند. عملکرد امام خمینی(ره) که شاگرد صدیقی بر این مکتب بوده اند، نیز بیانگر آمیختگی دین و سیاست است
امام(ره) برخلاف عموم عارفان که به سیاست واقعی نمی گذارند و عملکرد آنها، توهم جمع ناپذیری بین این دو را تقویت نموده است ایشان بر خلاف همه در سیاست نیز از نمونه های شاخص محسوب می گردیدند. پس از پیروزی انقلاب نیز هرگز حجم مراجعات و کارهای سیاسی ایشان مانع امور عبادی ایشان نشده است. امام خمینی در این زمینه می فرماید: رسول خدا(ص) پایه سیاست را در دیانت گذاشته . رسول الله تشکیل حکومت داده و تشکیل مراکز سیاست داده سایر خلفاء اسلام همچنین تشکیل حکومت داده تا آنجایی که به انحراف کشیده نشده بود. بنای انبیاء و اهل بیت این نبوده است که از مردم کناره گیری کنند، آنان با مردم بودند هر وقت دستشان می رسید حکومت را می گرفتند.
نگاهی به غدیر و ولایت پذیری در جامعه اسلامی ولایت در امتداد بندگی
ولایت فقیه در تداوم و استمرار اصل نبوت و ادامه حرکت انبیاء و اوصیاء الهی است، همان اصلی که شیعه را از دیگر مسلمین جدا می کند. با غیبت امام معصوم(عج) در باب اهمیت نایب ایشان باید گفت حکمی که صادر میکند مانند حکم امام معصوم بوده و پذیرش آن بر سایرین واجب است و رد کردن آن در حکم ردکردن حکم معصوم بوده و آن هم در حکم رد کردن حکم خدا و در نتیجه شرک به اوست
از این رو آحاد ملت اعم از مردم و مسئولین باید حاکمیت ولی فقیه به عنوان ولی امر مسلمین را یک هدیه الهی دانسته و از آن حفاظت و پشتیبانی کنند. آنچه بیش از همه از لحاظ لفظی در جامعه رواج دارد بحث ولایت پذیری است. در باب ولایت پذیری هم حد نهایی را برخی صرفا به اطاعت از دستورات و احکام ولی فقیه خلاصه می کنند. به این صورت که اگر مقام ولایت حکمی را صادر کرد مردم و مسئولین از آن اطاعت کنند اما مادام که مقام ولایت حکم صادر نکرده تکلیفی بر دوش دیگران نیست.
امامت، استمرار ولایت الهی
ولایت الهی ظهورات و مظاهر چندی دارد که یکی از مهمترین آنها ولایت پیامبران(ع) و ولایت اولیای الهی از معصومان(ع) و اوصیاء است. از این رو در بیان چرایی ولایت پدر تا ولایت فقیه تا ولایت معصوم(ع) و پیامبران(ع) به ولایت الهی مستند می کنند و آن را مظاهر ولایت الهی دانسته و گفته اند که هیچ کسی را بر کسی ولایت نیست مگر آنکه در امتداد ولایت الهی به نصب عام یا خاص باشد. کسی که دارای ولایت الهی باشد می بایست مطاع باشد؛ به این معنا که دیگران در محدوده ولایتی که برای شخص به شکل عام یا خاص تعیین شده باید از او اطاعت کنند
در آیات قرآنی ولایت پیامبر(ص) ولایت مطلق و کامل دانسته شده و در همه چیز اطاعت از او عین اطاعت از خداوند و ولایت الهی دانسته و معرفی شده است؛ چرا که پیامبر(ص) در مقام عصمت کلی است و هرگز جز مشیت و اراده الهی را نمی گوید، نمی خواهد و انجام نمی دهد (نجم3) پس اطاعت از او عین اطاعت خداوند است
بر همین اساس در آیاتی از جمله 32 و132 آل عمران و 92مائده و آیات1 و20 و 46 انفال واژه اطاعت یک بار آمده تا عینیت را اثبات کند.براساس آموزه های قرآنی، ولایت امامان معصوم(ع) امتداد ولایت الهی پیامبر(ص) است و همان احکام بر آن بار می شود. خداوند در آیاتی این معنا را به اشکال گوناگون تبیین کرده تا بهانه ای باقی نماند و حجت بر مردم تمام شود.
