نگاهی به تعریف ولایت مطلقه فقیه
جمعه 96/10/15
ولايت، يعنى حاكميت انسانهاى پارسا، انسانهاى مخالف با شهوات و نفس خودشان، انسانهاى عامل به صالحات. اين، معناى ولايت اسلامى است. كدام ملت و كدام كشور است كه اين را نخواهند و به نفعشان نباشد؛ مفهوم آن را تصور كنند و تصديق نكنند؟ چه كسانى با اين اصل و با اين روش مخالفند؟ معلوم است؛ آن قدرت طلبانى كه در وجود و نفس خودشان، تحقق آن معيارها يعنى تحقق پارسايى، تخلى از شهوات و بىاعتنايى به زخارف دنيا را عملى نمىبينند. كداميك از اين قدرتمندانى كه امروز زمامهاى امور را در دنيا بهدست گرفتهاند، حاضرند اساس حكومت و ولايتى باشند كه اسلام گفته است .
امام خامنه ای 1370/04/10
حوزه و خطر سکولاریسم
پنجشنبه 96/10/14
در گزیده بیانات پیش رو، برخی از مهمترین مباحث مطرح شده از سوی مقام معظم رهبری در رابطه با حوزه و خطر سکولاریسم انتخاب شده است. طی سالیان متمادی مسائلی چون توجه حوزه به نیازهای انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی در زمینه نظام سازی و توجه به مقوله فقه حکومتی و هشدار نسبت به خطر نفوذ سکولاریسم در حوزه ازجمله اصلی ترین تذکرات مد نظر رهبر انقلاب اسلامی بوده است.
ایشان ضمن تبیین این نکته که حوزه های علمیه خاستگاه پیدایش و عامل رشد و نمو نظام اسلامی بوده، همواره تأکید داشته اند که رشد و بالندگی نظام اسلامی وابسته به فعالیت جدی و اثرگذار حوزه ها و روحانیت در جهت برآورده سازی مطلوب نیازهای روز مبتنی بر آموزه های دینی و فقهی می باشد.
حوزه علمیه نمی تواند سکولار باشند
هیچ کس درعالم روحانیت، اگرانصاف و خرد را میزان قرار بدهد، نمی تواند خودش را ازنظام اسلامی جدا بگیرد… . این که یک آقایی در یک گوشه ای عبایش را بکشد به کول خودش، بگوید من به کارهای کشور کار ندارم، من به نظم کار ندارم، افتخار نیست؛ این ننگ است. روحانی باید از وجود چنین نظامی که پرچمش اسلام است، قانونش فقه اسلامی است با همه وجود استقبال کند. مراجع تقلید کنونی، مکرر متعدد ایشان به بنده گفتند که ما تضعیف این نظام را به هر کیفیتی حرام قطعی می دانیم. خیلیشان از روی لطف به من پیغام می دهند یا می گویند که ما تو را مرتبا دعا می کنیم. این نشان دهنده قدرشناسی از نظام اسلامی است. حالا یک معممی یک گوشه ای بیاید خودش را از نظام کنار بگیرد؛ بهانه هم این است که ما فلان انتقاد را داریم. خیلی خوب، صد تا انتقاد داشته باش، دویست تایش به خود ما عمامه ای ها وارد است. مگر به ما انتقاد وارد نیست؟ وجود انتقاد و عیب در یک مجموعه مگر موجب می شود که انسان این همه محسنات و نقاط قوت را در آن مجموعه نبیند و ملاحظه نکند؟ در روحانیت هم همین جور است؛ عیوب الی ماشاء الله، بنده آخوندم، طلبه هستم، از قبل از بلوغ طلبه بودم تا الان؛ بیائید برای شما همین جا یک فهرست از بر بنویسم. صد تا اشکال در ما هست؛ اما این صد تا اشکال موجب می شود ما از روحانیت اعراض کنیم؟ ابدا. در مقابل این صد تا اشکال، هزار تا حسن وجود دارد. در کسر و انکسار مصالح و مفاسد است که انسان می تواند خط مستقیم را پیدا کند … . بنابراین حوزه های علمیه نمی توانند سکولار باشند. اینکه ما به مسائل نظام کار نداریم، به مسائل حکومت کار نداریم، این سکولاریسم است. ( بیانات در دیدار علما و روحانیون خراسان شمالی 19/7/1391 ) |
حوزه نمی تواند بی تفاوت باشد
