موضوعات: "شعر" یا "متن ادبی"

هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی ....

 

هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی،

خدایا،

به هر که و به هرچه دل بستم،تو دلم را شکستی،

عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی،

هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم،

در سایه امیدی، و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم،

تو یکباره همه را برهم زدی،و در طوفان های وحشتزای حوادث رهایم کردی،

تا هیچ آرزویی در دل نپرورم 

هیچ خیری نداشته باشم

و هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم …

تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم

 به جز تو آرزویی نداشته باشم،

و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم،

و جز در سایه توکل به تو، آرامش و امنیت احساس نکنم …

خدایا ترا بر همه این نعمتها شکر می کنم.”


شهید مرتضی چمران

روزی نو با نام خدا

ما به خاطر همه كمبودهايی كه در زندگی داريم غم و غصه می خوريم،

  زمانی شغل نداريم،

به خاطر فقدان شغل غصه میخوريم،

زمانی تنها هستيم به خاطر فقدان معشوقه غصه می خوريم،

زمانی در فقر و تنگدستی هستيم،

به خاطر فقر غصه مي خوريم،

زمانی اضافه وزن داريم و چاق هستيم،

به خاطر چاقی غصه مي خوريم،

زمانی لاغر هستيم،

به خاطر لاغری غصه می خوريم،

زمانی پير و فرتوت هستيم،

به خاطر پيری و از كار افتادگی غصه می خوريم و …

ما به خاطر همه اين كمبودها و فقدان ها غم و غصه می خوريم،

در حاليكه در بيشتر اوقات با گذشت زمان

بيشتر اين غم و اندوه ها

با بدست آوردن موقعيت های جديد و بهتر شدن اوضاع اقتصادی از بين می روند.

تنها غمی كه انسان بايد هميشه و در همه حال آن را در درون خود داشته باشد،

غم نداشتن خداوند است.

غمی كه انسان را می تواند در نهايت به رستگاری برساند.

غمی كه نداشتن آن باعث پسرفت انسان می شود و داشتن آن انسان را به طرف خداوند خواهد برد.

غم و اندوه خداوند را داشته باشيم،

غم نداشتن اش را، فقدان اش را حس كنيم.

هيچ چيز نمی تواند جاي خداوند را در قلب ما پر كند.

نه ماديات، نه شغل، نه همسر و فرزند، نه مقام و شهرت، نه زيبايی و قدرت و …

هيچ كدام نمی تواند باعث خوشبختی و رستگاری واقعی گردد.

اگر غم نداشتن خداوند را بخوريم، در نهايت اين غم ما را به شادی و سرور خواهد رساند.

كبوتر دل ما جلد بام خانه توست

 

خدا کند که کسی حالتش چو ما نشود
ز دام خال سیاهش کسی رها نشود

 

خدا کند که نیفتد کسی ز چشم نگار
به نزد یار چو ما پست و بی بها نشود

 

جواب ناله ی ما را نمی دهد “دلبر”
خدا کند که کسی تحبس الدعا نشود


به خانه دل ما پا نمي نهد دلبر
خدا كند كه دل خانه جفا نشود

شنیده ام که از این حرف، یار خسته شده
خدا کند که به اخراج ما رضا نشود

 

مریض عشقم و من را طبیب لازم نیست
خدا کند که مریضی من دوا نشود

 

ز روزگار غریبم گشته است معلوم
شفای ما به قیامت بجز رضا نشود


كبوتر دل ما جلد بام خانه توست
خدا كند كه دلی خانه جفا نشود…

 

مقام معظم رهبری

در وصف امام زمان (عج)

حالم بد است این روزها محسن .....

 

به یاد شهید گرانقدری که در حوزه ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی تلاش های مؤثر و مستمر و مفیدی کرد.

 

” روشنای روشنا”

آرامشت در لحظه‌ی پرواز

آتش به جانم می‌زند مومن

با خنده ات از من چه می‌خواهی؟

حالم بد است این روزها محسن

با من چه داری می‌کنی ای مرد

با آن نگاه ِ گرم و لبخندت؟

خیلی خجالت می‌کشم از خود

از چشمهای پاک ِ فرزندت

با ما چه کردی این چه کاری بود؟

از خواب ِ خوش بیدارمان کردی

آرامش ِ مرداب برهم خورد

از زندگی بیزارمان کردی

در کنج ِ خانه ، قصّه می‌خواندم

وقتی به شهر قصّه ها رفتی

امشب من از خفّاش می‌ترسم

ای روشنای روشنا رفتی؟

صدها بهانه مثل ِ روح ِ مرگ

پنهان شده در پشت ِ ترس ِ من

شرم از تو دارم مرد ِ مردستان

لعنت به شعر و مشق و درس ِ من

در شعله‌های ترس و خودخواهی

ما لحظه‌هامان را هدر دادیم

تو پلّه پلّه رفته ای تا اوج

پایین تر و پایین تر افتادیم

تو پنجه‌ات در پنجه‌ی دشمن

ما غرق بچّه بازی و جلفی

می رفتی و ما خنده می‌کردیم

در عکس ِدسته جمعی سلفی…

آرامشت در لحظه‌ی پرواز

آتش به جانم می‌زند مومن

با خنده‌ات از من چه می‌خواهی؟

حالم‌ بد است این روزها محسن…

شعر: سیداحمد میرزاده

 

هوا تو کردم .....

 

حرم امام رضا

 

پیش طبیب هستم و درمان نوشته است

درمان برای من رخ جانان نوشته است

فهمید بی قراری من علتش چه بود

دیدار روی ماه کریمان نوشته است

آب و هوای ری به من مشهدی نساخت

در نسخه اش دیار خراسان نوشته است

دستی که لطف کرد مرا نوکرت نوشت

برطالع بلند تو سلطان نوشته است

هریک نخش علاج هزاران غم است و دزد

بر روی پرچمی که رضا حان نوشته است

این کشور از جهار طرف بیمه زضاست

این را خدا به نقشه ایران نوشته است

آلوده آمدم که طهارت دهی مرا

حق شرح پاکی تو به قرآن نوشته است

رحمت به شیر مادر آن مست شاعری

کین بیت را برای تو اینسان نوشته است

ای آبروی جن و ملک خاک بوسی ا ت

عالم فدای جلوه شمس الشموسی ات

1 2 3