چگونگی احیای ولایت امام(ع)
امامت، امتداد طبیعی ولایت الهی است که هر انسانی موظف به شناخت و اطاعت از آن است. از آنجایی که مراتب و مراحل کفر، متعدد و متنوع است باید توجه داشت که نادیده گرفتن هر مرتبه ای به معنای کفر مطلق است هرچند که در برخی از مراتب احکام ظاهری بر آن بار نمی شود. ولایت امامان(ع) امری الهی است که انکار آن نوعی کفر است که البته موجب هدر رفتن جان و مال و عرض نیست ولی تبعات آن بر شخص در دنیا و آخرت به اشکال دیگر نمودار خواهدشد.
از وظایف اهل ایمان این است که حقیقت ولایت و امتداد آن را بشناسند و در احیای آن بکوشند. امام رضا(ع) فرمود: رحم الله عبدا احیی امرنا، قیل: کیف یحیی امرکم؟ قال:یتعلم علومنا و یعلمها الناس؛ رحمت خدا بر کسی باد که امر ما را زنده نماید، سؤال شد: چگونه؟ حضرت پاسخ داد: علوم ما را فراگیرد و به دیگران بیاموزد. (بحارالانوار، ج2، ص30، ج13)
این امری که در روایت مورد تأکید است همان امر ولایت امامان(ع) است که شناخت آن به ما کمک می کند تا وظیفه خود را در قبال معصوم(ع) بدانیم و به درستی به جا آوریم. اگر ما بدانیم که ولایت امام از ولایت نبی بالاتر است (بقره124 انبیاء69 تا73)، و این منصب الهی در نزد خداوند مهم ( نساء54) و عهد و پیمانی الهی است (بقره124) تلاش خواهیم کرد تا در تعظیم آن بکوشیم و همه ملاحظات را به نحو کامل مراعات کنیم.
شناخت جایگاه امامت به ما کمک می کند تا در مسیر درست گام برداریم و مخالفت با آن را عین مخالفت با پیامبر(ص) و خداوند دانسته و از هرگونه تمرد و عصیان نسبت به امام(ع)خودداری کنیم. اینکه امام رضا(ع) در بیان احیای امر و چگونگی آن به تعلیم علوم و معارف اهل بیت(ع) توجه می دهد؛ از آن روست که اگر این حقایق دانسته و آموخته شود، معلوم می گردد که چرا جایگاه بلند ایشان از مقام نبوت نیز برتر است و اینکه چرا پیامبرانی بزرگ و اولوالعزم از جمله حضرت ابراهیم(ع) پس از نبوت و سالها آزمون سخت الهی، امامت نصیب وی می شود و دوست می دارد که آن را در ذریه و فرزندان خویش استمرار بخشد. (بقره124)
حضرت موسی(ع) نیز براساس آیه 124سوره اعراف خواهان مقام امامت برای برادرش هارون است و می فرماید اخلفنی فی قومی در میان قوم برای من خلیفه قرار ده؛ از این خواسته آن حضرت(ع) فهمیده می شود که موسی(ع) هارون(ع) را به امامت و رهبری بنی اسراییل منصوب کرد. اگر پیامبری با امامت و رهبری تفاوتی نداشت، نیازی نبود موسی(ع) هارون (ع) را که از پیامبران بود، به امامت منصوب کند. از این عبارت دانسته می شود که مقام امامت مقامی بزرگ و برتر از مقام نبوت و رسالت است.
با نگاهی به علوم اهل بیت(ع) مقام امامت ایشان به خوبی معلوم و جایگاه برتر ایشان از رسولان و پیامبرانی که دارای امامت نبوده اند دانسته می شود. از وظایف هر انسانی و به طریق اولی شیعه مؤمن، آن است که این علوم را به دیگران منتقل کند و ابلاغ نماید تا دیگران حقیقت استمرار و امتداد ولایت الهی را در ولایت امامان(ع) بشناسند و درپی هدایتی باشند که از طریق ولایت ایشان به مردم می رسد.
بسیاری از مردم در شناخت اهل بیت(ع) کوتاهی و بلکه تقصیر می ورزند و به سبب عدم شناخت از مقام و جایگاه ایشان در تعامل و برخورد با آن حضرات کوتاهی می کنند و به وظایف دینی و الهی خویش نسبت به امامان(ع) به درستی نمی پردازند. ایشان را همانند انسانهای معمولی یا کمی برتر می دانند و حق اولویتی برای آنان قائل نیستند.