حوزه علمیه باید نظام اسلامی ـ همین نظام جمهوری اسلامی ـ را از خود بداند و برای تکمیل و رفع نقص آن، همه کوشش خود را مبذول کند. این نظام از آن حرکت و نهضت عظیمی پدید آمده است که در همین مدرسه فیضیه و در همین مسجد اعظم پایه گذاری شد. نظام دینی است؛ نظامی است که براساس معارف و احکام دینی و ارزشهای دینی شکل گرفته است. حوزه در مقابل چنین نظامی نمی تواند بی تفاوت باشد. هیچ مصلحت و هیچ انگیزه شخصی یا صنفی یا سیاسی نمی تواند و حق ندارد از حمایت حوزه نسبت به نظام مانع شود. بدتر از حمایت نکردن و درصدد تکمیل بر نیامدن و کمر به اصلاح ضعفهای نظام نبستن این است که انسان به دشمنان نظام کمک کند! متأسفانه گاهی دیده می شود که پست ترین و رذلترین و بی ارزش ترین دشمنان نظام به وسیله کسانی تأیید می شوند. چرا؟ به چه بهانه ای؟ چون در نظام، فلان نقص وجود دارد؟ وقتی نقص هست، باید دشمن نظام را تأیید کرد، یا باید تلاش کرد تا آن نقص برطرف شود؟ ( بیانات در جمع اساتید، فضلا و طلاب حوزه علمیه قم در مدرسه فیضیه 14/7/1379)
|
نیاز ما به کرسیهای بحث آزاد فقهی
مسائل جدیدی وجود دارد. در زمینه اقتصاد، مسائل تازه ای وجود دارد. مثلا ما بانکداری اسلامی را به وجود آورده ایم. امروز مسائل تازه ای در زمینه پول و بانکداری وجود دارد؛ اینها را بایستی حل کرد؛ باید اینها را در بانکداری اسلامی بانکداری بدون ربا دید. کی باید اینها را انجام بدهد؟ فقه متکفل این چیزهاست، البته من همین جا عرض بکنم که نیاز ما به کرسیهای بحث آزاد فقهی در حوزه قم ـ که مهمترین حوزه هاست ـ برآورده نشده است. ( بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری 17/6/1390) |
تدوین فقه حکومتی؛ وظیفه استثنائی حوزه
تشکیل نظام اسلامی که داعیه دار تحقق مقررات اسلامی در همه صحنه های زندگی است، وظیفه ای استثنائی و بی سابقه بر دوش حوزه علمیه نهاده است و آن تحقیق تنقیح همه مباحث فقهی ای است که تدوین مقررات اسلامی برای اداره هر یک از بدنه های نظام اسلامی بدان نیازمند است. فقه اسلامی آنگاه که اداره زندگی فرد و جامعه با آن گستردگی و پیچیدگی و تنوع را مطمح نظر می سازد مباحثی تازه و کیفیتی ویژه می یابد و این همان طور که نظام اسلامی را از نظر مقررات و جهتگیری های مورد نیازش، غنی می سازد حوزه فقاهت را نیز جامعیت و غنا می بخشد. روی آوردن به فقه حکومتی و استخراج احکام الهی در همه شئون یک حکومت، و نظر به همه احکام فقهی با نگرش حکومتی یعنی ملاحظه تأثیر هر حکمی از احکام در تشکیل جامعه نمونه و حیات طیبه اسلامی امروز یکی از واجبات اساسی در حوزه فقه اسلامی است که نظام علمی حوزه، امید برآمدن آنرا زنده می دارد.( پیام به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به مناسبت تشکیل شورای سیاستگذاری حوزه 24/8/1371) در قم باید درسهای خارج استدلالی قوی ای مخصوص فقه حکومتی وجود داشته باشد تا مسائل جدید حکومتی و چالشهایی را که بر سر راه حکومت قرار می گیرد و مسائل نو به نو را که برای ما دارد پیش می آید، از لحاظ فقهی مشخص کنند، روشن کنند، بحث کنند، بحثهای متین فقهی انجام بگیرد، بعد این بحثها می آید دست روشنفکران و نخبگان گوناگون دانشگاهی و غیر دانشگاهی، اینها را به فرآورده هایی تبدیل می کنند که برای افکار عموم، برای افکار دانشجویان برای افکار ملتهای دیگر قابل استفاده است. این کار بایستی انجام گیرد، ما این را لازم داریم. محصول این کاوشهای عالمانه می تواند در معرض استفاده ملتها و نخبگان دیگر کشورها هم قرار بگیرد. (بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری 17/6/1390) |
نشناختن نیازهای زمان تحجر است
تحجر این است که کسی که می خواهد کار بزرگی را به این عظمت انجام دهد، نتواند نیازهای زمان و لوازم هر لحظه لحظه زندگی یک ملت را از قرآن بشناسد و بخواهد در یک وضعیت ایستا و بدون انعطاف، حکم نماید و کار کند و پیش برد. این امکان پذیر نیست. معنای تحجر آن است که کسی که می خواهد از مبانی اسلام و فقه اسلام، برای بنای جامعه استفاده کند به ظواهر احکام اکتفا نماید و نتواند کشش طبیعی احکام و معارف اسلامی را، آن جایی که قابل کشش است درک کند و برای نیاز یک ملت و یک نظام و یک کشور که نیاز لحظه به لحظه است، نتواند علاج و دستور روز را نسخه کند و ارائه دهد. این بلای بزرگی است. اگر در رأس نظامهای سیاسی ای که براساس اسلام یا تشکیل شده است یا در آینده تشکیل خواهد شد، چنین روحیه ای وجود داشته باشد، یقینا اسلام بد نام خواهد شد و منبع لایزال معارف و احکام اسلامی نخواهند توانست جامعه را به پیش ببرند. (بیانات در سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره) 14/3/1376)
|
حوزه علمیه بالندگی خود را مرهون انقلاب اسلامی است
حوزه علمیه در این دوران، حوهر حیات و رشد و بالندگی خود را مرهون انقلاب اسلامی و امام عظیم الشأن آن و مجاهدتهای ایثارگرانی است که به عشق دین خدا و به امید حاکمیت آن، جان و تن خود را به میدان فداکاری بردند «فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر» سیاست سلطه گران جهانی این بوده و هست که مراکز دانش دین را منزوی، منفعل، بی روحیه، بی ابتکار، وابسته به خود و فارغ از آرمانهای بزرگ کنند. آنان را به جایی دین از سیاست، معتقد و از همگامی دین با تحولات شگرف جهانی مأیوس سازند: این ترفند نسبت به حوزه های علمیه به کار رفته و تأثیراتی نیز کرده بود. انقلاب اسلامی که از حوزه و به رهبری برجسته ترین فرزندان و تربیت شدگان آن، سر کشید و امواج جهانی را در جهت عکس تدابیر و امیدهای استکبار، هدایت کرد، حوزه علمیه را نیز درخشش و جذابیت و اعتباری تازه داد و بذر امید و روشن بیتی و عشق به حرکت را در آن کاشت. خون پاک علما و فضلا و طلابی که در این راه جامه شهادت پوشیدند، به این نهال الهی رشد و رونق بی سلبقه بخشید و آنرا تا دورانهای طولانی بیمه کرد. اکنون حوزه باید حق عظیم انقلاب و امام و شهدا و نفوس طیبه ایثارگر را همواره به یاد داشته و ارزشهای انقلاب را به مثابه راز تجدید حیات، در خود حفظ کند و به کسانی که جاهلانه یا مغرضانه می خواهند حوزه را به سمت هدفهای استکبار بکشانند، میدان ندهد. ( پیام به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به مناسبت تشکیل شورای سیاستگذاری حوزه 24/8/1371)
|
جمهوری اسلامی وابسته به علمای دین است
نظام جمهوری اسلامی به طبیعت خود، نظامی وابسته به علمای دین است؛ و علمای دین، هم از این حیث که در پدید آوردن این نظام سهم وافر را داشتهاند و هم از این جهت که مردم درباره نظام به آنها مراجعه میکنند و هم از این جهت که خود از جهات مختلف و در مشاغل مختلف، در نظام مسئولند… . باید از وضعیت و موجودیت نظام، آنچنان که هست، مطلع باشند؛ نقایص را بشناسند و پیشرفتها را بدانند؛ آنجا که کمک لازم است، آنرا تشخیص بدهند؛ آنجا که دشمن به آن توجه پیدا کرده و هدف گرفته است، آنرا شناسایی کنند تا بتوانند نقش صحیح خود را در تداوم این نظام ایفا کنند. حوزه علمیه و علمای دین و جوامع دینی و روحانی نمیتوانند از وضع نظام بی خبر باشند و بی خبر بمانند و این بی خبری را تحمل کنند. (سخنرانی در جمع علما و مدرسان و فضلای حوزهی علمیهی قم 30/11/1370) |
ارتباط حوزه و نظام مبتنی بر تعاون است