اینگونه است که در برخورد با کلام آن بزرگواران چنان رفتار می کنند که گویی با کلام یک نابغه مواجه شده اند و کلام ایشان را مهمتراز کلام فلان نابغه و یا دانشمند قرار می دهند و گاه حتی برای اثبات کلام معصوم(ع) کلام فلان دانشمند و اندیشمند را بیان می کنند؛ در حالی که امر برعکس باشد.
چرا که کلام معصوم(ع) در صورتی که در صدور و دلالت آن شک و تردیدی نباشد، می بایست کبرای قضایا قرار گیرد و براساس آن حکم شود. در حقیقت کلام ایشان خود سند معتبری از حقایق هستی است و نیازی نیست که با کلام دیگر تقویت یا تأیید یا حتی اثبات شود. مؤمنان باید بدانند که امامان معصوم حجت الهی بر زمین هستند. به گونه ای که اگر ایشان در زمین نبودند زمین اهل خودش را می بلعید
امام رضا(ع) در بیان این حقیقت وجودی حضرت معصومان(ع) می فرماید: لو خلت الارض طرفه عین من حجه لساخت باهلها؛ چنانچه زمین لحظه ای خالی از حجت خداوند باشد، اهل خود را در خود فرو می برد. (علل الشرایع شیخ صدوق ص891 ح12)
جایگاه امامت در اسلام جایگاهی بس بزرگ است؛ آنان همانگونه که حجت الهی هستند، در مقام نبوت و رسالت نیز عمل می کنند و می کوشند تا فلسفه بعثت را نیز تأمین کنند، چرا که امتداد ولایت الهی هستند که پس از پیامبران(ع) به ایشان رسیده است. از این رو درمقام هدایت و راهنمایی مردم به سوی قسط و عدالت هستند و می کوشند تا به آن فلسفه بعثت نیز پاسخی درخور دهند. (حدید25)
امام رضا(ع) در بیان این مقام امام می فرماید: انما یراد من الامام قسطه و عدله؛ اذا قال صدق و اذا حکم عدل و اذا وعد، انجز؛ همانا از امام و راهنمای جامعه، مساوات و عدالت خواسته شده است که در سخنان خود، صادق، در قضاوت ها، عادل و نسبت به وعده هایش وفا نماید (وسائل الشیعه ج12 ص165 ح27873)
پس هر مأمومی لازم است به این نکته توجه کند که وظیفه او در قبال امام(ع) رفتاری است که به تحقق فلسفه بعثت کمک کند و عدالت را در جامعه تحقق بخشد. تلاش برای احیای امر امامت باید در دستور کار همگی باشد و هرگز در این امر کوتاهی نورزند و به هر شکلی شده خود و جامعه را متوجه امر ولایت و امامت نمایند
گاه این کار با عزاداری و گاه با برگزاری مراسم میلاد و شهادت انجام می گیرد و گاه به شکل دیگری انجام می شود. امام رضا(ع) در این باره می فرماید: من تذکر مصابنا، فبکی و ابکی لم تبک عینه یوم تبکی العیون، و من جلس مجلسا یحیی فیه امرنا لم یمت قلبه یوم تموت القلوب؛ هر که مصائب ما اهل بیت عصمت و طهارت را یادآور شود و گریه کند یا دیگری را بگریاند، روزی که همه گریان باشند او نخواهد گریست و هر که در مجلسی بنشیند که علوم و فضائل ما گفته شود همیشه زنده دل خواهد بود (وسائل الشیعه: ج 41، ص 205، ح19693).

جلوه هائي از دغدغه هاي امام صادق (ع) در حوزه اقتصاد و معيشت
دوشنبه 04/02/15
دغدغه مند بودن نسبت به مشكلات روز جامعه؛ يكي از خصلت هاي مهم اجتماعي امام صادق (ع) بود؛ اعم از مشكلات فرهنگي، اخلاقي، سياسي، و اقتصادي. بي ترديد، بازخواني دغدغه هاي امام صادق (ع) نسبت به هريك از حوزه هاي مورد اشاره، امري مهم و قابل بازخواني و بررسي است.