ارتباط حوزه علمیه با نظام اسلامی در تدوین اصول اساسی و پایههای مقررات اسلامی خلاصه نمیشود، بلکه ربط این دو، در همه ابعاد، ربط منطقی و مبّنی بر تعاون است. نظام اسلامی، حوزه علمیه را همچون پشتوانه معنوی خود عزیز میدارد، و حوزه علمیه، نظام اسلامی را همچون فضای مناسبی برای رشد و تکامل خود مغتنم میشمرد. هر یک، کمک و پشتیبان آن دیگری است، این درک و احساس دوجانبه باید روز بروز قویتر و واقعیتر گردد. انگیزههایی وجود دارد که میکوشد حوزه را نسبت به نظام اسلامی بیتفاوت یا بدبین سازد و متقابلاً نظام اسلامی را نسبت به حوزه بیاعتنا یا بیگانه بدارد. هم در حوزه و هم در محیطهای تصمیمگیری مسئولان نظام، باید با این انگیزهها مقابله و در برابر آنها هشیاری نشان داده شود. تشکیل جمهوری اسلامی بزرگترین آرزوی برآورده شده صالحان و برجستگان علماء اسلام است. باید آنرا قدر شناخت و در تکمیل و تصحیح و تقویت آن، نفس و نفیس را باید نثار کرد. (پیام به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به مناسبت تشکیل شورای سیاستگذاری حوزه 24/8/1371)
|
انقلابی گری حوزه های علمیه و انتظارات رهبری معظم انقلاب اسلامی
پنجشنبه 96/10/14
نهادینه ساختن پشتیبانی از رهبری معظم انقلاب اسلامی
انقلاب اسلامی در پرتو رهبری مدبرانه امام خمینی (ره) و میدان داری روحانیت و حوزه های علمیه به پیروزی رسید به طور طبیعی باید علت محدثه همان علت مبقیه انقلاب باشد و استمرار انقلاب اسلامی نیز در گرو استمرار پیوند حوزه های علمیه با رهبری معظم انقلاب خواهد بود. این پیوند باید، عمیق، همه جانبه و حداکثری باشد، چنین پیوندی اکنون نیز برقرار است لکن از پویایی لازم برخوردار نیست و هشدارها و مطالبات رهبر معظم انقلاب نیز از بابت چنین کاستی هایی می باشد. در مواقع فتنه و فضای شبهه و اختلاف که ندای ((این عمار)) ولی مسلمین بلند می شود و صحنه آزمون فراهم می گردد نقش حوزه های علمیه و روحانیت در لبیک به رهبر انقلاب باید حضور حداکثری با موضع گیری انقلابی دیده شود. در چنین شرایطی است که باید مفسران، متکلمان، فیلسوفان، فقیهان، مورخان، مبلغان، مدرسان و امثال آنها پیشتاز ولایت مداری و مدیریت صحنه و بصیرت بخش باشند.
جهان اسلام و آرمان صدور انقلاب اسلامی
انقلاب اسلامی ایران به تبع انقلاب اسلامی رسول الله (ص) ابعاد جهانی دارد و حوزه های علمیه در تراز جهانی باید ایفای نقش کنند، تدابیر رهبری معظم انقلاب در مواضع جهانی را تئوریزه نمایند و آحاد جامعه را با این چشم انداز همراه سازند. اکر خود در این راستا لنگان لنگان حرکت کند طبیعی است که نمی تواند در جامعه موج ایجاد کند و میدان دار باشد و در بسیاری از موارد از عامه مردم عقب می ماند صدور انقلاب همانند پیروزی انقلاب باید توسط حوزه های علمیه و روحانیت نهادینه شود تا از سلامت و تأثیر گذاری اش اطمینان حاصل کرد.
نفوذ جریان ها و گرایش های انحرافی و انزواطلبانه
رسوخ تفکرات انجمن حجتیه درباره ماهیت انتظار و فاصله گرفتن از انقلاب، خطری است که صدای پای آن به گوش می رسد. این ذهنیت که فردی در گوشه ای بنشیند و مطالعه برای مطالعه و تدریس برای تدریس را پیشه خود سازد هر جند انگشت شمار هم که باشند، با پیشتازی حوزه علمیه سازگار نیست. حوزه علمیه باید نقش رهبری و هدایت جامعه و نظام و انقلاب را ایفا کند و البته در برخی سطوح ایفا می کند اما کافی و رضایت بخش نیست و در حد انتظارات رهبری نبوده است. روحانیت باید بسیار مواظب آسیب هایی باشند .
دعایی که امام سجاد(ع) برای دفع مکر و حیله دشمنان میخواند ...
پنجشنبه 96/10/14
دعایی که امام سجاد(ع) برای دفع مکر و حیله دشمنان میخواند …
1. إِلَهِي هَدَيْتَنِي فَلَهَوْتُ، وَ وَعَظْتَ فَقَسَوْتُ، وَ أَبْلَيْتَ الْجَمِيلَ فَعَصَيْتُ، ثُمَّ عَرَفْتُ مَا أَصْدَرْتَ إِذْ عَرَّفْتَنِيهِ، فَاسْتَغْفَرْتُ فَأَقَلْتَ، فَعُدْتُ فَسَتَرْتَ، فَلَكَ- إِلَهِي- الْحَمْدُ.
2. تَقَحَّمْتُ أَوْدِيَةَ الْهَلَاكِ، وَ حَلَلْتُ شِعَابَ تَلَفٍ، تَعَرَّضْتُ فِيهَا لِسَطَوَاتِكَ وَ بِحُلُولِهَا عُقُوبَاتِكَ.
3. وَ وَسِيلَتِي إِلَيْكَ التَّوْحِيدُ، وَ ذَرِيعَتِي أَنِّي لَمْ أُشْرِكْ بِكَ شَيْئاً، وَ لَمْ أَتَّخِذْ مَعَكَ إِلَهاً، وَ قَدْ فَرَرْتُ إِلَيْكَ بِنَفْسِي، وَ إِلَيْكَ مَفَرُّ الْمُسيءِ، وَ مَفْزَعُ الْمُضَيِّعِ لِحَظِّ نَفْسِهِ الْمُلْتَجِئِ.
4. فَكَمْ مِنْ عَدُوٍّ انْتَضَى عَلَيَّ سَيْفَ عَدَاوَتِهِ، وَ شَحَذَ لِي ظُبَةَ مُدْيَتِهِ، وَ أَرْهَفَ لِي شَبَا حَدِّهِ، وَ دَافَ لِي قَوَاتِلَ سُمُومِهِ، وَ سَدَّدَ نَحْوِي صَوَائِبَ سِهَامِهِ، وَ لَمْ تَنَمْ عَنِّي عَيْنُ حِرَاسَتِهِ، وَ أَضْمَرَ أَنْ يَسُومَنِي الْمَكْرُوهَ، وَ يُجَرِّعَنِي زُعَاقَ مَرَارَتِهِ.
5. فَنَظَرْتَ- يَا إِلَهِي- إِلَى ضَعْفِي عَنِ احْتِمَالِ الْفَوَادِحِ، وَ عَجْزِي عَنِ الِانْتِصَارِ مِمَّنْ قَصَدَنِي بِمُحَارَبَتِهِ، وَ وَحْدَتِي فِي كَثِيرِ عَدَدِ مَنْ نَاوَانِي، وَ أَرْصَدَ لِي بِالْبَلَاءِ فِيمَا لَمْ أُعْمِلْ فِيهِ فِكْرِي.
6. فَابْتَدَأْتَنِي بِنَصْرِكَ، وَ شَدَدْتَ أَزْرِي بِقُوَّتِكَ، ثُمَّ فَلَلْتَ لِي حَدَّهُ، وَ صَيَّرْتَهُ مِنْ بَعْدِ جَمْعٍ عَدِيدٍ وَحْدَهُ، وَ أَعْلَيْتَ كَعْبِي عَلَيْهِ، وَ جَعَلْتَ مَا سَدَّدَهُ مَرْدُوداً عَلَيْهِ، فَرَدَدْتَهُ لَمْ يَشْفِ غَيْظَهُ، وَ لَمْ يَسْكُنْ غَلِيلُهُ، قَدْ عَضَّ عَلَى شَوَاهُ وَ أَدْبَرَ مُوَلِّياً قَدْ أَخْلَفَتْ سَرَايَاهُ.
7. وَ كَمْ مِنْ بَاغٍ بَغَانِي بِمَكَايِدِهِ، وَ نَصَبَ لِي شَرَكَ مَصَايِدِهِ، وَ وَكَّلَ بِي تَفَقُّدَ رِعَايَتِهِ، وَ أَضْبَأَ إِلَيَّ إِضْبَاءَ السَّبُعِ لِطَرِيدَتِهِ انْتِظَاراً لِانْتِهَازِ الْفُرْصَةِ لِفَرِيسَتِهِ، وَ هُوَ يُظْهِرُ لِي بَشَاشَةَ الْمَلَقِ، وَ يَنْظُرُنِي عَلَى شِدَّةِ الْحَنَقِ.
8. فَلَمَّا رَأَيْتَ- يَا إِلَهِي تَبَاركْتَ وَ تَعَالَيْتَ- دَغَلَ سَرِيرَتِهِ، وَ قُبْحَ مَا انْطَوَى عَلَيهِ، أَرْكَسْتَهُ لِأُمِّ رَأْسِهِ فِي زُبْيَتِهِ، وَ رَدَدْتَهُ فِي مَهْوَى حُفْرَتِهِ، فَانْقَمَعَ بَعْدَ اسْتِطَالَتِهِ ذَلِيلًا فِي رِبَقِ حِبَالَتِهِ الَّتِي كَانَ يُقَدِّرُ أَنْ يَرَانِي فِيهَا، وَ قَدْ كَادَ أَنْ يَحُلَّ بِي لَوْ لَا رَحْمَتُكَ مَا حَلَّ بِسَاحَتِهِ.