عن امام الصادق (ع) : «… يا مُصادِفُ مُجادَلَةُ السُّيوفِ أهْوَنُ من طَلَبِ الحَلالِ» (كليني، الكافي : ۵/۱۶۱/۱ ): «اى مصادف پیکار با شمشیر از به دست آوردن مال حلال آسان تر است».
1. مقدمه
محدثان و مورخان، از امام صادق (ع) به عنوان «شيخ الأئمه» ياد مي كنند؛ زيرا طول دوره حيات آن حضرت از همه امامان معصوم (ع) كه به شهادت رسيده اند، بيشتر بوده است؛ چون عمر آن بزرگوار، 65 سال بوده است؛ و هيچ امامي به اين اندازه عمر نكرده است.
البته مجموعه دوره امامت آن بزرگوار، به مدت ۳۴ سال (۱۱۴ تا ۱۴۸ق) بوده است؛ و دوران امامتش، هم زمان بود با خلافت پنج تن از خلفاء اموي (: هشام بن عبد الملك، ولید بن یزید بن عبدالملک، یزید بن ولید بن عبدالملک؛ ابراهیم بن ولید بن عبدالملک؛ و مروان بن محمد مشهور به مروان حمار)؛ و نيز دو تن از خلفاي بني العباس (؛ يعني : ابوالعباس عبدالله بن محمد مشهور به سفاح؛ و ابوجعفر مشهور به منصور دوانیقی.)
دغدغه مند بودن نسبت به مشكلات روز جامعه؛ يكي از خصلت هاي مهم اجتماعي امام صادق (ع) بود؛ اعم از مشكلات فرهنگي، اخلاقي، سياسي، و اقتصادي. بي ترديد، بازخواني دغدغه هاي امام صادق (ع) نسبت به هريك از حوزه هاي مورد اشاره، امري مهم و قابل بازخواني و بررسي است؛ ولي ما تنها به بيان جلوه هائي از دغدغه هاي آن بزرگوار در حوزه اقتصادي بسنده مي نمائيم.
2. مباحث مقدماتي
1/2) نادرستي اين پندار كه: دين يعني برقراري ارتباط شخصي با خداوند
يكي از سخنان نادرست كج انديشان و به اصطلاح روشنفكران ديني اين است كه فكر مي كنند: دين يعني بر قراري رابطه شخصي با خدا؛ و طرح اين سخن كه: دين كاري به امور اجتماعي ندارد و دخالت نمي كند و…؛ در حاليكه ده ها آيه خلاف اين را ثابت مي كند؛ آيات قرآني دارد داد مي زند، كه يك بُعد دين عبارت است از برقراري رابطه شخصي با خداوند (قُل إِنِّي أُمِرتُ أَن أَعبُدَ ٱللَّهَ مُخلِصا لَّهُ ٱلدِّينَ» (زم/ آيه 11)؛ اما بعد ديگرش، عبارت است از برقراري ارتباط با جامعه و…. : «وَقُلْ آمَنْتُ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ» (شوري/ آيه 15)
2/2) ريشه داشتن خصلت دغدغه مندي اجتماعي امام صادق (ع) در سيره نبوي
• خدواند به رسول خدا (ص) مي فرمايد: «لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ» (شعراء/ آيه 3) «شاید تو می خواهی برای اینکه آنان ایمان نمی آورند، خود را از شدت اندوه هلاک کنی»!
• نيز خداوند در خطاب به رسول خدا (ص) ميفرمايد: «فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا» (كهف/ آيه 6) : «شاید تو می خواهی اگر [این معاندان لجوج] به این سخن [که قرآن کریم است] ایمان نیاورند، خود را از شدت اندوه هلاک کنی»!!
پس دغدغه مندي امام صادق (ع) نسبت به حوادث اجتماعي، هم ريشه در قرآن كريم دارد و هم سيره نبوي.
3/2) متنوع بودن دغدغه منديهاي اجتماعي امام صادق (ع)
كاركردهاي خوب امام صادق (ع) گوياي اين است كه دغدغه مندي آن بزرگوار نسبت به حوادث اجتماعي، محدود به حوزه اي خاص نمي باشد؛ بلكه وسيع و متنوع م ي باشد؛ از جمله::
• دغدغه مندي هاي فرهنگي؛
• دغدغه مندي هاي سياسي؛
• دغددغه مندي هاي اخلاقي؛
• دغدغه مندي هاي اقتصادي و…. ؛ ما بطور فشرده به بيان دغدغه منديهاي آن بزرگوار در حوزه اقتصادي بسنده مي نمائيم.