9. وَ كَمْ مِنْ حَاسِدٍ قَدْ شَرِقَ بِي بِغُصَّتِهِ، وَ شَجِيَ مِنِّي بِغَيْظِهِ، وَ سَلَقَنِي بِحَدِّ لِسَانِهِ، وَ وَحَرَنِي بِقَرْفِ عُيُوبِهِ، وَ جَعَلَ عِرْضِي غَرَضاً لِمَرَامِيهِ، وَ قَلَّدَنِي خِلَالًا لَمْ تَزَلْ فِيهِ، وَ وَحَرَنِي بِكَيْدِهِ، وَ قَصَدَنِي بِمَكِيدَتِهِ.
. فَنَادَيْتُكَ- يَا إِلَهِي- مُسْتَغِيثاً بِكَ، وَاثِقاً بِسُرْعَةِ إِجَابَتِكَ، عَالِماً أَنَّهُ لَا يُضْطَهَدُ مَنْ أَوَى إِلَى ظِلِّ كَنَفِكَ، وَ لَا يَفْزَعُ مَنْ لَجَأَ إِلَى مَعْقِلِ انْتِصَارِكَ، فَحَصَّنْتَنِي مِنْ بَأْسِهِ بِقُدْرَتِكَ.
11. وَ كَمْ مِنْ سَحَائِبِ مَكْرُوهٍ جَلَّيْتَهَا عَنِّي، وَ سَحَائِبِ نِعَمٍ أَمْطَرْتَهَا عَلَيَّ، وَ جَدَاوِلِ رَحْمَةٍ نَشَرْتَهَا، وَ عَافِيَةٍ أَلْبَسْتَهَا، وَ أَعْيُنِ أَحْدَاثٍ طَمَسْتَهَا، وَ غَوَاشِي كُرُبَاتٍ كَشَفْتَهَا.
12. وَ كَمْ مِنْ ظَنٍّ حَسَنٍ حَقَّقْتَ، وَ عَدَمٍ جَبَرْتَ، وَ صَرْعَةٍ أَنْعَشْتَ، وَ مَسْكَنَةٍ حَوَّلْتَ.
13. كُلُّ ذَلِكَ إِنْعَاماً وَ تَطَوُّلًا مِنْكَ، وَ فِي جَمِيعِهِ انْهِمَاكاً مِنِّي عَلَى مَعَاصِيكَ، لَمْ تَمْنَعْكَ إِسَاءَتِي عَنْ إِتْمَامِ إِحْسَانِكَ، وَ لَا حَجَرَنِي ذَلِكَ عَنِ ارْتِكَابِ مَسَاخِطِكَ، لَا تُسْأَلُ عَمَّا تَفْعَلُ.
14. وَ لَقَدْ سُئِلْتَ فَأَعْطَيْتَ، وَ لَمْ تُسْأَلْ فَابْتَدَأْتَ، وَ اسْتُمِيحَ فَضْلُكَ فَمَا أَكْدَيْتَ، أَبَيْتَ- يَا مَوْلَايَ- إِلَّا إِحْسَاناً وَ امْتِنَاناً وَ تَطَوُّلًا وَ إِنْعَاماً، وَ أَبَيْتُ إِلَّا تَقَحُّماً لِحُرُمَاتِكَ، وَ تَعَدِّياً لِحُدُودِكَ، وَ غَفْلَةً عَنْ وَعِيدِكَ، فَلَكَ الْحَمْدُ- إِلَهِي- مِنْ مُقْتَدِرٍ لَا يُغْلَبُ، وَ ذِي أَنَاةٍ لَا يَعْجَلُ.
15. هَذَا مَقَامُ مَنِ اعْتَرَفَ بِسُبُوغِ النِّعَمِ، وَ قَابَلَهَا بِالتَّقْصِيرِ، وَ شَهِدَ عَلَى نَفْسِهِ بِالتَّضْيِيعِ.
16. اللَّهُمَّ فَإِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِالْمُحَمَّدِيَّةِ الرَّفِيعَةِ، وَ الْعَلَوِيَّةِ الْبَ
يْضَاءِ، وَ أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِهِمَا أَنْ تُعِيذَنِي مِنْ شَرِّ كَذَا وَ كَذَا، فَإِنَّ ذَلِكَ لَا يَضِيقُ عَلَيْكَ فِي وُجْدِكَ، وَ لَا يَتَكَأَّدُكَ فِي قُدْرَتِكَ وَ أَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
17. فَهَبْ لِي- يَا إِلَهِي- مِنْ رَحْمَتِكَ وَ دَوَامِ تَوْفِيقِكَ مَا أَتَّخِذُهُ سُلَّماً أَعْرُجُ بِهِ إِلَى رِضْوَانِكَ، وَ آمَنُ بِهِ مِنْ عِقَابِكَ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.