مبحث اصلي: بازخواني جلوه هائي از دغدغه منديهاي امام صادق (ع) در حوزه اقتصادي و معيشتي مردم
خود دغدغه مندي امام صادق (ع) در حوزه اقتصادي، داراي زير مجموعه ها و مباحث فرعي فراوان است؛ از جمله:
1) دغدغه امام صادق (ع) از فقر و ناداري مردم
امـام صـادق (ع) درباره حالات سخت در زندگی انسان فرمـوده است: اَرْبَعَهْ اَشْیـاءٍ اَلْقَلیـلُ مِنْها کَثیرٌ: الَنّارُ وَالْعَداوَهْ وَالْفَقْرُ وَالْمَرَضُ؛ چهار چیز است که اندک آن هم بسیار است: آتـش، دشـمنى، فـقر و بیـمارى. (بحارالانوار، ج 75، ص 205)
در روايتي ديگر فرمود:
«غلاء السعر یُسیءُ الخُلق و یُذهِب الأمانة و یَضجُرُ المرءَ المسلم» (فروع کافی، شیخ کلینی، جلد 5، کتاب المعیشة، باب الاسعار 164، ح6) : «گرانی قیمتها اخلاق و رفتار مردم را بد میکند. امانتداری را از بین میبرد و مردم مسلمان را در فشار و سختی به ستوه میآورد.»
2) دغدغه امام صادق (ع) از دوري جستن افراد از تلاش و كسب و كار
على بن عبدالعزيز مى گويد: امام صادق عليه السلام روزى از من احوال «عمر بن مسلم» را پرسيد. عرضه داشتم: فدايت شوم او از تجارت دست برداشته و به عبادت و نماز و دعا روى آورده است .
امام فرمود: «واى بر او! آيا او نمى داند كه هر كس به دنبال دنيا و كسب روزى حلال نرود، دعايش مستجاب نخواهد شد».
سپس امام افزود: «هنگامى كه آيه «وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرا» (طلاق/ آيه 3): «هر كس تقواى الهى پيشه كند (خداوند) راه خروج از مشكلات را برايش قرار مى دهد و از جايى كه گمان نمى برد روزى اش مى دهد» نازل شد، تنى چند از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله از كسب و كار دست كشيده و درها را به روى خود بسته، مشغول عبادت شدند تا خداوند متعال روزى آنان را از طريق عبادت برساند . هنگامى كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله خبردار شد، آنان را احضار نمود و فرمود: شما به چه انگيزه اى از كسب و كار دست كشيده و از جامعه فاصله گرفته و به عبادت پرداخته ايد؟! گفتند: يا رسول الله! خداوند روزى ما را تكفل كرده و ما هم به عبادت او روى آورده ايم! رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «انه مَن فَعَلَ ذلكَ لَم يَستَجِب لَهُ، عليكم بِالطّلب» (شيخ طوسي، تهذيب الاحكام، ج 6، ص 323) : «هر كس چنين كند دعاى او پذيرفته نخواهد شد، بر شما باد به كسب [روزى و درآمد] »
از سوى ديگر امام صادق عليه السلام به دوستدارانش توصيه مى كند: « لا تَدَعْ طَلَبَ الرِّزقِ مِن حِلِّهِ فإنّهُ أعوَنُ لَك على دِينِكَ، و اعقِلْ راحِلَتَكَ و تَوَكَّلْ» [شيخ طوسي، الأمالي : 193/326.]: به دست آوردن روزى حلال را رها مكن؛ زيرا روزى حلالْ تو را در دينت بيشتر كمك مى كند، زانوى اشترت را ببند و آنگاه توكّل كن.»
مولوى اين مضامين را در قالب شعر بيان مى كند:
چیست دنیا از خدا غافل بدن نی قماش و نقره و فرزند و زن
مال را کز بهر دین باشی حمول نعم مال صالح خواندش رسول
آب در کشتی هلاک کشتی است آب اندر زیر کشتی پشتی است
چونکه مال و مُلک را از دل براند زآن سلیمان خویش جز مسکین نخواند
گر چه جمله این جهان ملک وی است ملک در چشم دل او لاشی است
3) دغدغه امام صادق (ع) از بي انصافي در داد و ستدها
در روایتى نقل شده : «دَعا أبو عبدِ اللّه ِ عليه السلام مَولىً لَهُ يقالُ لَه : مُصادِفٌ ، فأعْطاهُ ألْفَ دِينارٍ و قالَ لَهُ : تَجَهَّزْ حتّى تَخرُجَ إلى مِصرَ ، فإنّ عِيالي قد كَثُروا … فلَمّا دنَوا من مِصرَ اسْتَقْبلَتْهُم قافِلَةٌ … فأخْبَروهُم أنّهُ لَيس بمِصرَ مِنهُ شَيءٌ ، فتَحالَفوا و تَعاقَدوا على أن لا يَنْقُصوا مَتاعَهُم مِن رِبحِ الدِّينارِ دِينارا ، فلَمّا قَبَضوا أمْوالَهُم و انْصَرَفوا إلى المَدينةِ ، فدَخلَ مُصادِفٌ على أبي عبدِ اللّه ِ عليه السلام و مَعهُ كِيسانِ، في كُلِّ واحدٍ ألفُ دِينارٍ ، فقالَ : جُعِلتُ فِداكَ هذا رأسُ المالِ ، و هذا الآخَرُ رِبحٌ ، فقالَ : إنّ هذا الرِّبحَ كثيرٌ ، و لكنْ ما صَنَعْتَهُ في المَتاعِ ؟ فحَدَّثَهُ كيفَ صَنَعوا و كيفَ تَحالَفوا ، فقالَ : سُبحانَ اللّه ِ ! تَحْلِفونَ على قَومٍ مُسلِمينَ ألاّ تَبِيعُوهُم إلاّ رِبْحَ الدِّينار دِينارا ؟! ثُمّ أخَذَ أحدَ الْكِيسَيْنِ فقالَ : هذا رأسُ مالي ، و لا حاجةَ لنا في هذا الرِّبحِ . ثُمَّ قالَ : يا مُصادِفُ ! مُجادَلَةُ السُّيوفِ أهْوَنُ من طَلَبِ الحَلالِ» (كليني، الكافي : ۵/۱۶۱/۱):
«روزى آن حضرت غلامش را که «مصادف » نام داشت، خواست و به او هزار دینار داد و گفت: با این پول متاعى تهیه کن و براى تجارت به مصر ببر. او نیز اجناسى را خریدارى کرد و همراه جمعى از تجار به مصر رفت؛ هنگامى که به نزدیک مصر رسیدند، قافله اى از مصر خارج مى شد؛ از آنها درباره ارزش آن متاع در بازار مصر پرسیدند، آن متاع از نیازمندى هاى عامه مردم بود و آنان در پاسخ گفتند:[۲۴]در مصر یافت نمى شود (و مردم سخت به آن نیازمندند). اینان با هم عهد بستند و هم قسم شدند که متاع خود را به دو برابر قیمت بفروشند. سرانجام آنها با سود خوبى به مدینه برگشتند. وقتى که «مصادف» به محضر امام صادق علیه السلام رسید دو کیسه که هر کدام حاوى هزار دینار بود، جلوى آن حضرت گذاشت و عرض کرد: این هزار دینار اصل مال و آن یک نیز سود تجارت است. امام صادق علیه السلام فرمود: این سود زیادى است مگر چه کردید؟ مصادف ماجرا را براى امام علیه السلام نقل کرد. امام علیه السلام با ناراحتى و شگفتى فرمود: « شما بر ضرر مردم مسلمان چنین سوگند خوردید که متاع خود را جز به سود دو برابر به آنها نفروشید»
آن گاه فرمود: «این (هزار دینار) اصل مالم است که آن را بر مى دارم و نیازى به آن سود (هزار دینار دیگر) ندارم». سپس افزود: «یا مصادف مجادله السیوف أهون من طلب الحلال ؛ اى مصادف پیکار با شمشیر از به دست آوردن مال حلال آسان تر است (کافى، ج ۵، ص ۱۶۱، ح ۱٫).