1. بارالها هدایتم فرمودی ولی به کارهای پوچ پرداختم، و پندم دادی اما سنگدل شدم، و بهترین نعمت به من دادی و نافرمانی کردم، سپس به زشتی گناه آگاهم فرمودی و از آنم بازداشتی و من از آن آگاه شدم، پس از تو آمرزش خواستم و از من درگذشتی، ولی به گناه بازگشتم و تو پوشاندی، پس ستایش توراست ای خدای من.
2. خود را به وادیهای هلاکتافکندهام و به درّههای تباهی وارد شدهام و با ورود در آن در معرض قهر تو قرار گرفتهام، و با فرودآمدن در آن با عقوبتت روبرو شدهام.
3. و وسیلهام به سوی تو توحید است، و دستگیرهام آن است که چیزی را با حضرتت شریک نساختم و با حضرتت خدایی نگرفتم، و اکنون با وجودم به سویت گریزانم، و گریزگاه انسان بدکار و پناهگاه آن که سود خویش را از دست داده و پناهنده شده درگاه توست،
4. پس چه بسا دشمنی که شمشیر دشمنیش را بر من برهنه نموده، و دم تیغش را علیه من تیز کرده، و سر نیزهاش را به قصد حمله بر من تند ساخته، و زهرهای کشندهاش را به آشامیدنیم آمیخته، و مرا آماج تیرهای خود نموده، و دیده مراقبتش از من نخفته، و تصمیم گرفته که به من زیانی رساند، و از آب ناگوار و تلخش به من بچشاند،
5. ولی تو -ای خدای من - ناتوانی و ضعفم را از تحمل بارهای گران و عجزم را از انتقامگرفتن از آن که قصد کارزار - من کرده، و تنهایی مرا در برابر بسیاری عدّه کسانی که با من دشمنی نموده، و در حال بیخبری من در کمین گرفتار کردن من نشستهاند در نظر گرفتی.
6. پس به نصرتم آغاز کردی، و پشتم را به قدرتت محکم نمودی، آنگاه حِدّت او را شکستی، و پس از آنکه در جمع کثیری بود وی را تنها گذاشتی، و مرا بر او پیروز نمودی، و تیری را که به سوی من نشانه گرفته بود به سوی خودش بازگرداندی، و بدون اینکه خشمش تسکین یابد، و آتش کینهاش فرو نشیند، او را بازگرداندی، تا سر انگشتان خود را به دندان گزید، و رخ برتافت در حالی که لشکرش از هم پاشید.
7. و چه بسا متجاوزی که با حیلههای خود دربارهام ستم کرده، و دامهای شکارش را برایم پهن کرده، و همّت خود را بر زیر نظر داشتن من گماشته، و چون درندهای که به انتظار به دست آوردن فرصت برای شکارش کمین نماید در کمین من نشسته، در حالی که خوشرویی چاپلوسی را برایم اظهار میکرد، و با شدت خشم مرا میپایید.
8. و چون تو -ای خدای من که والا و برتری - فساد باطن و زشتی آنچه را در دل داشت دیدی، او را با مغز در آن گودالی که برای شکار کنده بود درانداختی، و در پرتگاه ساختهاش افکندی، تا پس از طغیانش ذلیلانه در بند دامی که خیال داشت مرا در آن ببیند درافتاد، و اگر رحمت تو نبود آنچه بر سر او آمد نزدیک بود بر سر من آید.
9. و چه بسا حسودی که به سبب من اندوه گلوگیرش شد، و شدت خشم همچون استخوان در گلویش گیر کرد، و با نیش زبان مرا اذیت کرد، و مرا به عیوب خودش طعنه زد، و آبرویم را آماج تیر حسادت کرد، و مسائلی بر من بست که دائم در خودش بود، و از روی نیرنگ بر من خرده گرفت، و با فریبش آهنگ من نمود.
10. آنگاه -ای خدای من - فریادخواهانه تو را صدا زدم، در حالی که به سرعتِ مستجابشدن دعا اطمینان داشتم، و آگاه بودم که هرکس در سایه حمایتت جا گرفت ستم نبیند، و هر که به پناهگاه انتقام تو پناه برد او را وحشتی نباشد، و تو مرا به قدرت خود از شر او نگاهداشتی.
11. و چه بسا ابرهای گرفتاری که از من برطرف فرمودی، و ابرهای نعمت که بر من باراندی، و چه جویبارهای رحمت که روان ساختی، وعافیت که بر من پوشاندی، و چشمههای حوادث که به خاک انباشتی، و پردههای غم که برطرف کردی.
12. و چه بسا گمان نیکو که آن را تحقق دادی و تهیدستی که جبران فرمودی، و درافتادنی که بلند کردی، و بیچارگی که از میان برداشتی.
13. تمام اینها از روی تفضل و انعام تو بوده، و در همه آنها من در گناهان دست و پا میزدم، اما بدکرداری من تو را از کامل کردن احسانت بازنداشت، و این احسانت مرا از ارتکاب علل خشم تو منع ننمود، تو در انجام برنامه خود مسئول نیستی،
14. و همانا از تو درخواست شد عطا کردی، و درخواست نشد و آغاز به بخشش نمودی، و - فضلت طلبیده شد و کم نگذاشتی، تو خودداری کردیای مولای من مگر
از احسان و اکرام و تفضل و انعام، و من خودداری کردم مگراز درافتادن در محرمات، و تجاوز از حدودت، و غفلت از تهدیدت. پس حمد مخصوص توستای خدای من: مقتدری که مغلوب نمیگردی، و مهلت دهندهای که - شتاب نمیکنی.
15.این مقام کسی است که به فراوانی نعمتها اعتراف نموده، و آن را به تقصیر مقابله کرده، و درباره خود به ضایع کردن همه امورش گواهی داده است.
16. بار خدایا به وسیله مقام بلند محمدی، و ولایت روشن علوی به تو تقرب میجویم، و به واسطه آن دو به سویت رو میکنم که مرا از شر فلان و فلان پناه دهی، زیرا این پناه دهی در جنب توانگریت تورا دچار مضیقه نمیکند، و در جنب قدرتت تورا به زحمت نمیاندازد، و تو بر همه چیز توانایی.
17. پس، از رحمت و دوام توفیق خود بهرهای به من بخش که آن را نردبان رسیدن به خشنودی تو کنم، و به سبب آن از عقوبتت ایمن گردم،ای مهربانترین مهربانان.
صحیفه سجادیه ( دعای چهل و نهم)
ویژه (️تحلیل چندین ماه پیش مقام معظم رهبری از فتنه جدید )
پنجشنبه 96/10/14
دشمن دنبال چیست؟
یک هدف کوتاهمدّت دارد،
یک هدف میانمدّت دارد،
یک هدف بلندمدّت دارد.
هدف کوتاه مدت
دشمن به هم زدن امنیت کشور است،
ایجاد آشوب و فتنه در کشور است،
از بین بردن این افتخار بزرگ است که جمهوری اسلامی بحمدالله از آن برخوردار است.
ما در یک منطقهی پر از تشنّج، پر از ناآرامی، بلکه در یک دنیای پر از تشنّج و ناآرامی، توانستهایم محیط امنی را برای کشور خودمان به وجود بیاوریم.
هدف میان مدت
آنها مسئلهی اقتصاد کشور است،
مسئلهی معیشت مردم است.
اقتصاد بایستی حرکت نکند، معیشت مردم بایستی لنگ بماند، کار و تولید باید در کشور پایین بماند، بیکاری باید بهعنوان یک بلا در کشور عمومیّت پیدا کند،
مردم بایستی از جمهوری اسلامی و از نظام اسلامی بهخاطر مشکلات معیشتی ناامید و مأیوس بشوند.
این هدف دشمن است؛ دنبال این هستند، دارند تلاش میکنند، برایش برنامهریزی میکنند، به قول خودشان اتاقهای فکر تشکیل میدهند، برای اینکه بتوانند این کار را در کشور ما انجام بدهند. این هدف میانمدّت آنها است که دنبالش هستند.
هدف بلندمدت
اصل نظام اسلامی است.
یک روزی صریحاً میگفتند که نظام اسلامی باید از بین برود؛
بعد دیدند این حرف، حرفی است که به ضررشان تمام میشود و اوّلاً، نمیتوانند و در آن میمانند و آبرویشان پیش طرفدارانشان، دولتهای وابسته و مزدورشان در دنیا میرود؛
[لذا] آمدند این را تعدیل کردند و گفتند: تغییر رفتار جمهوری اسلامی. بنده همانوقت به مسئولین عزیز کشور گفتم: آقایان!
توجّه داشته باشید که تغییر رفتار با تغییر نظام هیچ فرقی ندارد.
معنای تغییر رفتار این نیست که اگر صبح ساعت هفت میآمدیم، حالا هفت و نیم یا شش و نیم بیاییم. تغییر رفتار یعنی اینکه راه اسلام را میرفتیم، راه انقلاب را میرفتیم، خطّ امام را میرفتیم، حالا زاویه بگیریم؛ اوّل ۲۰ درجه، بعد ۴۵ درجه، بعد ۹۰ درجه، بعد ۱۸۰ درجه در طرف مقابل حرکت بکنیم؛ تغییر رفتار یعنی این؛ یعنی همان از بین بردن نظام اسلامی؛ این هدف بلندمدّت آنها است.
بیانات مقام معظم رهبری در دانشگاه امام حسین(ع)
۱۳۹۶/۰۲/۲۰