دوست امین
شنبه 04/02/13
بسم الله الرحمن الرحيم
معلم گفت:
بچه ها ی چیز میخوام بگم ولی قبلش باید قول بدید خوب به حرفم گوش بدید،در موردش فکر کنید و هرگز فراموشش نکنید.
بچه ها قبول کردند و قول دادند،ولی دل تو دلشون نبود که بدونن معلم چی می خواد بگه
معلم گفت:ما توی این دنیا و مدت زمان عمرمون که زندگی میکنیم باید سعی کنیم درست زندگی کنیم.مثلاً برای هر کاری تو زندگیمون اول ی خورده در موردش فکر کنیم(همه جوانب رو بسنجیم)بعد تصميم بگیریم،و در مرتبه آخر انجامش بديم.
اما نکته مهم اینه که
عقل ما ناقصه و همه چیز رو نمی فهمه پس باید از یک چیز کامل الگو بگیریم تا بتونیم درست رو از نادرست تشخيص بدیم.
و اون چیزی جز قرآن نیست:
اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ
خدا نیکوترین سخن را نازل کرد.(زمر ۲۳)
قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:
إِنَّ هَذَا القُرآنَ مَأْدَبَةُ اللهِ فَتَعَلَّمُوا مَأْدَبَتَهُ ما استطعتم.(مجمع البيان ۱/۱۶)
این قرآن ادبستان خداوند است پس تا آنجا که میتوانید از این ادبستان بیاموزید.
حالا حرفی که خواستم بگم،تا یادگار بمونه و فراموشش نکنید، اینه:
قرآن طعام خوردنیه نه کتاب خواندنی
ما انسانها برای سلامت جسممون دقت می کنیم هر غذایی نخوریم و هر نوشیدنی ننوشیم.در مورد سلامت روح و روان هم باید دقت به خرج بدیم هر سخنی رو به دل راه ندیم و هر حرفی رو قبول نکنیم.
از این رو،سالم ترین طعام خوردنی روح و اندیشه ما،که سبب پرواز روح ما و چشوندن مقام بندگی میشه،انس با قرآن و خواندن و عمل به دستوراتش هست،نه صرف نگاه و روخوانی قرآن.

مجموعه اقدامات هویت بخش امام جعفر صادق علیه السلام
جمعه 04/02/05
مجموعه اقدامات هویت بخش امام جعفر صادق علیه السلام:
۱. معرفی منابع مطمئن شناختی
حضرت بر نقش عقل بهعنوان اولین مخلوق نورانی خداوند تأکید کرد و آن را ابزاری اساسی برای شناخت صحیح معرفی نمود. همچنین قرآن و سیره اهل بیت را بهعنوان منابع اصلی شناخت در کنار آن معرفی میکنند.
۲. تمایزات اعتقادی شیعه
امام صادق برای هویتبخشی اعتقادی شیعه در مقابل زنادقه، مرجئه، غلات و خوارج، حقیقت و ماهیت مسائل اعتقادی را در حضور مخاطبان و صاحبان آرا تبیین و آنها را با باورهای درست آشنا می کرد.
۳. تمایزات ارزشی شیعه
امام صادق (ع) در احادیث متعدد، ارزشهای جامعه شیعه را بیان کرد و شیعه را فردی معرفی نمود که به این ارزشها پایبند باشد. حضرت رسیدگی به تهیدستان را بهعنوان یکی از ارزشهای اصلی شیعه مطرح میکند.
۴. سیاست کلان جامعه
امام در موارد اضطرار که شرایط ایجاب میکرد برای رفع نیازهای خود و شیعیان همکاری را با بیان شرایطی و برای عدهای خاص جایز دانست، در واقع ورود به کارهای حکومتی در نگاه امام فرصت ساز و تهدید ساز بود.
۵. تربیت رفتاری جامعه
از نظر رفتاری، امام بر تعامل مؤثر با گروههای مخالف تأکید داشت بهگونهای که شیعیان نه هویت فکری خود را از دست بدهند و نه دوقطبی در جامعه ایجاد شود. عملکرد او در زمینه رفتار اجتماعی نیز به گونهای بود که از تحریک افکار عمومی علیه شیعیان جلوگیری کند و زمینه را برای جذب دیگران فراهم آورد.